مدرس در ادامه بخشی از یک نمونهی –به گفتهی او- افراطی و بزرگنمایی شده را از وبلاگی با عنوان «شجریانیها» که به دست نویسندهای ناشناس نوشته شده است نقل کرد: «دستگاه نوا که خیلیها معتقدن دستگاه نیست بلکه نغمه است چون بسیار نزدیک به مایه افشاری دستگاه شور می باشد. اگر کسی بخواهد نوا بخواند میتواند نزدیک سی گوشه مختلف رو بخواند که بعصی اصلا تو مایه افشاری نیستند. شجریان آوازی دارد به نام نوا – مرکب خوانی […]. یه بخشی از این آواز واقعا فاجعه است واقعا فاجعه. […] این آلبوم مرکب-نوا از همین فاجعه هاس.
به نظر مدرس گذشته از زبان پریشان، بسیار عصبانی و توهینآمیز نویسندهی ناشناس، این که برای توصیف کردن یک اثر موسیقی ایرانی باید رابطهی آن را با گوشههای دستگاهی که در آن اجرا شده، بررسی کرد و نیز اظهار نظرهایی از قبیل «نوا که خیلیها معتقدند دستگاه نیست» بر بسترهای نظریهی موسیقی شکل گرفته است. او متن نقد «محمدجمال سماواتی» را -که در جلسات گذشته خوانده شده بود- یادآوری کرد و گفت این دو نوشته جدا از تفاوتهایشان در قوام نوشتار، زبان، تکنیک نقد و … از لحاظ بستر نظری (رابطهی آواز خوانده شده با دستگاه و گوشهها) در بعضی قسمتها نزدیک هستند.
موسیقیشناسی آخرین یاریگر نقد موسیقی بود که مورد بررسی قرار گرفت. موسیقیشناسی را معمولا معادل «Musicology» میدانیم، اما باید به خاطر داشت که مراد ما در اینجا تعریف امروزیتر این واژه است که کمتر مبتنی بر «مطالعهی صرف موسیقی کلاسیک اروپایی است». بر این اساس مطالعهی موسیقیشناسانه موسیقیهای دیگر هم موسیقیشناسی به حساب میآید و مانند گذشتهای نه چندان دور جدا نمیشود:
A committee of the American Musicological Society (AMS) in 1955 also defined musicology as ‘a field of knowledge having as its object the investigation of the art of music as a physical, psychological, aesthetic, and cultural phenomenon’ (JAMS, viii, p.153). The last of these four attributes gives the definition considerable breadth, although music, and music as an ‘art’, remains at the centre of the investigation. (New Grove: Dukles & Pusler 2000)
سپس بخشهایی از نقد بررسی منتشر شده به قلم «محمدتقی مسعودیه» در «مجله موسیقی» شماره ۱۱۸-۱۱۹ با عنوان «موسیقی شرقی و تکنوازان آن» خوانده شد:
«موسیقی ویتنام را میتوان با موسیقی هند و بخصوص با موسیقی چین مقایسه کرد. سیستم پنتاتنیک بدون نیم پرده و وجود اصطلاحات موسیقی از جمله اسامی نتها، که با اختلافی جزئی در هر دوجا معمول است، این امکان را بخوبی نشان میدهد. معمولا نوازنده ویتنامی با یک درآمد فیالبداهه که «رائو» (Rao) یا «زائو» (Zao) نام دارد شروع به نوازندگی مینماید. او در واقع با اجرای «رائو» خود و شنوندگان را برای شنیدن قطعۀ اصلی که اغلب یک اثر ساخته و تهیه شده قبلی است آماده مینماید.
«تران وان که» نشان داد که قدرت امپروویزاسیون (بداههسرایی) او زیاد است. او با متدهای مختلف بداههسرایی در شمال و مرکز ویتنام و با سیستمهای مختلف «پنتاتنیک» در این نقاط بخوبی آشناست.» (ص ۲۸)
مدرس پس از اشاره به این که چنین نوشتاری جز بر بستر موسیقیشناسی نمیتوانسته شکل بگیرد رابطهی میان موسیقیشناسی و نقد را چنین عنوان کرد:
«موسیقیشناسی ممکن است به عنوان فعالیتی دانشورانه بسترهایی برای نقد موسیقی فراهم آورد. به ویژه آن بخشهایی از نقد موسیقی که نقد دانشگاهی یا دانشورانهشان میخوانیم، یا از طریق فرآیند عمومی شدن دستاوردهایش (چنان که در دیگر دانشها نیز میشناسیم) و از رهگذر معرفی چشماندازهای جدید، نگرش-اصطلاحهای فنی تازه و… به نقد روزنامهنگارانه نیز بهرهای برساند.»
۱ نظر