گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

Posts by آروین صداقت کیش

موسیقی کلاسیک ایرانی و برخی چشم‌اندازهای ممکنِ آینده (۵)

برخلاف روند چند دهه‌ی گذشته که عمدتا رو به سوی مفصل‌تر شدن داشتیم روایت‌هایی از دستگاه‌‌ها زاده می‌شود که مختصرتر و فشرده‌تر است. این امر البته در گذشته هم سابقه‌ای داشته است منتها در اغلب موارد نیازهای آموزشی یا موقعیت‌های بروز موسیقی مجلسی باعث ظهور این نوع روایت‌ها از دستگاه‌ها می‌شده است. در این فقره خودِ پویایی دستگاه‌ها ممکن است راه به فشردگی ببرد.

موسیقی کلاسیک ایرانی و برخی چشم‌اندازهای ممکنِ آینده (۴)

 گرچه به نظر می‌سد بعضی دگرگونی‌های مانند کم‌شمار شدن اجرای فرم کامل مجلس دستگاهی (پیش‌درآمد-گوشه(ها)-چهارمضراب-گوشه(ها)-تصنیف-رنگ) و افزون شدن آهنگسازی به نسبت بداهه‌پردازی در آینده‌ی نزدیک گسترده‌تر هم خواهد شد اما رادیکال‌ترین دگرگونی‌های ممکن و البته با توجه به سیر امروزینِ امورْ قابل پیش‌بینی، به احتمال قوی در حوزه‌ی سامانه و روابط  مُدال رخ  می‌دهد. به زبان غیر فنی دستگاه‌های ما در حال تغییر کردن‌اند و این تغییر به نظر من مهم‌ترین چشم‌انداز آینده‌ی موسیقی کلاسیک ما را از بُعد درون‌موسیقایی تشکیل می‌‎دهد.

موسیقی کلاسیک ایرانی و برخی چشم‌اندازهای ممکنِ آینده (۳)

با در نظر گرفتن این چند مولفه‌ی اساسی و پیش بردن فرضی زمان، دو وضعیت تقریبا هم‌نهاد ممکن قابل پیش‌بینی است: ۱- بدل شدن به یک سنت آموزشی محصور در جزیره‌های دانشگاهی ۲- بدل شدن به یک سیستم هنری و آموزشی رسمی و مقبول و محدود به بخش‌های کوچکی از جمعیت (احتمالا دارای همبستگی با پارامترهای اعتبار شغلی، سطح تحصیلات، باورهای فرهنگی و از این قبیل). هر دوی این مسیرها زمینه‌ی مشابهی دارند: زمینه‌شان وضعیتی است که در آن موسیقی کلاسیک ما (یعنی همان شکل‌های مختلف موسیقی دستگاهی مرسوم در مراکز بزرگ شهری و پذیرفته‌ی قطب‌های اصلی آموزشی) از نظر انبوهی تولیدات، حضور در سبد مصرف مخاطبان ایرانی و … میدان را به گونه‌های دیگر موسیقایی واگذار کرده باشد که اکنون می‌دانیم کرده است.

موسیقی کلاسیک ایرانی و برخی چشم‌اندازهای ممکنِ آینده (۲)

برای آن که بتوان مشخص کرد جایگاه موسیقی کلاسیک ایرانی امروزه کجاست باید سپهرهای مختلفی را به دنبال حضورش جستجو کرد. نخست سویی که توجه را جلب می‌کند جایگاه و نفوذ آن در میان مردمِ مخاطب است. گرچه داده‌های گسترده‌ی دقیقی از سلیقه‌ی شنیداری مردم در دوره‌ی حاضر در دست نیست و حتا پارامترهای درستی هم برای سنجش آن تبییدر دوره‌ی حاضر در دست نیست و حتا پارامترهای درستی هم برای سنجش آن تبیین نشده، اما قراین موجود نشان می‌دهد که این نفوذ اکنون کم و نسبت به گذشته‌اش نیز در حال کاهش بیشتری است (۱).

موسیقی کلاسیک ایرانی و برخی چشم‌اندازهای ممکنِ آینده (۱)

موسیقی ما چه خواهد شد؟ این پرسش از آینده بسیار تکرار شده است. هر چه به امروز نزدیک‌تر می‌شویم این پرسش یا مشابه‌هایش صدایی بلندتر می‌یابد. در گفت‌وشنود موسیقی‌دانان یا حتا فرهنگ‌دوستان ناموسیقی‌دان طنین این دست پرسش‌ها چنان به گوش می‌رسد که گویی آنها بیشتر بازتاب نگرانی عمیقی برای سرنوشت یک فرهنگ یا گونه‌ی موسیقایی‌اند تا پرسشی حقیقتا آینده‌پژوهانه. چنان نگرانی‌هایی بیشتر معطوف جایگاهی است که یک نوع موسیقی در آینده به خود اختصاص می‌دهد. به بیان صریح‌تر مساله در اینجا، حتا اگر به صراحت گفته نشود یا  پنهان هم شده باشد تداوم یا سروری یک گونه موسیقی است.

درست یا غلط؟ زیبا یا نازیبا؟ (قسمت دوم)

گاهی درست و نادرست را جور دیگری به کار می‌گیریم. وقتی به کارشان می‌بریم که داریم درباره‌ی ارزش موسیقی صحبت می‌کنیم. مثلا برای این که حرفمان را درمورد کم‌ارزشی یک قطعه به کرسی بنشانیم می‌گوییم «همه‌ی پاساژهایش را غلط ساخته بود». معلوم است که اینجا در مورد واقعیت‌ها حرف نمی‌زنیم، دست‌کم نه به آن شکلی که درباره‌ی ابری بودن آسمان حرف می‌زدیم.

موسیقی در عصر بازتولید فناورانه (۶)

با همه‌ی اهمیت تاریخی و محتوایی که این نوشته در میان نوشته‌های آدورنو و نیز نقدهای فرهنگی مکتب فرانفکورت دارد و همچنین حتا باوجود اشاره‌های بسط‌‌نیافته‌ای که اباذری در نسبت دادن کار آدورنو با وضعیت امروزی در مقدمه‌ی خود می‌آورد، نمی‌توان پاسخ داد که چرا این جستار و مثلاً نه درباره‌ی شرایط اجتماعی هنر. و البته این هنگامی است که توجیه کنیم برگردان مجدد جستارهایی مانند درباره‌ی موسیقی مردم‌پسند یا درباره‌ی جاز –که پیش‌تر (احتمالاً از انگلیسی) برگردان شده بود- یا آثاری مثل فلسفه‌ی موسیقی مدرن، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی موسیقی و … به هر دلیل نمی‌توانسته در برنامه‌ی مترجم قرار گیرد.

موسیقی در عصر بازتولید فناورانه (۵)

آنچه نخست درباره‌ی برگردان فارسی جستار توجه را جلب می‌کند ترجمه از زبان آلمانی است که در میان مقالات موسیقایی آدورنو چندان پُریاب نیست اما از این نکته‌ی مثبت گذشته، برگردان فارسی نقاط قوت دیگری هم دارد که تنها بخشی از آنها محصول رجوع به زبان اصلی متن است. کتاب مقدمه‌ای به قلم مترجم دارد که کلیدی تاریخی-مفهومی (گرچه در بعد تاریخی نه کامل) برای مطالعه‌ی متن به دست خوانندگان ناآشنا با زمینه‌های بحث می‌دهد و البته گاه در نقش پیشنهاد یک خوانش خاص که تا آستانه‌ی تفسیر گسترده شده است (مانند تکنیک‌های شبه‌آهنگسازانه‌ای که در فرم متن می‌یابد (مقدمه‌ی اباذری ۱۱-۹)).

موسیقی در عصر بازتولید فناورانه (۴)

آدورنو برای تحلیل شرایطی که فناوری ایجاد کرده بود دست به مفهوم‌سازی‌های تازه زد یا مفهوم‌هایی را که پیش از او وجود داشت در گستره‌ای تازه به کار گرفت. او نخست مفهوم بت‌وارگی مارکس را به زمینه‌ی جدید فراخواند:

موسیقی در عصر بازتولید فناورانه (۳)

هر دو متفکر مسائلی از یک جنس را می‌دیدند. ازنظر آنها استتیک برخلاف ظاهر روبنایی‌اش در تحلیل شرایط، امری مهم به شمار می‌آمد. بااین‌حال بنیامین و آدورنو با انتخاب دو هنر متفاوت برای تحلیل (به ترتیب سینما و موسیقی) نتایجی کاملاً متفاوت از یکدیگر گرفتند. بنیامین به این نتیجه رسید که فناوری و دسترسی‌پذیری آثار برای توده‌ها به‌نوعی نظریه‌ی زیباشناختی می‌انجامد که راه مقاصد فاشیستی را سد می‌کند:

بیشتر بحث شده است