گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نوایی: نوازندگان سازهای بادی، باید شیوه درست تنفس را بدانند

بالاخره پس از ده سال کناره گیری از اجرای کنسرت، فیروزه نوایی نوازنده برجسته فلوت به روی صحنه آمد. فیروزه که سالهاست در اروپا زندگی می کند، با کنسرتی که شامگاه شنبه بیست و ششم بهمن ماه در تالار رودکی به اجرا گذاشت به سکوت ده ساله خود پایان داد. اهالی موسیقی ایران، فیروزه نوایی (نوازنده فلوت) و فرزانه نوایی (نوازنده هارپ) را با اجرای «رویا» ساخته حسین علیزاده به خاطر می آورند. ده سال پیش بیماری سرطان فیروزه نوایی را از خواهرش که همدم و همنواز سالیانش بود جدا کرد و او، به مدت ده سال از اجرای زنده دوری کرد. گفتگویی که در پیش دارید، پس از آخرین شب کنسرت این هنرمند، در منزل دکتر فریندخت زاهدی تهیه شده است.

از دوران هنرستان برای ما بگویید

من ۱۳ سالم بود وقتی که وارد هنرستان شدم. با خواهرم فرزانه که فرزانه اول ویلن شروع کرد بعد رفت سراغ هارپ. ولی من از اول فلوت را شروع کردم و بعد از حدود پنج سال دیپلم هنرستان را گرفتم و بعد از آن به ما بورس تحصیلی دادند. من جزء آن هایی بودم که آن موقع بورس گرفتند و برای ادامه تحصیل در سال ۱۹۷۴ به وین رفتم و در آن جا شروع به تحصیل کردم.

اساتید شما در ایران چه کسانی بودند؟

آقای منشی زاده، خانم مرلین سوینلر (Merlin Sueinler)، خانم شاکری (همسر رئیس اپرای ایران)، آقای مهدی جامعی که آخرین استاد من بود که من با ایشان دیپلم گرفتم و آن سال همان سالی بود که ایشان تازه از فرانسه برگشته بود. آن زمان که من بورس گرفتم آقای یوسف یوسف زاده رئیس هنرستان بود. ایشان بعد از آقای غلامحسین غریب رئیس هنرستان عالی موسیقی شده بود.

اساتید شما چطور بودند؟

آقای منشی زاده خوب بود. هرچند در نوازندگی تبحر زیادی نداشت ولی برای آن دوره ی ما استاد خوب و موثری بود. آقای ریستا که فکر کنم اهل مجارستان بود هم خیلی به من کمک کرد و در حقیقت استاد اصلی من بود و باعث پبشرفت من شد. من در همان زمان همزمان با نوازندگی فلوت، نزد خانم فاخره صبا آواز کلاسیک کار می کردم و تمام تکنیک های آواز و تنفس و دیافراگم را از ایشان آموختم. به نظر من برای نوازندگان سازهای بادی خیلی مفید است که با تکنیک های آوازی و شیوه ی صحیح تنفس آشنا شوند.

از تحصیل در وین بگوید.

زمانی من به وین رفتم، آقای هانس رزنی چک (Hans Reznicek) آنجا معلم بود و من هم نزد ایشان تحصیل را شروع کردم و تا مقطع فوق لیسانس با ایشان بودم. در سال ۱۹۷۸ من فوق لیسانس گرفتم و بلافاصله به ایران برگشتم. زمانی که می خواستم به ایران برگردم، آقای رزنی چک از من خواست که به ایران نروم. چون در اکثر ارکسترهای آن زمان نوازندگان فلوت در شرف بازنشستگی بودند و برای من فرصت خوبی ایجاد شده بود که در آن ارکسترها مشغول به کار شوم.

من به ایشان گفتم اینجا باشم نهایتاً در یک ارکستر سمفونیک خواهم زد. خوب چرا به کشور خودم نروم و در ارکستر سمفونیک کشور خودم مشغول نشوم. موقعی که به ایران آمدم آقای فرهاد مشکات رهبر ارکستر سمفونیک بود و من چون از طریق بورس به خارج از کشور رفته بودم، تعهد داشتم که بعد از اتمام تحصیلات در ایران مشغول به کار شوم.

۱ نظر

بیشتر بحث شده است