Posts by علیرضا میرعلی نقی
به یاد فرهاد ارژنگی (۵)
غیر از این سند تصویری با ارزش، تعدادی ضبطهای پراکنده از هنر تار نوازی او نیز در دست است. بیشتر آنها ابتدا و انتهای منسجمی ندارند و از کیفیت صوتی شفاف، آن طور که امروز میشناسیم، عاری هستند. بعضی از آنها به طرح اولیهٔ یک آهنگ زیبا شبیه هستند و برخی دیگر، بر گرفتهٔ مستقیم از ردیفها میباشند. با این حال باز هم همگی اسنادی ارزشمند شناخته میشوند و میتوانند نمونههایی از خصوصیات نوازندگی او را که در سطور بالا وصفش رفت، بازگو کنند یکی از آنها، همنوازی دلنشینی است به همراهی سنتور داریوش صفوت و آواز محمود نخست (خوانندهٔ شاغل در اداره هنرهای زیبای وقت) که در مایهٔ بیات اصفهان است.
به یاد فرهاد ارژنگی (۶)
فرهاد در طول مسافرتهایش با گروه هنرمندان هنرهای زیبای کشور، ابتدا درباره نقاط مختلفی که از آنها بازدید کرده اند، شرحی بیان نموده و سپس در مورد تکتک ساز های هر کشور با کشیدن شکل ساز و خصوصیات فنی و موسیقایی آن، با دقت و مو شکافی باور نکردنی توضیح داده است.
به یاد فرهاد ارژنگی (۴)
در فاصله بین این دو نسل، تنها فرهاد ارژنگی بود که نمونهٔ کامل و تمام عیاری از نوازندهٔ آموزش دیده و کمال یافته در مکتب استاد شهنازی محسوب میشد و به تصریح هنرمند ارجمند، محمدرضا لطفی: «اگر زنده مانده بود، بهترین مکتب دار استاد شهنازی میشد.» این موقعیت ممتاز و منحصر او بود، که متأسفانه چراغ آن با جوانمرگی او خاموش شد و شاید بتوان از همسن و سالهای او تنها هنرمند و استاد گرامی؛ جناب آقای هوشنگ ظریف را در این موقعیت قرار داد که سالهای سال نزد علی اکبر خان شهنازی و موسی خان معروفی در هنرستان موسیقی ملی آموزش دیده و البته بعدها خود به تدریج صاحب جایگاهی در نوازندگی و تعلیم «تار»، گردیده که برای تارنوازان، شناخته شده است. جایگاهی با تکنیک صحیح و مطالب سنجیده و آراسته که ریشههای عمیقی از آموزشهای کلاسیک در تار نوازی را نشان میدهد.
به یاد فرهاد ارژنگی (۳)
به جز این وی با آثار موسیقی کلاسیک غرب و موسیقیدانان غربی به درستی آشنا بود و گواه این مدعا وجود کتابهای نت فراوانی از آثار شوپن، بتهوون، اشتراوس، دورژاک، موتسارت و… در میان کتابهای او میباشد. همزمان با این کارها، فرهاد، تحصیلات دانشگاهی را هم با جدیت پی میگرفت.
به یاد فرهاد ارژنگی (۲)
تار، جای ویولون را گرفت، مدت کوتاهی عمویش او را در یادگیری اصول آغازین، نوازندگی یاری کرد و بالاخره فرهاد به دست استاد «علی اکبر شهنازی» سپرده شد. این هنرمند و نوازنده و معلم بزرگ، در آن سالها، یعنی از هزار و سیصد و بیست و چهار تا هزار و سیصد و سی و چهار، کمتر در رادیو نوازندگی میکرد و بیشتر به تعلیم شاگردان میپرداخت.
به یاد فرهاد ارژنگی (۱)
فرهاد ارژنگی، در عمر کوتاه بیست و دو ساله اش، در زندگانی هنریاش که بیشتر از پنج سال دوام نیافت، همچنان خاتم فیروزهٔ بواسحاقی، به قول لسان الغیب، خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود. فرهاد ارژنگی، در مجموعۀ انتشارات موسیقی ایرانی، که در این ایام بسی حجیمتر از دهههای پیش هم شده، کوچکترین رد پایی؛ و یا سایهٔ دستی ندارد. نه کسی صدای تار او را از همان نوارهای تکه پارهٔ قدیمی شنیده، و نه حتی قطعهٔ کوتاهی از او، در این همه نوار و سی دی و کنسرت اجرا شده است. خاطرهٔ او به شکلی دردناک، پرغرور، معصوم و همیشه جوان، فقط در ذهن همسالانش زنده است. یادهایی پر از علاقه و احترام و حسرت، برای نبوغی که در آستانهٔ جوانی، ناگاه به تیر بلا پرپر شد؛ و هیچکس به درستی ندانست که کمانکش، چه کسی بود و از چه رو، او را هدف گرفته بود.
به یاد امیرتنبک؛ هنرمند بیداردل؛ امیر بیداریان
امیربیداریان نژاد به سال ۱۳۱۱ درمحله سنگلج تهران دیده به جهان گشود. با راهنمایی پدرش نزد استاد مرشد نصرالله از چیرهدستترین تنبکنوازان قدیمی و صاحبنام در شیوههای اجرایی موسیقی زورخانهای به شاگردی نشست و در سال ۱۳۳۶ طبق صورتجلسه شورای موسیقی رادیو و با تأیید موسیقیدانان مشهور آن زمان (حسینعلی ملاح، علی تجویدی، مشیر همایون شهردار و اقبال آذر) به استخدام رادیو درآمد. وی طی سالها کار هنری در ارکستر شماره یک و دو رادیو در نیروی هوایی ارتش نیز خدمت کرد و در زمینههای مختلف نوازندگی، آموزش و سازندگی موسیقی متن فیلم: حسن کچل- نخستین فیلم موزیکال در ایران به کارگردانی علی حاتمی-، کوچه مردها، قیصر و… موسیقی چند نمایش عروسکی کار کرد.
تاملی کوتاه درباره موسیقی جنگ هشت ساله
موسیقی جنگ، طبق تعریف و به واسطه ارتباطی که باید بتواند با عموم ایرانیان برقرار کند، باید موسیقیای باشد فراگیر و ملی نه بومی/بدوی و نه مدرن و نخبه پسند. بویژه امروز که ۳۸ سال از پایان جنگ گذشته و موضوعیت تاریخی آن مهم تر از آن دوران، رخ می نماید. موسیقی دوره جنگ هشت ساله ایران و عراق را باید با توجه به چند موضوع مهم بررسی کرد: ملت ایران، بیش از یک قرن و اندی بود که تجربه جنگ بدین وسعت را در تاریخ خود نداشت و چند سال حضور سربازان بیگانه در دوره جنگ دوم جهانی نیز غریبهتر از آنی بود که در خاطره جمعی ما تبلور موسیقایی پیدا کند. جنگ برای ما تازگی داشت و این تازگی خاص خود را تا آخرین سال ها حفظ کرد.
نوشتاری به مناسبت درگذشت امینالله رشیدی (۴)
روش کتاب نویسیاش هم جالب توجه بود. گویی پاورقی های جذاب مطبوعات دهههای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ را میخوانیم. تداوم موضوع در کتابهایش نبود و ساختاری «موزاییک»وار دارند: تکه تکه های هرکدام جدا جدا نوشته شده ای که بی نقشه کنار هم گذاشته شدهاند و هر کدام با رنگ و برق خاص خودشان، جلوه میکنند. نوعی «جنگ نویسی» یا به تعبیر استاد تورج نگهبان «کشکول درویشی» که اتفاقا برای خوانندگان امروزی هم کم جذاب نیستند. وقتی که آنها را می خوانیم، حس می کنیم که نویسنده، تک تک شان را با تمام وجودش زیسته است.
نوشتاری به مناسبت درگذشت امینالله رشیدی (۳)
استاد رشیدی را این یادداشت شتابزده و جوانانه، چنان خوش آمد که تا سال ها فتوکپی آن را به همه جا و همه کس میرساند و در کتاب «عطر گیسو: خاطرات هنری» عینا با کلی لطف و محبت نقل کرد! در ۲۰ سال اخیر، غیر از دوران کرونا و دورانی کوتاه از بیماریهای گذرا و خانه نشینی، رشیدی همچون جوانی امیدوار و هدف دار، فعالیت میکرد و حتی یادم هست که در تابستان داغ و نفسگیر، یک تنه ارکستری روبهراه کرد و با خود به بوشهر (بله بوشهر!) برد و کنسرت موفقی داد. نه خستگی شناخت و نه خم به ابرو آورد. به محض رسیدن به تهران تازه داشت برنامه کنسرت قریبالوقوع بعدی را می ریخت! (حرفهایها میدانند که از چه کار سنگینی سخن میگویم) استاد رشیدی شگفتانگیز بود.