گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

فروغ فروزان موسیقی ایران(۲)

هیچ گاه برای فروغ موسیقی نگاری یک شغل محسوب نمی شده و نمی شود، زیرا نه تنها برای وی نان و نام آور نبوده که حتی نان و نام زدا بوده است. تاریخ موسیقی باید به ثبت و ضبط فداکاری این فدارکاران و کاشفان فروتن شوکران موسیقی کشور بپردازد که کسی چون فروغ در این راه چه مشقت ها که نکشید. مشقت هایی که زبان از بیان آن قاصر است. دیده نشده حتی اندکی از مشقت های وی را موسیقی دانان خودمان کشیده باشند.

بیشترینه اهالی نغمه به محض اتفاق گوارا و ناگوار، فروغ را یادآور می شوند، شاید دور از انتظار بنماید که فروغ حتی به خرید منزل بسیاری از بزرگان موسیقی می رود. همه «شوکت» را یادآور می شوند که احتمالاً تک و تنها محافظ پدر موسیقی ایران پدر تجویدی بوده است، اما شاید نام برخی ها پنهان بماند که یکی اش فروغ است،
« مادر شما بروید استراحت کنید من هستم. من از استاد مراقبت می کنم.

ما که برای مصاحبه با استاد آمدیم، می گفتیم: استاد کاری ندارید، ما جای نوه شما هستیم. ما کوچک شما هستیم … بند و بساط مصاحبه را بر می داشتیم. و از در با مسرت به بیرون می آمدیم که باری یک کلمه از اسطوره موسیقی گرفتیم. »

حقیقتاً هم سخنی با برخی از اهالی موسیقی بسیار مشکل است. نمونه آن ها همان نسل گل ها بودند که سالیان سال از بازگویی خاطرات و مخاطرات خویش اکراه دیرینه داشتند؛ بقای این بخش از تاریخ شفاهی موسیقی، درد و دغدغه آنان محسوب نمی شد، تا جایی که بخشی از تاریخی شفاهی ما به واسطه همین غفلت، مغفول واقع شد. برخی حتی کتاب، چه رسد به روزنامه را در حد و اندازه درج مطالب خویش نمی گماشتند، اما فروغ روزنامه نگار نبود، چرا چرا روزنامه نگار بود، اما بیشتر و پیشتر همراه و دوست موسیقی دانان بود.

چنین بود که فروغ با جد و جهد فراوان مانع از مغفول ماندن بخشی از تاریخ شفاهی موسیقی شود.
بسیاری از هنرمندان مانند خانم دلکش و … را می شناسم، داغدیده و دلتنگ شب و نصف شب، تنها فروغ را مرهم دردهای خود می دانستند و از وی می خواستند که وی را آرام کند. چه کسی است که فروغ را ببیند و تسکین نیابد. حتی خانم دلکش در واپسین سال های عمرش از فروغ بود که در خواست کرد که وی را به روستای محل تولد خود ببرد و همراه وی باشد.

فروغ بدون آن که ادعای موسیقی دانی و ادعای استعداد در موسیقی داشته باشد، استاد موسیقی است آن هم استاد اخلاق موسیقی است.
بیست سال است که فروغ در موسیقی آبدیده شده است. دیگر نام فروغ با موسیقی ایرانی، نه در ایران، بلکه در جهان عجین شده است، اما هیچ وقت ادعای موسیقی دانی از وی سر نزده، نظریه و نقدهای آن چنانی ننوشته است.

ژست های روشنفکرانه امروزین برخی روزنامه نگاران موسیقی در منظر فروغ جایی ندارد. کار خود را می داند و می شناسد، از آن حد هم پا را فراتر نمی گذارد: وارد کردن گفتمان فرهنگ موسیقایی و فرهنگ آفرینان موسیقی کشور [آ ن هم] در سطح متوسط جامعه و به راستی وی احیاگر بخشی از موسیقی کشورمان شده است؛ می توان گفت که بسیاری از موسیقی دانان غریب و قریب را فروغ احیاء کرده است. نمونه آن «مجتبی میرزاده» است، کم کسی می دانست چه گوهری در میرزاده نهان است، اما این فروغ بود که وی را صادقانه یافت و صداقت و استعداد وی را بر همگان آشکار ساخت.

در این سال ها که با پر پر شدن یکایک زبدگان موسیقی کشور مواجه بودیم، چندین دفع از نوشتار و زبان برخی (از جمله علی رضا میرعلی نقی، پژوهشگر توانای موسیقی و نیز متصدیان یادنامه ها) شنیدم که فقط فروغ است که از این هنرمند گفتار و نوشتار و یا احتمالاً عکسی دارد: آفت زندگی او [کمال داروغه] دلسردی عمیق از هنر و واقع بینی اغراق شده ای بود که سبب شد، سال های سال دست به ساز نزند و از جریان طبیعی حرکت زندگی و کار دور بماند. انزوای وی اگر در ابتدا اسباب سلامت مشی هنری او بود، خیلی زود به آفت زندگی و زندگی کوتاه او تبدیل شد. روایت مرگ دردناک او را باید از قلم دوست و دوستار جوانش خانم فروغ بهمن پور خواند. (علی رضا میرعلی نقی، زندگی در انزوا؛ به یاد داروغه، مقام موسیقایی، شماره بیست وپنجم، ص ۵۲).

فراموش نکنیم که به واسطه پیگیری های همیشگی فروغ بود که مرحوم میرزاده مانند بسیاری دیگر، در مراسمی بسیار آبرومندانه تشییع شد. حتی علی رغم ممناعت برخی از هنرمندان و مسئولان برای دفن در قطعه هنرمندان، با پیگری های چند شبانه روزی فروغ، مرحوم میرزاده در آرامگاه ابدی دیگر هنرمندان و نغمه گران بزرگ آرامید.

در حال حاضر موسیقی نگاری و روزنامه نگاری موسیقی به یمن نهضت را ه اندازی خبرگزاری و جریده گذاری ( ! ) و نیز اقبال حاکمیت به موسیقی، یک اشتغال و حرفه شده است؛ نان آور و نام آور. [ضمن احترام به تمامی روزنامه نگاران، به ویژه روزنامه نگاران عرصه موسیقی] متأسفانه تهدیدهای فروانی حوزه روزنامه نگاری موسیقی را تهدید می کند. عمده روزنامه نگاران این بخش، عنایتی جدی به توسعه فرهنگ موسیقی کشور ندارند. بیش از آن که جریان ساز باشند، ضمن برخی از جریان های سطحی موسیقی، اطلاع رسانی و خبررسانی می کنند.

ضمن این که آبشخور فکری آنان سطح متوسط جامعه است، ادبیات آنان مستعد نخبه گی است. به این معنا که منابع فکری آنان ذیل جریان های مصرف کننده است، اما نحوه گویش و ساختار بیانی تولید عرضه شده، حتی با بخش متوسط جامعه نیز ارتباط برقرار نمی کند. همچنین در حال حاضر موسیقی نگاری و روزنامه نگاری موسیقی بسیار ساختار خبری پیدا کرده است. این است که حوزه ژورنال موسیقی ایران مانند دیگر حوزه های ژورنالی (سیاست، ادبیات، سینما و …) چندان تأثیرگذار و جریان ساز نیست.

دیگر تهدید این است که موسیقی نگاران عرصه ژورنال با خبرنگاری عرصه موسیقی یکسان شده است. همچنین عمده خدمت گذاران این بخش در حوزه های دیگر نیز خبررسانی می کنند، تا جایی که مجالی برای کار جدی در این عرصه نگذاشته است. در حالی که بخشی از این افراد داعیه فراوانی در نقد موسیقی و … دارند!

اما در خاتمه پرسشی به نظر می رسد؛ نسل گذشته موسیقی نگاری و روزنامه نگاری موسیقی کشور که یکی از نمایندگان آن فروغ بهمن پور است، علی رغم این که داعیه تخصص در موسیقی را نداشتند، با وجود محدودیت، این همه تأثیرگذار و حتی جریان ساز بودند، اما چرا نسل امروز این حوزه با وجود این همه نشو و نما و و سعت و داعیه های تخصص گرایی از در و دیوار آن، هنوز در سطح مانده است؟

فرید دهدزی

فرید دهدزی

دیدگاه ها ۴

  • آفرین بر فروغ با دوستان خوبش . فروغ خوب است مشخص است چون دوستانی دارد که وی را تنها نمی گذارند

  • مسئله اینجاست وقتی مفهوم و لزوم استفاده از موسیقی در زندگی در این جامعه فهمانده نشده ،عرصه فعالیت برای رشد موسیقی و متعالی شدن آن تنگ می شود.باید عنان کار را در بالا دست به هنرمند سپرد همه چیز مهم می شود.

  • خیلی ممنون از مقاله زیبایتان.امیدوارم زحمات و ایثارگریهای اشخاص دلسوزی مانند فروغ هیچگاه از نظرها، بخصوص دست اندرکاران هنری کشور دور نمانده و سرمشقی برای عاشقان واقعی موسیقی باشد.

بیشتر بحث شده است