علاقه ریچارد کوگان (Richard Kogan) به ارتباط میان بیماری روانی و خلاقیت، چیزی بیش از یک کار پژوهشی فرعیست. او به عنوان روانپزشک و مدیر مرکز درمانی ویل کورنل پرسبیترین نیویورک (New York Presbyterian Weill Cornell) و نوازنده پیانو در کنسرت، به کار تحقیق و بررسی آسیب شناسی روانی تعدادی از بزرگترین آهنگسازان-از جمله شومان (Schumann)، چایکوفسکی (Tchaikovsky)، بتهوون (Beethoven) و حتی جورج گرشوین (George Gershwin)- و تاثیرات آن بر موسیقی این آهنگسازان پرداخته است.
کوگان که خود یک اعجوبه موسیقی است، اجرای موسیقی را از سال ۱۹۶۱ و در سن ۶ سالگی آغاز کرد، اما خانواده او همواره در مسیر طب بود، پدر وی متخصص بیماریهای معده و روده بود و پسر تیزهوش خود را نیز به سمت علوم پزشکی سوق داد. چند سال بعد کوگان که دانشجوی دوره لیسانس هاروارد بود ، با دوست صمیمی و همکلاس ویولون سل نواز خود، یویو ما Yo-Yo Ma ، به کار اجرای موسیقی پرداخت.
کوگان با ورود به دانشکده طب هاروارد و انتخاب برنامه ای که به او امکان میداد همزمان با تحصیل به سفر و اجرای موسیقی در کنسرتها نیز بپردازد، همچنان به کار ترکیب موسیقی و طب ادامه داد. گفتگویی که میخوانید، پس از کنسرتی در مجمعی درباره بررسی موسیقی و ناهنجاریهای روحیه (مانند افسردگی) انجام شده است که کوگان در آن به نواختن قطعاتی از چایکوفسکی برای جمعی از روانپزشکان پرداخته بوده است.
قسمتی از مومان اول کنسرتو پیانوی چایکوفسکی
دانستن و درک شرایط زندگی و روانی یک آهنگساز، تا چه حد بر شیوه اجرای شما از آثار او تاثیر میگذارد؟
◊ موسیقی تنها از نتهایی که بر روی کاغذ نوشته شده تشکیل شده و اگر شخصی به اندازه کافی تعلیم دیده یا تمریم کرده باشد، میتواند این نتها را بنوازد. اما اگر نوازنده بخواهد به این نتها جان ببخشد، باید درک صحیحی از آنچه به آنها معنا داده داشته باشد. من کنسرتو پیانو اول چایکوفسکی را به مدت ۲۵ سال مینواختم. اما اکنون که به خوبی میدانم او تا چه حد افسرده بوده، تا چه حد به خاطر پنهان نگهداشتن همجنس گرایی خود رنج میکشیده و اینکه با چه سختی خود را به خلق این جهان بسیار فانتزی وادار کرده است، این قطعه را با حسی از تحمیل اجرا میکنم.
ما میدانیم که تعدادی از بزرگترین آهنگسازان دچار ناهنجاریهای روانی بوده اند، شما مرز مشترک میان جنون و موسیقی در زندگی این افراد را چگونه تفسیر میکنید؟
◊ رابرت شومان (Robert Schumann) آهنگساز آلمانی دچار حالتی بود که ما امروزه آن را اختلال ذهنی دو قطبی (bipolar disorder) مینامیم. (نوعی بیماری روانی که حالات شخص بین افسردگی و جنون در حرکت است) . در آن زمان کسی از این نام استفاده نمیکرد اما همه میدانستند که او تقریبا دیوانه است. در قرن نوزدهم، هنرمندان نه تنها در موسیقی که در هنرهای دیگر و ادبیات نیز، تنها در صورتی جدی گرفته میشدند که کمی مشکل روانی داشته باشند. شومان میدانست که در زمان حمله های جنون، خلاقیتش به اوج میرسد.
یکی از خصوصیات مبتلایان به جنون خفیف (hypomanic)، کاهش نیاز آنان به خواب است، به این ترتیب شومان روزی ۲۰ تا ۲۲ ساعت زمان داشت.او در طی دو هفته سه کوارتت زهی و در طی یک سال ۱۳۸ قطعه کوتاه نوشت. سپس به قدری دچار افسردگی شد که ذهنش به کلی بسته شده و قادر به آهنگسازی نبود.
در آن زمان برای درمان چه راهی بود؟
◊ شومان برای معالجه دست به دامان تمام روانپزشکان آلمان شد، که متاسفانه تعدادشان هم زیاد نبود. او مدتی در یک آسایشگاه روانی بستری شد. یکی از پزشکان به او گفت که آنقدر آهنگ ساخته که وجود خود را از انرژی تهی کرده است. اما این چیزی نبود که شومان از شنیدنش خوشحال شود، و به این ترتیب به دنبال یک پزشک دیگر رفت.
اما اگر نبوغ و فراوانی ایدهای او را در نظر بیاوریم، این بیماری روانی مفید بود.
◊ قطعا همینطور است. همه کسانی که دچار بیماریهای روانی هستند به غایت رنج میبرند و در هر مورد، این بیماری با تضعیف بخشهایی از وجود بیمار، موجب بروز نقاط قوت دیگری در وی میشود. هنگامی که شومان دچار جنون خفیف بود، بسیار مینوشت و خوب هم مینوشت و از انرژی فراوانی برخوردار بود. هنگامی که افسرده بود نمیتوانست آهنگی بسازد. از طرف دیگر، چایکوفسکی هنگامی که واقعا افسرده بود میتوانست موسیقی بسازد. متاسفانه او به قدری افسرده بود که در اوج نبوغ خلاقانه اش خودکشی کرد.
آیا در صورت درمان، سرچشمه موسیقی در آنان خشک میشد؟
◊ من چنین تصور میکنم که اگر چایکوفسکی میدانست که با بهره مند شدن از درمانهای موجود، بسیاری از شرایط روحی تحمل ناپذیر وجودش تخفیف میابد، آنها را میپذیرفت. اما فکر میکنم اگر متوجه میشد که پس از آن هنرش به قدر گذشته پربار و موسیقی اش چندان قدرتمند نیست، درمان را متوقف میساخت. به نظر میرسد که این نوابغ بزرگ از قانونی محکم اطاعت میکنند که مطابق با آن، آنچه که خلق میکنند بسیار بیشتر از هر چیز دیگری در زندگیشان ارزش دارد.
با سلام و تشکر
لطفا درباره ریچارد اشتراوسمطلب بنویسید
raje be in mozo bishtar benevisid
این طوری که این مطلب به مطلب جیمز براون و کامنت های مربوط به آن ربط داده شده برام خیلی جالب بوداین ناهنجاری ها وجود داشته است ولی آیا درست است که خلق موسیقی را به آن این قدر کلی ربط بدهیم
انتظار نداشتم این طوری راجع به شخصیت موسیقیدانان و خلق موسیقی قضاوت بشه
اول این که نمی شه از شخصیت یک نفر تمام فعالان آن سبک یا رشته را زیر سوال برد
ثانیا افراد زیادی بودند (اگر تاریخ موسیقی را بخوانید)مثلا کورساکف که در زندگی شان نقطه چندان تاریکی دیده نمی شودثالثا نمی شود به همین راحتی زندگی کسی را قضاوت کرد
واز همه بدتر این طور کلی خلق موسیقی را به بیماری روانی و ناهنجاری های زندگی موسیقیدانان ربط داد
هنر حقیقی خیلی بهتر از من و شما عشاق خودش را انتخاب می کند(البته عشاق واقعی که شاید عده زیادی از آن ها گمنام باشند )
راستی خواستم بگم شاید گاهی دادن اسم ناهنجاری هم درست نباشه و غیر عادی بودن بهتره چون به هر حال باید قبول کنیم که خیلی از این هنرمند ها از زمان خودشون جلوتر بودند و اکثرا در ک نمی شدند
زینب خانوم، البته که هنر حقیقی خیلی بهتر از من و شما عشاق خودش را انتخاب می کند اما در نظر داشته باشید که آقای ریچارد کوگان هم آدمی نیستند که همینجوری کاملا از روی برداشت شخصی حرف بزند!! این موضوع را هم در نظر بگیرید، در خیلی از موارد شاید بیشتر از ۵۰% حرف ایشاد درست است، اگر شما عاشق گمنام هنر هستید و به نظر خودتون هیچ گونه ناهنجاری ندارید، خوب چه خوب ولی بهتر است که دوباره فکر کنید و کمی خودتان را بهتر بشناسید و این را هم در نظر بگیرید که this fact that no one understand you doesn’t make you an artist.
نمی دونم این آقا چطوری کنسرتو پیانوی چایکوسکی رو به همجنسگرا بودن ایشون ربط داده به هر حال آقای کوگان که اینطوری ازشون تعریف شده چطور نمیدونن که همجنسگرا بودن در طب جدید اصولا بیماری قلمداد نمیشه که بخواد درمان بشه… من با نظر خانم زینب کاملا موافقم معمولا نوابغ بزرگ چون از عصر و زمانه خودشون و از طرز تفکر حاکم بر جامعه خیلی جلو بودن در اون زمان ممکنه آدمای غیر عادی و خل وضعی بنظر بیان و حتی ممکنه به مرور واقعا همینطوریم بشن.
و باز هم این جمله رو تکرار میکنم:
هنر حقیقی خیلی بهتر از من و شما عشاق خودش را انتخاب می کند(البته عشاق واقعی که شاید عده زیادی از آن ها گمنام باشند )
خانم مارال
ظاهرا شما مطالب را بیشتر به قصد “مچ گیری” میخوانید!
اگر دقت میکردید متوجه می شدید که نویسنده، کنسرتو پیانوی چایکوفسکی را به همجنس گرایی او ربط نداده، بلکه توضیح داده که خودش، با دانستن این مطلب که چایکوفسکی، علی رغم داشتن شرایط روحی ناگوار و افسردگی شدید ناشی از سرکوب شدن تمایلات همجنس گرانه، به نوشتن این اثر فانتزی پرداخته، دیگر نمیتواند این اثر را با روحیه ای شاد اجرا کند و در واقع شناخت او از بیماری چایکوفسکی، شیوه نواختن او را تغییر داده است.
دوم اینکه، در هیچ جای این مطلب گفته نشده همجنس گرایی بیماری است، بلکه تاکید شده که یک دلیل اصلی “بیماری” افسردگی چایکوفسکی، فشارهای ناشی از اجبار به مخفی نگهداشتن این تمایل بوده که فراموش نکنید، در آن عصر و دوره، عمل و تمایلی غیر اخلاقی و گناهی کبیره محسوب میشده است..
in harfa chie akhe vaghean khandam gereft
che rabti dare yani age tchaikovsky hamjensgara nabud nemitunest in shahkaro khalgh kone ?
baba bikhial ina nabeghan va beine nobughe moseghi va hamjensgarai fekr nakonam rabeteye khasi vojud dashte bashe
ba nazarate maral va zeinab movafegham va inam ezafe mikonam ke in ravanshenasa khodeshun bishtaraz hame kholvazan albate bebakhshida vali maghaleye jalebi nabud hamun behtare raje be jazz benevisid fekr konam sangintare.
ناراحتی اعصاب دارم ،سردرد شدیدو افسردگی شدید نیز داشتم که دوباره برگشته در زندگی شکستهایی خوردهام که این ناراحتی ها ناشی از آن است خواهش می کنم جواب بدهید . و دیگر هیچ چیز مرا شاد نمی کند، حتی گوش کردن موسیقی.
راستی من هنوز ایمیلی ندارم که جواب را برایم بفرستید ولی نیاز شدیدی به راهنمایی دارم چن بار می خواستم خود کسی کنم ولی پشیمان شدم چند بار هم به خاطر فشار روانی زیادی که به من وارد شده کارم به بیمارستن کشیده شده به خاطر خدا هم که شده جواب مرا بدهید اگر می شود به صورت پیامی در سایت ثبت کنید. خدانگهدار.
می دانم که اینجا برای نظرات است ولی خواهش میکنم کمکم کنید.
خانم ملیحه عزیز
فکر میکنم همین که در اینترنت میگردید و به دنبال پاسخی برای مشکل خودتان هستید، خودش قدم بزرگی برای رفع مشکل شما باشد. من پیشنهاد میکنم که یک نشانی ای-میل برای خودتان بسازید تا بتوانیم بیشتر صحبت کنیم. هرچند که من اطمینان دارم گفتگو با یک مشاور بسیار مفیدتر از گفتگو با یک مترجم است، اما اگر کمکی از دستم بر بیاید دریغ نخواهم کرد.
moshkelet chie azize delam malihe jan
be khodam begu
inam emailame
m.maral57@gmail.com
با این که دیره ولی بهتره جواب بدم
آقای ریچارد کوگان خدا نیستن
عشق به هنر دلیلی بر این که بخوام بگم هنرمندم نیست
جمله انگلیسی خیلی بی ربط بود کی گفت می خوام از راه فهمیده نشدن خودم را هنرمند جلوه بدم با این که باز هم بی ربط بود چون من هنرمند نیستم
آقای کوگان هم مطمئنا هنر را می خواد از دریچه زندگی شخصی دیگران بررسی کنه البته یک راهه ولی نه برای هنرمند واقعی که باید هنر را مستقل ببینه و فقط راجع به اون بحث کنه نه این که اون را به یک ناهنجاری ربط بده(با این که هنوز قبولش ندارم)وتعمیمش بده
آخر این که شماهم از همان صنف هستید چون سعی کردید نظر را به شخصیت بنده ربط بدید و کمی تا قسمتی توهین کنید این نظر من رو تایید کرد
خیلی خوبه آدم خودش رو از این تنگ نظری ها رها کنه و قبل از این که وارد زندگی شخصی دیگران بشه بدون غرض به درستی و ارزشمندی کار اون نگاه کنه
از همه کسانی که در مورد صحت گفته ها شک دارند خواهش می کنم به آثاری ازRACHMANINOV گوش دهند. (…)
bebinnid azizan be nazare man har kasi be ye chizi asheghe,har kasi vaghty be nahayate jonon mirese mitone ye estedadiro boroz bede ke hichkase digei to donya nemitone on estedado dashte bashe,kamelan in matn ro mipaziram
rasty ba goftehaye khanome zeynab aslan movafegh nistam ,ma inja bishtar az halate jonon va khalagiyat harf mizanim na az tarihke moosighi shayad age ahle ravan boodid mitonestid behtar dark konid
واقعا ، شماها فکر می کنید که ، ماها دیوانه ایم ؛ و خودتون سالمید.
ای پرستو، سخنت لاف گزافست ، خموش؛
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد.
باسلام
موسیقی درمانی راجع به بیماران اوتیسم کاربرد بسیار دارد خواهشمند است مطالبی در این خصوص ارائه شود . با تشکر
that was so afntastic
خیلی دوست دارم بدونم اسکات ژاپلین موقع نوشتن Maple Leaf Rag تو چه حالت روانی ای بوده!
(آخه آهنگه هم خیلی عجیب غریب ه هم بی نهایت خلاقانه)