گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بیژن کامکار: از تدریس متنفرم!

از بین شما و دیگر برادرها و همچنین خانم قشنگ کامکار، کسی بود که بین خودتان هم خیلی شاخص به نظر برسد و شما خودتان او را خیلی متمایز بدانید؟
توضیح این مسأله خیلی سخت است. همه‌ی بچه ها تک تک سلول‌هاشان پر از فانتزی و ایده است. منتها این ویژگی در مورد هر کدام از ما کاربرد متفاوتی پیدا کرده است. مثلن ارسلان بیست سال است که مایستر ارکستر سمفونیک است و با وجود اینکه به لحاظ تئوری به علم موسیقی اشراف دارد ولی چیزی که به او جرأت خلق می‌دهد حضورش در ارکستر است. ارسلان بیست سال است که هارمونی می شنود. آهنگی که مثلن من چند هفته باید کار کنم تا برایش هارمونی بنویسم و ارکستراسیون اش را تنظیم کنم، ارسلان یک شبه می نویسد.

یا ارژنگ با تمام استعدادش، شاید چون نقاش هم بوده، به لحاظ تولید خودش را چندان محک نزده است. بین ما هوشنگ و اردشیر تولیدات‌شان بیشتر بوده‌است. خود من همیشه آماده به خدمت برای اجرا بوده‌ام.

اوایل انقلاب که درِ خزانه‌ی موسیقی ایران آن روزها بسته شد، در آن شرایط خیلی خاص، ما احساس کردیم که باید تولید کنیم و اگر تولید نکنیم خودمان از بین خواهیم رفت. لذا در آن شرایط بود که من علاوه بر اینکه می‌خواندم هر چه می‌گفتند هم می‌زدم؛ دف، تار، تارباس، رباب. مهم این بود که تولید کنیم و من هم که عاشق اجرا و تولید بودم.

همیشه در خدمت بودم. هر چه که بود. بگذارید اینجا یک اعترافی بکنم. من با اینکه نزدیک به سی سال موسیقی درس داده‌ام ولی از تدریس متنفرم. در عوض عاشق اجرا هستم. ماه ها در زیرزمین های تاریک و پر از سوسک استودیو بل زندگی می‌کردم.

بعضی شب‌ها حتی همانجا می‌خوابیدم. شام و نهارم همانجا بود. اصلن احساس خستگی نمی‌کردم. ولی درس که می‌دهم ده دقیقه بعد کلافه می‌شوم. اما پشنگ به عکس من عاشق تدریس است. هفته‌های پشنگ ده روز هم که باشد و هر ده روز را درس بدهد آخ نمی‌گوید. اردشیر و ارسلان و هوشنگ هم، ساخت موسیقی را دوست دارند. از نظر قدرت و توان و تکنیک نوازندگی هم که اردوان سرآمد است که کارش، هم احساس را بر می انگیزد و هم اعجاز را.

شنیده‌ام که آموزش اردوان متفاوت بوده و برادرها خیلی وقت و انرژی گذاشته‌اند و تمرین‌های بسیار منظم و سنگینی داشته است.
بله همینطور بود و گذشته از این، خوب! همه‌ی ما منبع الهام‌مان فقط پدر بود ولی اردوان، پشنگ و هوشنگ و مشکاتیان و کیانی و همه و همه را داشت.

با اینحال باز این تمام ماجرا نیست و باز هم نمی‌شود گفت که فقط اینها عوامل مؤثر بوده‌اند. اگر کسی دل به موسیقی بدهد با شنیدن هم یاد می‌گیرد. من در نوجوانی وقتی یک سمفونی غربی گوش می‌کردم می‌گفتم این موسیقی اجنه و پری دیگر چیست و کاملن برایم نامأنوس بود ولی اردوان به راحتی می‌شنید و لذت هم می‌برد. حتی قطعه‌ی سمفونیک می‌نوشت. اینطور شد که تکنیک و احساس در اردوان با هم آمیخته شدند و نتیجه چیزی شد که می‌دانید و می‌شناسید. بنابراین هر کدام از ما موسیقی‌مان کاربرد متفاوتی پیدا کرده است. اما از نظر حسی و به لحاظ درک و معرفت موسیقی، اصلن دلم نمی‌آید که یکی را جدا کنم.

سعید یعقوبیان

سعید یعقوبیان

متولد ۱۳۵۸ تبریز
کارشناس ارشد علوم اقتصادی و برنامه‌ریزی از دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۸۶
نوازنده‌ی تار و سه‌تار، منتقد و پژوهشگر موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است