دربارهی آلبوم «مونودیزم»ِ «مهدی حسینی» *
مسالهی انتخاب مواد و مصالح اولیه برای آهنگسازی یکی از دغدغههای موسیقیدانان ایرانی است که به موسیقی سمفونیک میپردازند. این موسیقیدانان چه در ایران کار کنند و چه خارج از آن با این چالش روبرو میشوند که چه عناصری را برای کار خودشان برگزینند. به طور معمول این دغدغهای است که هر آهنگسازی ممکن است با آن مواجه شود، اما نزد ما معنایی فراتر از مکاشفهای هنرمندانه برای یافتن آوایی نو نیز میتواند داشته باشد. معناهایی مانند: روبرو شدن با هویتمان تحت تاثیر تحمیلیِ «دیگری»، سازوکار دفاعی هویتگرا (که هر دو میتوانند به گونهای ژرف با سطوح مختلفی از حساسیتهای ملیگرایانه ترکیب شود)، داشتن سبک و زبانی متمایز در موسیقی سمفونیک، یا حتا به سادگی چون نمیتوانیم جور دیگری تصنیف کنیم، که میتوانند در مجموعهای از علاقهمندیها و گرایشهای فنی نهان شوند.
وقتی با آثار آهنگسازی روبرو میشویم که عنوان مقالهی پژوهشی منتشر شدهاش به روسی در «اپرا موزیکولوژیکا»، فصلنامهی کنسرواتوار دولتی سن پترزبورگ، «مقام در موسیقیشناسی [یا نظریهی موسیقی] ایرانی سدههای ۱۰ تا ۱۵ میلادی» (۱) و مقالهی منتشر شدهی فارسیاش «بررسی متریال صدا در سیستم پردهبندی موسیقی ایرانی» (۲) است، -بیآنکه بخواهیم وارد بحث درستی نظرات ارائه شده در آن مقالات شویم- اشارهای روشن از توجه ویژهی آهنگساز به فرهنگ موسیقی بومیاش دریافت میکنیم.
آن اشارهی آشکار با استفاده از مصالح اولیهای که آهنگساز با خود از سرزمین خود آورده، نیز تقویت میشود، که اگر اینها نمیبود شاید میتوانستیم گرایش مقالات را به مرسوم بودن این گونه پژوهشها در محیطهای آکادمیک -تحت تاثیر امکانپذیریشان از لحاظ دسترسی به منابع و مطالعات پیشتر انجام شده- نسبت بدهیم و از آن بگذریم. اما حضور مصالحی از فرهنگهای موسیقایی مختلف ایرانزمین، آن هم با تصریح در هر یک از ۵ قطعهی ضبط شده در آلبوم (و نیز اغلب قطعات دیگرش) -یعنی وامگیری و برداشتهای نهچندان مرسوم میان آهنگسازان یک یا دو نسل پیش موسیقی سمفونیک ایرانی- از گرایش آهنگساز به جغرافیای رنگین موسیقی اقوام مختلف ایران پرده برمیدارد و فرصتی فراهم میکند تا خود وامگیری در متن قطعات یک آهنگساز مورد بررسی قرار گیرد (۳).
روشهای مختلف آهنگسازان سمفونیک ایرانی که علاقهمند درهمآمیزی عناصری از غرب/شرق هستند، -جز بعضی نمونههای نادر که عموما در دسترس همگان نیست- در نسلهای گذشته (و نسل حاضر نیز) بیشتر گرایش به تنظیم مجدد قطعات یا بهرهبرداری مستقیم و غیرمستقیم از امکانات موسیقی دستگاهی دارد.
این دسته از آهنگسازان اگر هم گاهی به موسیقی محلی میگرایند (مانند «پرویز محمود» (۴)، «روبن گریگوریان» یا همتایان جدیدتری چون «ایرج صهبایی»)، اغلب ترانههای مشهور را به مفهومی دستآویز آفرینش هنری قرار میدهند که کل وامترانه بیتغییر چندان، روی زمینهی چند صدایی و رنگآمیزی متفاوتی نشسته و همچنان به طور کامل قابل بازشناسی میماند. به بیان خلاصه، این که از یک سو سر کشیدن به این گسترهی کارگانی بزرگ از موسیقیهای نواحی در میان آنها مرسوم نیست و از سوی دیگر قدم گذاشتن به جهانِ سوژهی وام گرفتهشان.
مهدی حسینی از این نگرگاه، یکی از گستردهترین نگرشهای جغرافیایی را دارد؛ از شرقِ شرق، بلوچستان و تربت جام گرفته تا غربِ غرب، کردستان و لرستان را با موسیقیاش میپیماید. این رویکرد تنها منحصر به آلبوم «مونودیزم» (شامل قطعاتی از ۲۰۰۵/۱۳۸۴ تا ۲۰۰۹/۱۳۸۸) نیست بلکه تا قطعات جدیدترش، مانند «کوارتت زهی شمارهی دو» با عنوان «بختیاری» (۲۰۱۱/۱۳۹۰) و بر اساس مقامهایی چون «گاگریوه» نیز ادامه مییابد و بدین ترتیب به گرایش چیره در میان آثار آهنگساز -دستکم در این دوره از زندگی کاریاش (۵)- بدل میشود.
پی نوشت
(*) نسخهی خلاصهتری از این مقاله (با همین عنوان) در روزنامهی اعتماد منتشر شده است.
۱- .”О МАКАМЕ В ПЕРСИДСКОМ МУЗЫКОЗНАНИИ X-XV ВЕКОВ”, Opera musicologica, 2
(۸).
۲- گزارش موسیقی، شماره ۲۱-۲۰.
۳- این گرایش به اندازهای است که در بعضی منابع از جمله معرفی موجود در فهرست انتشارات Compozitor Publishing House • Saint-Petersburg آن را به تواناییهای پژوهشی آهنگساز به عنوان «قومموسیقیشناس» و در نقد و بررسی کوتاه «تیموتی دیون» به «قومموسیقیشناس» بودن او نسبت دادهاند.
۴- از محمود جز یک کنسرتینو اثری باقی نمانده است. این گرایش را تنها به قرینهی نام بعضی قطعات مانند «فانتزی کرد» میتوان حدس زد.
5- مصاحبهها و گفتههای اخیر او (از جمله مصاحبهای نسبتا تازه با تایمز مسکو در تابستان ۲۰۱۲) نشان میدهد که او در صدد برآمده این تاثیرپذیری روشن و درسطح را تغییر دهد؛ اگر چه نام دستگاهها و گوشههای ایرانی (مانند حصار) در آثار جدیدش هم هنوز به چشم میخورد.
۱ نظر