با شدت گرفتن جنگ دوّم جهانی و اشغال ایران از سوی نیروهای متفقین (۱۳۲۰)، همهء فعالیتهای فرهنگی و هنری متوقف شد و مجلهء موسیقی نیز به پایان دورهء نخست زندگی خود رسید. دورهء دوّم آن نیز دولت مستعجل بود. در چند شمارهای که در این دوره انتشار یافت-و متأسفانه به هنگام این بررسی فشرده در دسترس نبود-موسیقی سهم درخور خود را در آن پیدا کرد و نیز مقالاتی در آن آمد در بررسی ارزشهای جوهری موسیقی ملی. همینهاست که دورهء دوم را از دورهء نخست متمایز میسازد.
در سال ۱۳۳۶، به یاری “ادارهء هنرهای زیبای کشور” مجلهء موسیقی سومین دورهء زندگی خود را آغاز کرد.
مدیریت دورهء بلند سوم را دکتر زاون هاکوبیان، برعهده داشت که تحصیلات خود را در زمینهء موسیقیشناسی، در فرانسه گذرانیده بود. سردبیری مجله به ترتیب با امیر اشرف آریان پور (۳۹-۱۳۳۶)، صاحب این قلم (۴۲-۱۳۳۹) و دکتر سعید خدیری (از ۱۳۴۲ به بعد) بود. هاکوپیان، کوشش میکرد سطح پژوهشی مجله را بالا نگاهدارد. ولی در این پژوهشها سهم سنگین همچنان از آن موسیقی غربی-و به اصطلاح “موسیقی بین المللی”- بود.
آنچه در زمینهء موسیقی ایران انتشار مییافت و بیشتر رنگ “باستانشناسانه” داشت کندوکاوی بود در متون قدیمی موسیقی و یا بررسیهای موسیقیشناسان غربی در آنها.
مسائل روز مربوط به جامعهء موسیقی ملی ایران کمتر در آن مجال انتشار مییافت. پیشنهادهای سردبیران برای پرداختن بیشتر به موسیقی ملی موافقت مدیر مجله را به دست نمیآورد. “والانمائی فرهنگی” (cultural snobism) سخت رونق یافته بود و در همهء نهادهای فرهنگی جلوه داشت.
آموختن، آموزاندن و نقد و تفسیر کردن موسیقی بین المللی ابزار برجسته این والانمائی بود. بدیهی است که بخش بزرگی از مخاطبان مجله آموزگاران، هنرجویان و علاقمندان به موسیقی بین المللی بودند که غالبا آن را به رایگان دریافت میکردند. هزینهء انتشار مجله را، ادارهء روابط فرهنگی هنرهای زیبای کشور – که بعدها به “اداره کل روابط فرهنگی” وزارت فرهنگ و هنر تغییر نام داد – میپرداخت. با این همه، از شمارهء ۹۷ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۴۴)، حدود هشت سال پس از آغاز کار، گردانندگان مجله مجبور شدند آن را هر دوماه یکبار منتشر کنند.
مدیر مجله در همین شماره، مینویسد: «همه بیم داشتند که دورهء سوم مجلهء موسیقی نیز، چون دو دورهء پیشین، چند صباحی بیش نپاید و به سرنوشت آندو دیگر دچار شود» (ص ۲). او سپس ماندگاری مجله را، گذشته از «کوشش و علاقه گردانندگان» آن، مرهون عنایت و توجه مستمر هنرهای زیبای کشور (وزارت فرهنگ و هنر بعدی) قلمداد میکند. در این سرمقاله، کمبود مخاطبین و مشترکین به تلویح چنین توجیه شده است که مجله از ابتذال گریزان است و از چاپ«مطالب مشغول کننده و تمهیدات روزنامهای»… احتراز میجوید.
در ادامهء سرمقاله آمده است که مجلهء موسیقی کموبیش به صورت مجموعهای
دائره المعارفی درآمده که «…از تاریخ و “استیتک” و فرمهای موسیقی گرفته تا انواع و مکاتب و آثار و احوال مشاهیر موسیقی، مأخذ و منبع سودمند و معتبری برای همهء دوستان و پژوهندگان فارسیزبان تواند بود» (ص ۲) این سخن البته درست است.
ولی دلیل اصلی کمبود خواننده و مشترک را باز نمیگوید که کنار گذاشتن مسائل حاد در جامعهء موسیقی ملی ایران بود. تأثیر منفی این کنار گذاشتن در جمع خوانندگان مجلهء موسیقی را انتشار همزمان مجلهء دیگری افزون میساخت که توجه و اعتنای ویژهای به «موسیقی ملی روز» نشان میداد.
۱ نظر