گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

حرمان حالا دیگر حتمی‌ست: درباره‌ کنسرتوی ویولن‌سل روبرت شومان

روبرت شومان (۱۸۱۰ –۱۸۵۶)

روبرت شومان. کم‌تر آهنگسازی‌ست ‌که به اندازه‌ او در تیره‌روزی‌ها انیس و آشنایم بوده باشد. این هم‌جانی، این دل‌به‌دل‌آغشتگی از کجا آمده و چه‌طورها کار می‌کند نمی‌دانم. نوشته‌ بودم: «روبرت شومان طلسم زندگی من است»… من اما می‌دانم این‌ها نه ضرورتا از پس مرور همه‌ آثارش است که نصیب و نثارت می‌شود (چه، آن‌چیزی که من هم موسیقیِ «شومانی» می‌خوانم غالبا معطوف است به بعد از ۱۸۴۰ و نیمه‌ دوم کارنامه‌‌اش که مشتمل‌ است بر آثار پیانویی و آوازی و نیز ارکسترال و سمفونیک و کنسرتی؛ و کم‌تر نیمه‌ اول و سال‌های ۲۰ تا ۳۰ سالگیِ آهنگساز که تنها و فقط منظومه‌هایی رمانتیک در ژانر سولوی پیانو ساخت) بل‌که، ظاهرا، احتمالا، علی‌القاعده، از پس تجربه‌‌‌‌ پیوندی حسّی‌ –که سال‌ها و قرن‌ها را می‌تواند درنوردید– سزاوار این فسونی می‌شوی.

audio fileبشنوید قسمتی از پویه‌ اول (مطلع هذیان‌گونه و تم لگاتو ریتمیک)

کم نیستند آثار شومانی‌ای که غرقه‌اند در سیاهیِ زمینه‌ای، که اگر راه به حقیرترینِ رخنه‌ها و روشنایی هم باز می‌کنند بهرِ ریشخند و روسیاهی می‌کنند. نمونه‌ اعظم و زیباش، قطعه‌ آیرونیکِ «آوازهای سپیده‌دمان (Gesänge der Frühe)». نگاشته درست در وانفسای فروپاشی ذهنی و پنج‌ماه پیش از شیرجه در قلب یخ رودخانه‌ی راین، به جهت اقدام به انتحار. قطعه‌ پیانوییِ عمیقا طعنه‌آمیز که نه به قطعه‌ای آوازی مانسته (که نه تنها آوازی یا «آرت‌سانگ» یا “lied” نیست، بل‌ به رغم اکثر آرت‌سانگ‌ها شخصیتی ملودیک هم ندارد) و نه نشانی از صبوحی برگرفته است. هرچه هست حلم و حزنی تاریک و شبانگاهی‌‌ست.

audio fileبشنوید قسمتی از پویه اول: تم ریتمیک و سپس‌تر طنین آن در بادی‌چوبی‌ها

باری، امروز به کنسرتوی ویولن‌سل او، اپوس ۱۲۹، می‌اندیشم.

audio fileبشنوید قسمتی از پویه دوم: تمی غنایی و ملودیک: خنیاگر تسلیم‌شده

قطعه‌ای که آن را به‌کنایه‌ برای ناشرش قطعه‌ای «مفرّح» خوانده بود! قطعه‌ای که هرگز در عمر کوتاه آهنگساز اجرا نشد، آهنگساز سر از آسایش‌گاه روانی درآورد و کنسرتو شد یکی از آثار متأخر سوداییِ بزرگ، روبرت شومان کبیر.

audio fileبشنوید قسمتی از پویه دوم) بازگشت اضطراب‌زای تم اول پویه اول: طرّاران

اپوس ۱۲۹ را اگر مختصه‌ای بارز و کم‌مانند باشد که تمام این اثر سه‌پویه‌ایِ کوتاهِ ۲۵دقیقه‌ای را منسجم و یک‌پارچه می‌سازد، بی‌گمان استواری بر ایده‌های گیرا و روایی‌ای‌ست که به‌وسیله‌ی «تبدیل‌ تماتیک (thematic transformation)» محقّق می‌گردد. چیزی که شومان را در استادتمامیِ روایت‌گریِ موسیقایی نشان می‌دهد. کافی‌ست به تم‌ها نگاه کنید.

پویه‌ (=موومان) اول بعد از مطلع موجز و هذیان‌گونه‌ ارکستر، با تمی لگاتو، تمی اندوه‌اندوده و غربت‌زده‌ گشوده می‌شود. به پیش رانده و به بخش توتی (همه‌ ارکستر) می‌رسد تا بعد از آن تمی تازه که شخصیتی خوش‌بین‌تر دارد، این بار هم با سولیست (ویولن‌سل) معرفی گردد. تمی که الگویی شاخصِ ریتمیک و سه‌نتی دارد و پویه را وارد تعارضی درونی میان دو تم متضاد می‌کند. تنازعی انگار تاریخی و ناتمام و آشکارا طاقت‌گیر. قطعه با این تم، و طنین آن در بخش بادی‌چوبی‌ها تا بخش رِپریز (بازآوری تم‌های اصلی) جلو می‌رود و بعدِ تکرار تقریبا نعل به نعل تم‌های اول و دوم، ناگهان و ناغافل، به پویه‌ دوم برش می‌خورد!

audio fileبشنوید قسمتی از پویه سوم: الگوی ریتمیک کوتاه-کوتاه-کشیده

پویه‌ای بی‌اندازه تغزّلی و ملودیک، که یکی هم به خنیاگری شکست‌خورده و اندوه‌گین و تسلیم‌شده‌ای می‌ماند که تنها و ناچار خیابان‌های تاریک شهر را گز می‌کند. در پایان پویه‌ دوم، تم نخست پویه‌ اول، به شکلی اضطراب‌زا و انگار در هیأت طرّاران، خنیاگر را به ستیزه فرامی‌خواند و رامش‌گرِ پیرانه‌سر و سرمازده‌ سودایی واپس رانده شده و او ناگهان و ناگزیر دلِ دلداده‌اش را به خوش‌بینیِ گذشته –یا احتمالی در آینده؟– می‌سپارد و پویه‌ دوم بی‌وقفه (attacca) وارد پویه‌ پای‌کوبانه‌ سوم می‌شود.

الگوی ریتمیک پویه‌ اول، تم غالب پویه‌ سوم است (الگویی کوتاه-کوتاه-کشیده) که با تاکیدهای ارکستر و آکسان‌های تیمپانی هرآینه برجسته‌تر می‌شود و رفته‌رفته امّید را در دل گیرا می‌کند. تا پایان، با تأکیدها، مکرّر و مشدّد، پویه بیش از پیش سرخوشانه به‌نظر می‌رسد. تا این‌که به کادِنزای تکان‌دهنده‌ قطعه می‌رسیم (بخش تک‌نوازی سولیستِ ویولن‌سل).

audio fileبشنوید قسمتی از پویه سوم: کادنزا (احضار تم‌ لگاتو و تم ریتمیک)

رستاخیز ستیزه‌ سرمدیِ اندوهان و امّید. تم‌های نخستین و دومینِ پویه‌ اول احضار می‌شوند وُ بعد؟ در کودا (مؤخره قطعه بعد از کادنزا) حرکتِ زخمه‌های زهی‌ها که حقّا تداعی‌گر پویه‌ هزیمت‌‌شده و هول‌خورده‌ دوم است، قطعه را به فاز پایانی، فرجامی ظاهرا قاطع، اما تعریض‌آمیز و تعب‌آگین می‌کشاند. نگاه کنید! حرمان حالا دیگر حتمی‌ست.

audio fileبشنوید قسمتی از پویه سوم: کادنزا و شروع کودا 

(آن‌چه من این‌جا نوشته‌ام با اتّکا به اجرای لین هارِل و ارکستر سمفونی کلیولند به رهبری نِویل مارینِر بوده است؛ مجموعه‌ی “Schumann, The Masterworks” از لیبل دویچه گراموفون. در دیگر اجراها و تفسیر‌ها، تفاوت‌ها خاصّه در بخش کادنزا می‌توانند چشم‌گیر باشند.)

پوریا یوسفی کاخکی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است