گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

Posts by آروین صداقت کیش

موسیقی در عصر بازتولید فناورانه (۲)

با این‌که مفاهیم مطرح‌شده در  فتیشیسم … مستقیماً در پاسخ به جستار بنیامین پدید آمده است اما آنها را خالی از سوابق دیگر هم نمی‌توان یافت. جستجوی تاریخی نشان می‌دهد که ریشه‌های این نوع نقد فرهنگی آدورنو بر آثار هنری را دست‌کم تا بیش از یک دهه پیش از آن نیز می‌توان ردیابی کرد.

موسیقی در عصر بازتولید فناورانه (۱)

در سال ۱۹۳۸ در آمریکا تئودور آدورنو جستاری منتشر ساخت با عنوان  Über den Fetischcharakter in der Musik und die Regression des Hörens  (Adorno 1938) یعنی درباره‌ی خصلت بُت‌واره‌ای (فتیشی) در موسیقی و واپس‌گرایی شنیدن یا چنان‌که اخیراً با تغییری در هیئت یک کتاب کوچک به فارسی برگردانده شده،  فتیشیسم در موسیقی و واپس‌گرایی شنیدن[۱]. این جستار با توجه به پیش‌زمینه‌ها و مجموع شرایطی که به نوشته‌شدنش منجر شد، هم جایگاهی خاص در خط اندیشه‌ی آدورنو پیدا کرد و بعضی موضوع‌هایش بدل به تم‌هایی کلیدی در آینده‌ی فکری آدورنو شد و هم جایگاهی به همین اندازه مهم در نظریه‌ی زیباشناختی مرتبط با مطالعات فرهنگی.

روند تاریخی مبانی موسیقی (۲)

این ویژگی را به ندرت می‌توانیم در کتاب‌های تئوری موسیقی یا سلفژ پیدا کنیم زیرا همان‌طور که اشاره شد این درس‌ها از نظر خیلی‌ها تاریخی نیست یا اگر هم هست روند تاریخی‌اش در آموزش اهمیتی ندارد. اضافه بر بدنه‌ی اصلی (همان چهار بخش) کتاب ضمیمه‌های پروپیمانی هم دارد که حتا اگر درس‌ها را نادیده بگیریم جداگانه باارزش است. فصلی از تمرین‌های سلفژ با کلیدهای دو و با تعویض کلید، به ازاء هر بخش یک مجموعه نمونه‌ی موسیقی تکمیلی (با شروع از ساراباند کُرِلّی تا وُلومینای لیگِتی) و درنهایت دو لوح فشرده که تمرین‌های دیکته‌ی موسیقی در آن ضبط شده، از ضمیمه‌های باارزش کتاب مارتا گتزو است.

روند تاریخی مبانی موسیقی (۱)

کتاب «سلفژ، تئوری موسیقی، تربیت‌شنوایی، ریتم و دیکته» یک «دوره‌ی جامع» مبانی موسیقی است اما نه آن‌طور که در ایران مبانی موسیقی (منظورم موسیقی کلاسیک غربی است) را می‌شناسیم. ما در ایران اغلب عادت کرده‌ایم مواد مختلف مبانی موسیقی یعنی سلفژ و تربیت شنوایی و دیکته‌ی موسیقی و وزن‌خوانی را به شکل کلاس‌های جداگانه به شاگردانمان درس بدهیم. شاگردها هم عادت کرده‌اند این درس‌ها را حتا پیش معلم‌های مختلفی بخوانند و خیلی وقت‌ها نه همگام و هم‌زمان با هم. از این گذشته بیشتر اوقات وقتی پای تئوری موسیقی و تربیت شنوایی (و به درجات کم‌تری سلفژ و وزن‌خوانی و دیکته) به میان می‌آید تصوری غیر تاریخی‌ از آنها داریم.

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۱۴)

اینجا نوعی تخیل از چپ (و نه خود چپ‌گرایان یا گروه‌های چپ‌گرا و موسیقی‌دانان تحت تاثیر چپ) است که بر موسیقی تاثیر گذاشته است و گویا همچنان هم توان تاثیرگذاری‌ دارد گرچه تا حد زیادی افت کرده است. از این رو چنین نگاه و ادراکی از تاریخ اگر به قدر کافی گسترده و نیرومند شود […]

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۱۳)

آنچه از پس این نمونه‌های مختصر خود را نشان می‌دهد آن است که نه تنها تصور تاثیر یک طرفه‌ی چپ (اینجا متعین در حزب توده) بر جریان‌های موسیقایی خیال خامی است بلکه حتا تصور یک‌دستی نظر نظریه‌پردازان چپ‌گرا درباره‌ی گفتمان‌ها و سبک‌شناسی موسیقی نیز به همان اندازه با واقعیت‌ها ناسازگار است چنان که دو مولف دو گفتمان موسیقایی کاملا رقیب و بلکه متضاد را به عنوان وضعیت موسیقایی آرمانی مطرح می‌کنند. (۴۰)

کنسرت مجازی و جهان موسیقی (۲)

اگر چند لحظه اینترنت قطع شود بخشی از حقیقت کنسرت نزد همه‌ی مخاطبان ناپدید می‌شود. واقعیت‌های مرتبط یک کنسرت که در اجرایی حقیقی بی کمک فناوری به هم پیوسته‌اند اینجا بیش از پیش گسسته می‌شوند. تا پیش از این در یک کنسرت معمولی ممکن بود در اثر اشکالی فناورانه تنها نوازنده‌ها را ببینیم اما صدا را نشنویم. اکنون برعکسش نیز کاملا قابل تصور است. این پدیده‌ای است که اگر هم تا پیش از این نمونه‌ها و نمودهایی داشت لااقل با این سطح عمومیت تجربه نشده بود.

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۱۲)

از سال ۱۳۵۷ به بعد همان طور که می‌توان انتظار داشت نشانه‌های روشن‌تری از این هم‌خطی سر بر می‌آورد. اینجا هم درست مانند نمونه‌ی چریک‌های فدایی نهادهایی مرتبط با (و نه لزوما به عنوان بخشی از تشکیلات درون‌سازمانی) حزب پدیدار می‎ شود. در بهار ۱۳۵۹ شورای هنرمندان و نویسندگان ایران که از پس اختلاف‌های درونی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۵۸ سر بر آورد، در جایگاه یک تشکل مرتبط فرصت می‌دهد تا خصوصیات هم‌خطی و هم‌پوشانی یادشده را رصد کنیم.

کنسرت مجازی و جهان موسیقی (۱)

بیماری که آمد اول از همه فعالیت‌های فرهنگی را قربانی کرد، مخصوصا آنها که نیاز به گرد هم آمدن دارد. عجیب نیست. این فعالیت‌ها با وجود همه‌ی گردش مالی بزرگی که در دوران مدرن اطرافشان شکل گرفته است، در رده‌ی تفنن و سرگرمی رده‌بندی می‌شوند. به زعم اداره‌کنندگان اغلب جوامع خاموش و در محاق شدنشان زیان کم‌تری می‌رساند تا تعطیل شدن این یا آن کارخانه یا هر محل تجمع دیگر. این گزاره البته قابل مناقشه است اما ما که خود سود و زیانمان در این کار است برای مناقشه داوران بی‌طرفی نیستیم. پس این بخش را بگذاریم و بگذریم.

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۱۱)

در حقیقت اینجا محور زمان نگریستن به روی‌دادهای موسیقایی و سیاسی است که تعیین می‌کند ما سیر امور را به شکل «تاثیر چپ‌گرایی/گرایان» بر «گفتمان هویت‌خواه موسیقایی» ببینیم یا نوعی تناظر ناگزیر در جریان تاریخ آن دوره. اگر ترتیب وقایع را چنان که در زمان طبیعی رخ داده ببینیم به ندرت شاهدی پیدا می‌کنیم که یکی از سازمان‌های چپ ایرانی طرح و برنامه‌ی موسیقایی اعلام‌شده تا پیش از سال ۵۶ داشته و خطوط اصلی آن هم با هویت‌خواهی سنت‌گرای موسیقایی مورد بحث پیوندی داشته باشد. برعکس، اینجا هم فقط بر سر بدیل بودن توافق و همسویی وجود داشت.

بیشتر بحث شده است