گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

تمثال ِبی مثال ِاستاد

هوشنگ ظریف (۱۳۱۷ – ۱۳۹۸)

ایست قلبی در آخرین ساعات غروب دیروز به شکنجه دردآور و عذاب جانکاهی که در چند سال گذشته، گریبان استاد مهربان موسیقی ایران را گرفته بود، پایان داد و روانش را به آسمان آرامش ابدی رهسپار کرد. می‌گویند نحوه مرگ هر کس کم‌وبیش شبیه نحوه زندگی اوست، یا حداقل، صفاتی از زندگی فرد در نحوه مرگ او مستتر است.

رنج استخوان شکن، خویشتنداری، وقار و شکیبایی با ظاهری برازنده و آکنده از اصالتی سراپا زیبایی، همه و همه و بسیاری دیگر افزون بر آن، استاد هوشنگ ظریف را در دل دوستدارانش ترسیم می‌کنند. او شمایلی بی‌بدیل بود از یگانگی باطن و ظاهر، اتحاد گفتار و کردار و نمونه‌ای بی‌چون و چرا بر تاثیر متقابل هنر عالی و اخلاق متعالی. در نسل هنرمندان پس از او چنین نمونه‌هایی را بسیار کم داریم و در معاصران به گمانم دیگر نداریم. زمانه و زمینه زندگی ما مساعد پرورش این نادره‌ها نیست. بی‌تعارف، نیازی به چنین افرادی را در خود نمی‌بیند.

استاد استادپرور، ردیف‌دان آگاه و زیباشناس، اعجوبه مهارت نوازندگی در ابتدای جوانی، پرورده محیط آموزشی- اخلاقی خالقی و موسی‌خان و شهنازی، یار و یاور پایور، بی‌آنکه خود بخواهد، طی تقریبا ۶ دهه زندگی در متن موسیقی کلاسیک ایرانی، معیار و الگو بود: تکنیک بی‌نقص و سونوریته پاکیزه و پرقدرتش، مهر و فداکاری‌اش در معلمی، رفتار اجتماعی و حتی نحوه گفتار و پوشش و معاشرتش. تجدد سالم، منش انسانی و پای‌بندی به معیارهای کلاسیسم ایرانی در عین آزاداندیشی و تفکر مصلح و نقاد. همه این فضایل را بی‌تظاهر و بی‌تکبر، داشت و تبلور افکار و باورهایش بود. وارستگی و آزادمردی او باعث شد در حقش بیش از حد تصور ما و تحمل او، جفا شود و همین‌ها چنین فرسودگی غم‌انگیزی را برایش پیش آورد و درهم شکستگی زودرسی را برایش رقم زد. در حالی که از نحوه زیستی چنان سالم و پاک چنین نتیجه‌ای انتظار نمی‌رفت.

انگار همیشه بهترین‌ها باید منتظر بدترین‌ها باشند. تواضع ذاتی‌اش، منزلت حقیقی‌اش را ناشناخته گذاشت. عمق و ارزش مهارت‌های نوازندگی‌اش پژوهش نشد و نامش را صرفا به حوزه تعلیم تار، محدود کردند. مقام حقیقی او، چه در ایامی که هر گونه سستی و بی‌مایگی و بی‌قیدی در نوازندگی با عنوان غلط‌انداز «بداهه‌نوازی» توجیه می‌شد و چه در دوره تب‌آلودی که آکروباتیسم بیمار و سراپا عاری از هنر با برچسب «تکنیک‌محوری» مخاطبان جو زده را جذب می‌کرد، ناشناخته ماند.

او به تمامی این نابسامانی‌ها وقوف داشت و درونش از دیدن و شنیدن آنها رنج می‌برد، کافی است پیشگفتاری را که بر «کتاب تار» اثر ارزشمند شاگرد وفادارش اشکان غفوری نوشته، بخوانیم تا به ژرفای نگاه دقیق هنری و انسانی او پی ببریم. این از آخرین نوشته‌های استاد هوشنگ ظریف پیش از پیشرفت بیماری اوست و در آینده از اسناد مهم پژوهش‌های آسیب‌شناسی تارنوازی در دوران امروز شناخته خواهد شد.

از وجودی بدین‌سان کامل و کارآمد، توقع دو اقدام اساسی می‌رفت. بسیاری از او در سال‌های متمادی خواهش کردند و نتیجه‌ای نگرفتند. شاید ایشان نیز مایل به انجام بود ولی شرایط و امکاناتش مهیا نبود و او نیز به هیچ‌وجه اهل تالیف اثری کمتر از حد عالی نبود: اول، نواختن ردیف موسیقی ایران، گردآوری استادش موسی‌خان معروفی و دوم، تالیف دستوری برای آموزش تارنوازی از ابتدایی تا عالی. انصاف را که در بین اساتید گذشته، کسی را جامع‌الشرایط‌تر از او نداشتیم و بین معاصران نیز بعید است، داشته باشیم.

بعد از استاد ظریف، کار دشوارتر است و از کمال‌گرایی مطلوب، بسیار دورتر خواهد بود. به تمام آنهایی که سعادت داشتند کم یا زیاد، وجود شریف و نفیس او را دریابند، تسلیت می‌گوییم. باید بیش از همه به خودمان بگوییم. تنهاتر شدیم و جهانمان غمگین‌تر شد. دیگر مثل او نخواهیم دید. دنیای امروز، این حد از درستی و مهربانی را پذیرا نیست.

اعتماد

علیرضا میرعلینقی

علیرضا میرعلی نقی

علیرضا میرعلینقی متولد ۱۳۴۵ در تهران
روزنامه‌نگار، پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری

۱ نظر

بیشتر بحث شده است