… اما خرسندیهایی هم هست. گروه های جوانی هم هستند که انصافن خوب کار میکنند اگر بیپولی و بیحمایتی کارشان را خراب نکند. بیشتر گروه هایی که تشکیل میشوند به دلیل مشکلات و مسائل مالی و اینکه کارشان بازدهی اقتصادی منطقی ندارد از هم میپاشند. خیالتان را راحت کنم وضعیت اقتصادی موسیقی ما فاجعه است. چرا باید هنرمند از هنرمند پول بگیرد؟ من چرا باید دستمزدم را از پشنگ بگیرم؟ چرا گروه باید با مرحوم مشکاتیان طرف میشد و چرا او باید دستمزد میداد؟ بگذارید مثالی بزنم. فقط شش گروهان، از استادیوم آزادی حراست میکنند. صد تا مسئول گیشه دارد. یک اکیپ کار نور میکند. یک لشکر برای اصلاح چمن وجود دارد.
همهی اینها خرج کلان دارند. اجارهی تمام اینها ۲۵ میلیون تومان است. آن وقت سالن میلاد را چقدر به ما اجاره میدهند؟ ۴۰ میلیون. ایداد بیداد.
اگر دولت رشد و تکامل، واقعن میخواهد که جوانها موسیقی ایرانی و ملی گوش بدهند، فقط یک سال، نمیگویم مفت، امکانات را ارزانتر در اختیار گروههای موسیقی ایرانی قرار بدهند، ظرف یک سال سلیقهی مردم تغییر میکند. اما با وضعیت الان، کار موسیقی هیچ بازدهی ندارد و هنرمندها به جان هم میافتند.
من باید از سرپرست گروه، از برادرم دستمزد بگیرم. سرپرستها هم تقصیری ندارند. فرض کنید کار شما و هنر شما از نظر همکارتان میلیونها میارزد آن وقت باید چندرغاز پول به شما بدهند. خوب این درد نیست؟ به ما میگویند چرا باز دور هم نیستید؟ میگویم زمان گروه عارف و شیدا ما مجرد بودیم.
بیست و چند سال سن داشتیم. الان بیژن دو تا بچه دارد. آن وقت حقوقی که برایش بریدهاند صد و پنجاه هزار تومان است. اینها به نظر طنز میآیند ولی واقعیتاند.
این پول مابهالتفاوت پول بنزین ماهیانه هم نیست. دوست دارم نکتهای را بگویم و حرف ناحقی هم نیست که به کسی بربخورد. میپرسند چرا دیگر با فلان خواننده نیستی؟
میگویم نه فلان خواننده میتواند شبی ده میلیون تومان دستمزد من را بدهد و نه من میتوانم بیست میلیون دستمزد او را بدهم. این اولین دلیلش است. دلیل دوم هم این است که نقطه نظراتمان تغییر کردهاند.
من دیگر حاضر نیستم نیم ساعت روی سن صمٌبکم چرت بزنم که یکی تحریر بزند. الان روزگار سرعت و حرکت و ریتم است. از من میپرسند تو که میگویی جای یک گروه خوب سازهای کوبهای در موسیقی ما خالیست، خودت چرا این کار را نمیکنی؟
میگویم یک زمانی شاید میشد با هزار تومان کاری از پیش برد. بعد رسید به میلیون. امروز چنین کاری با میلیون هم شدنی نیست و سرمایهگذاری میلیاردی میخواهد. فرض کنید همچون گروهی سی نفر باشند. این سی نفر باید راضی باشند و دیگر به پول بنزینشان فکر نکنند.
روی موسیقی متمرکز باشند. اگر اینطور نباشد دیگر در اختیار من نیستند. خود من هم همینطور. من هم باید فکرم فقط متمرکز کار باشد. حالا بگو هنر مملکت در خطر است میگویم به جهنم. یعنی فرض کنید نزدیک صد میلیون تومان اشل حقوقی چنین گروه حرفهایی باید باشد. دایمی و مطمئن هم باید باشد.
نه اینکه دو ماه بدهند بعد قطع شود. همهی دنیا همین است. با این شرایط بله من حاضرم چنین گروهی را بگردانم. تضمین هم میدهم. در عرض یک سال تمام فستیوالهای دنیا را تسخیر میکنیم.
گروههای کوبهای که هستند همه ضعیفاند، کارشان فرم ندارد. مونوتُن است، در مورد ریتم هم میتوان فرم داشت و اصلن باید فرم داشت حتی هارمونی باید باشد. شاید شما از در که بیرون بروید به خاطر این حرف به من بخندید ولی با سازهای کوبهای هم هارمونی میتوان داشت. فکر نکنید فقط از پول حرف میزنم. زندگی من نشان میدهد که هرگز برای پول کار نکردهام. حرفم این است که چنین طرحهایی نیاز به حمایت و توجه دولتی هم دارند. این کارها را فرد نمیتواند انجام بدهد. لااقل در کشور ما.
۱ نظر