گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

مجید حسینی پناه

Posts by مجید حسینی پناه

ماهور ملک (قسمت دوم)

تنبک هایی که توسط جهانگیر ملک بکار گرفته میشد، همگی از دهانه های بزرگی برخوردار بودند و غیر از این، کشیدگی کمتر پوست ساز (نسبت به پوست هایی که معمولا امروز روی این ساز کشیده میشود) دیگر خصوصیت تنبکهای مورد استفاده ایشان بود.

ماهور ملک (قسمت اول)

جهانگیر ملک در نوازندگی استودیو تبحر و قابلیت های خاصی داشت؛ به تائید اساتید موسیقی جهانگیر ملک، از جمله نوازندگانی بود که قابلیت اجراء و ضبط برنامه در استودیو را حتی با یکبار شنیدن قطعه، دارا بود. او از لحاظ ساعات اجرا و ضبط برنامه در استودیو، (همانطور که پیشتر گفته شد) بیشترین آثار را به یادگار گذاشته و این اتفاق در تاریخ موسیقی ایران بی نظیر بوده است.

زندگی و آثار جهانگیر ملک

مرحوم جهانگیر ملک، در بیست و نهم بهمن ماه سال ۱۳۱۱ در تهران خیابان ری، کوچه آبشار، پا به عرصه وجود نهاد. علاقمندی ایشان نسبت به نوازندگی تنبک از همان دوران تحصیل در دبیرستان دارالفنون شروع شد. اکبر گلپایگانی، خواننده مشهور از دوستان مدرسه ای ایشان بود که در همان دوران تحصیل نیز با هم به تمرین موسیقی می پرداختند.

پس از تهرانی…

موسیقی ایران در تاریخ پر فراز و نشیب خود از ابزارهای بسیاری برای تولید موسیقی بهره برده است که امروز بسیاری از این سازها با گذر زمان به فراموشی سپرده شده است. تعداد سازهای موسیقی ایرانی که تا کنون توسط محققان موسیقی کشف شده اند به حدود ۲۵۵ عدد میرسد که البته بسیاری از این سازها تا حد زیادی شبیه به هم هستند.

خالقى از زبان خالقی (۳)

اواخر سال ۱۳۰۳ بود که با دوتن ازشاگردان مدرسه موسیقی، مصطفی ادیب و پرویز ایرانپور روزی نشسته بودیم و قرار گذاشتیم که ازاول سال نو همه کارها را کنار بگذاریم وفقط به موسیقی بپردازیم. پدرم ازاین موضوع اطلاع نداشت و من بدون اجازه به اتفاق پرویز و مصطفی به جای اینکه به مدرسه آمریکایی برویم صبح زود به مدرسه موسیقی رفتیم.

خالقى از زبان خالقی (۲)

در اوایل زمستان ۱۳۰۲روزی آگهی افتتاح مدرسه عالی موسیقی را در روزنامه خواندم و بی درنگ برای اسم نویسی به کوچه آقا قاسم شیروانی واقع در خیابان نادری رفتم. علی نقی خان در اطاق، پشت میز نشسته بود.

خالقى از زبان خالقی (۱)

در سال ۱۲۸۵موقعی که پدرم میرزا عبد الله خان در کرمان منشی فرمانفرما؛ والی ایالت بود به دنیا آمدم. هنوز چند ماهی از تولدم نگذشته بود که ماموریت پدرم به سرآمد و با اوبه تهران مراجعت کردیم. سالهای اولیه دوران کودکی را درست به خاطر ندارم ولی از سن پنج، شش سالگی را خوب به یاد می آورم که در همان خانه با مادر، خواهرو برادر بزرگترم زندگی می کردیم و در همین هنگام بود که مرا هم مانند خواهرم (مخلوقه) و برادرم (کریم) به مدرسه آمریکایی فرستادند.

بیشتر بحث شده است