گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

Posts by آروین صداقت کیش

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۱۰)

بااین‌حال با عبور از سال‌های اولیه‌ی شکل‌گیری این حرکت موسیقایی هم به دلیل سیر وقایع و هم به دلیل توان نهفته‌ای که این گونه جریان‌های بازگشت برای مطرح شدن به عنوان بدیل جریان اصلی داشت پیوند مورد بحث مقاله‌ی حاضر شکل‌گرفت یا به بیان دقیق بازنمودی پیدا کرد. این بار برخلاف آن جریان دیگر که به محصولات منفرد می‌شناسیم و اگر هم نوعی گفتمان بتوان به آن نسبت داد بیشتر مربوط به کلام و رفتار آفرینندگان/دریافت‌کنندگانش است (۳۴)، یک گفتمان نظری هم پیشاپیش وجود داشت (۳۵).

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۹)

بنابراین مجموعه‌ی این آثار را دست‌کم می‌شود در قامت یک شبه‌جریان (۳۰) دید، گرچه این شبه‌جریان تنها محصول منفرد می‌سازد و تا حدودی سلیقه‌ی صوتی متمایز و نه گفتمان موسیقایی خاص خود را (۳۱)، حتا آنگاه که در قامت گام‌های اولیه مشق خام نظریه‌پردازی انتقادی درباره‌ی هنر نیز کرده باشد (برای نمونه نک. (سلطان‌پور ۱۳۵۳) (۳۲).

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۸)

تنها نکته‌ای که می‌توان آن را به عنوان یک خصلت عمومی موسیقایی میانشان شناسایی کرد تلاش مولفان آنها برای آشنازدایی یا به بیان دقیق‌تر آفریدن یک فضای صوتی نسبتا خارج از جریان اصلی بود (شاید نوعی طعم ویژه در سازگاری با محتوای سیاسی کارشان (۲۷)) چیزی که تداوم آن را تا شبانه  و آثار بعدی هم می‌بینیم و شاید محل ارائه‌ی نامرسوم بعضی از این ترانه‌های بعدا مشهور یعنی موسیقی متن فیلم‌های سینمایی غیرسیاسی عامه‌پسند (۲۸). بااین‌حال حتا این ویژگی هم شرط لازم نیست.

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۷)

بااین‌حال در همین برشِ زمانی اثر پوشیده‌ی گرایش‌های چپ را می‌توان از سال ۱۳۳۶ به بعد در نوشته‌های انتقادآمیز کسانی چون داریوش صفوت، هوشنگ استوار، علی‌محمد رشیدی و … (عمده درباره‌ی موسیقی برنامه‌ی گل‌ها در رادیو) دید که برخی از ایده‌های کلیدی اقتصادی یا جامعه‌شناختی مارکسیستی (دیالکتیک تاریخی و تحلیل طبقاتی) را -البته اغلب به شکلی بس خام- دست‌مایه‌ی نقدهای خود کرده بودند (صلواتی ۱۳۹۹: ۹۳-۹۲). این جریان انتقادی باآن‌که گاه وضعیت موسیقی روزگار خودش را در پیوند با ناکامی‌های اول دهه‌ی ۱۳۳۰ می‌بیند (همان: ۱۰۳) تا آنجا که به صرفِ موسیقی در دوره‌ی شکست مربوط می‌شود دگرگونی قابل لمسی ایجاد نکرد بلکه تنها برخی از خاصیت‌های دوره‌ی قبل (گرایش به سر غرب‌گراتر طیف) را به نمایش گذاشت.

از چشم موسیقی‌دانِ رمان‌نویس

حرف از رومن رولان که به میان می‌آید دست‌کم در ایران تصویر یک رمان‌نویس مشهور و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی در ذهن ما شکل می‌گیرد که سال‌ها از طریق آثار  پرطرفداری مثل جان شیفته و ژان‌ کریستف نفوذی در میان اهل کتاب داشته است (و این تا حدودی تصویر جهانی امروزی نیز هست). اما این تصویری آشکارا ناقص است. زندگی رومن رولان جنبه‌های هنری و فکری دیگری هم داشته که کم‌تر شناخته شده است. از همه در زمان خودش مهم‌تر و به‌عکس امروزه مغفول‌تر تخصصی است که او در موسیقی داشت.

مروری بر کتاب «از نجوای سنت تا غوغای پاپ؛ کندوکاوی در موسیقی معاصر ایران»

نوشته‌هایی که در ۹ فصل گرد هم آمده در قالب‌ها، زمان‌ها و به مناسبت‌های مختلف و همچنین برای رسانه‌های گوناگونی نوشته شده (مانند بخش «طنین روستا» که برنامه‌ی رادیویی بوده)، از همین رو دور هم جمع شدنشان القای قدری بی سروسامانی در منطق نوشتار و ویراستاری در متن می‌کند. از طرف دیگر هنگامی که محتوا را دقیق‌تر بخوانیم با کمبود ظریف‌کاری‌ها، بی‌دقتی‌ها و اشتباهاتی در اطلاعات اولیه مواجه می‌شویم که نه می‌توان به دسترسی نداشتن مؤلف به منابع نسبت‌شان داد و نه نظر خاص او به حسابشان آورد (مانند «گوشه‌نشین» خواندن محمد اسماعیلی در دوران پس از انقلاب (۱۶۶)، یا بداهه‌پرداز خواندن فرامرز پایور (۱۴۹)، یا نقل قول‌های پرشمار درون متن که اغلب مرجعشان مشخص نیست).

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۸)

مرزهای دوره‌ی سوم را دو رویداد بسیار مهم نشانه‌گذاری می‌کند؛ یکی کاملا موسیقایی و دیگری کاملا سیاسی. نخست در سال ۱۳۴۷ مرکز حفظ و اشاعه موسیقی موسیقی ایران تاسیس می‌شود و عملا کانونی برای به آزمایش گذاشتن/به تحقق رسیدن دگرگونی‌هایی می‌شود که در بخش قبل گذرا به آغازه‌های آنها اشاره شد. سپس در سال ۱۳۴۹ نسل جدید چپ‌گرایان که از کمی قبل از احزاب کلاسیک دل بریده بودند، روح دوران را که مبارزه‌ی مسلحانه (به معنای چریکی آن) بود دریافته و واقعه‌ی سیاهکل را رقم زدند. بی‌آن‌که درباره‌ی هم‌ترازی و گستره‌‌ی اثرگذاری و… این دو رویداد در تاریخ اجتماعی ایران دچار تخمین اشتباه شویم، هر کدام از آنها در پیوند روند موسیقی با جریان چپ نقشی بازی‌کردند. برای آن که آن نقش به درستی آشکار شود نخست باید تداوم پیوستار تفکر فرهنگی چپ نو را بنگریم.

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۶)

نگاهی به فهرست فعالیت‌ها (بی نام. ۱۳۲۵: ۴-۳) و اهداف اساسنامه (همان: ۱۷) انجمن روابط فرهنگی ایران و اتحاد جماهیر شوروی شواهدی همچون یک گمانه‌ی تاییدی از این گرایش به دست می‌دهد (۲۱). به این معنی جریان‌های چیره‌ی دوران (تجددخواهان ملی‌گراتر و تجددخواهان غرب‌گراتر) همه در موسیقی نماینده‌ی تاثیرگذار دارند اما جریان چپ حتا در دوره‌ای که اوج فعالیت علنی یک حزب مارکسیستی فراگیر در ایران است نیز نماینده‌ای موسیقایی ندارد که گفتمان رسمی چپ جهانی را در موسیقی پیاده کند و جریان موسیقی را با خود به آن سو ببرد، چنان که مثلا وزیری موسیقی را به سوی گفتمان تجدد برد یا به عبارتی دقیق‌تر گفتمان تجدد را در موسیقی پیاده کرد (۲۲). 

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۵)

فایده‌ی اشاره به این دو ریداد تقریبا همزمان آن است که فقدان معادل‌های موسیقایی متناسب با گرایش سیاسی را می‌توان به یاری آنان نشان داد. هر دو رویداد یادشده رویدادهایی با ریشه‌های سازمانی‌ است و از سازمان‌هایی سرچشمه گرفته است که برای هنر برنامه‌ی نسبتا مدون داشته‌‌اند. رئالیسم سوسیالیستی سوگیری هنری اعلام شده در اتحاد شوروی بود و ترجمان موسیقایی آن نیز در قلمرو موسیقی از سال ۱۹۳۸/۱۳۱۷ چنین صورتی داشت:

مروری بر آلبوم «گنجینه‌های باروک» 

آلبوم «گنجینه‌های باروک» به‌راستی گنجینه‌ای است، هم از این بابت که دوران باروک را در دو سی‌دی آن و با راهنمایی نوشته‌ی منتقد بریتانیایی، پیتر گامُند دوره می‌کنیم (اغلب باروک میانی، پایانی و تا افول در اسپانیا و اتصال به سبک گالان و کلاسیک) و هم از این بابت که سندی تاریخی است از اجرای یکی از چند ارکستر حرفه‌ای و رسمی پیش از انقلاب. با این حال اهمیت چنین اثری به همین‌ها محدود و منحصر نمی‌شود. دو نکته‌ی هم‌ترازِ هم‌خانواده با اینها پایه‌های گنجینگی (به معنی شایسته‌ی توجه تاریخی و نه تایید ارزش زیباشناختی نسبت به نقاط مقابلش) آلبوم را استوارتر می‌کند.

بیشتر بحث شده است