باز هم مورد دیگری هست در مورد کار کامکارها که اشاره نکرده باشید؟
… بله؛ البته نمیخواهم خدای ناکرده در حق پهلوانهایی مثل مظهر خالقی یا حسن زیرک یا برادران یوسفزمانی که همهشان خیلی خدمت کرده اند کم لطفی کنم ولی باور کنید چند دههی پیش خیلیها مثلن در سیستان و بلوچستان خودمان نمیدانستند کردستان کجاست. موسیقی کردستان با کامکارها شناخته شد. نه تنها در ایران بلکه در جهان. در دنیای ارتباطات امروز، فستیوالها نقش خیلی مهمی دارند و خیلی چیزها از طریق فستیوالها در همهی دنیا پخش میشوند. فستیوالرو ها همه امروز کردستان و موسیقی کردستان را میشناسند.
در جاهای مختلف در مورد اینکه کامکارها چگونه موسیقی یاد گرفتهاند و اینکه نقش پدر در این خصوص بسیار پررنگ بوده، صحبت شدهاست. اما دوست دارم از زبان شما هم بشنوم که موسیقی را چگونه یاد گرفتید؟
نه من، بلکه منبع الهام همهی ما و چشمهی حس و عاطفه و معرفت موسیقی ما، پدرمان بود. از سنی که به یاد نمیآورم ساز دستمان بود. اولین گروه کامکارها سه نفر بودیم. پدر ویولن میزد، هوشنگ که سنتور میزد و من هم آواز میخواندم. اولین کامکاری که در خانوادهی ما سنتور زد هوشنگ بود. خلاصه شروع آموزش همهی ما با پدر بود.
از آنجا که در شهرستان بیشتر از دیپلم امکاناتی برای آموزش در آن دوره نبود همگی تهران آمدیم و در دانشکدهی هنرهای زیبا درس خواندیم. البته منظورم از همگی، من و هوشنگ و ارسلان و پشنگ و ارژنگ بود. چون به اردشیر که رسید انقلاب شد و بعد انقلاب فرهنگی شد و مسیر اردشیر متفاوت بود. اما یادگیری خود پدر جالبتر بوده است. حدود صد سال پیش در سنندج هیچ کسی برای آموزش موسیقی وجود نداشته اما پدرم همیشه از شخصی موسوم به «علیخان» نام میبرد که کمانچه میزده و پدرم ظاهراً در مورد کمانچه از او چیزهایی یاد گرفته بود. من جای دیگری اسم چنین شخصی را نشنیدهام.
حتی نمیدانیم پدر کجا او را دیده بوده؛ در کرمانشاه، سنندج یا ارومیه! چون میدانید که پدرم نظامی بود و چند بار محل خدمتش منتقل شده بود. پدرم موسیقی را عاشقانه دوست داشت. در نوجوانی تنها جایی که در سنندج بوی موسیقی میآمده موزیک نظام بود و پدرم به عشق موزیک نظام، سه سال زودتر از سن قانونی به سربازی میرود. طبق قانون موزیک نظام، فقط کسی که درجهاش از سروان بالاتر بود میتوانست رهبر گروه موزیک نظام باشد ولی پدر من آنقدر شایستگی از خودش نشان داده بوده که با درجهی استواری، رهبر گروه شده بود، یعنی بر خلاف قانون ارتش.
اولین سازی که پدرم زد ترومپت بود. بعدها با دیدن همان علیخان به کمانچه روی میآورد که آن دوره از قضا مصادف میشود با باب شدن ویولن در ایران که برای مردم هم جالب بود و میدیدند که یک ساز خارجی متفاوت ولی با همان نحوهی کار کمانچه و همان رجیستر آمدهاست و به هر حال مردم علاقمند شده بودند؛ پدرم هم به دنبال آن ویولن گرفت و کار کرد. ماجراهای زیادی داشته که بخشهایی از آن ها را در مصاحبهاش با آقای گنجهای گفتهاست.
۱ نظر