گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

اقیانوسی بنام باخ (۲)

فروتنی و سخت کوشی
به منظور بررسی آثار هنرمندان دیگر و دستیابی به موفقیت و پیشرفت، هر شخصی علاوه بر فروتنی و سخت کوشی نیاز دارد تا خود را مورد انتقاد قرار دهد. این ویژگی ها در

شخصیت باخ به وضوح وجود داشته است. او خود در این باره اظهار گفته است: “من تلاش و کوشش بسیاری کرده ام، زیرا معتقدم میزان پیشرفت هر شخص مستقیما به سخت کوشی او

مربوط است.”

یوهان سباستین باخ در سال ۱۷۰۴ این تلاش را اولین بار با پیمودن مسافتی بیش از پانصد مایل برای شنیدن Abendmusik (کنسرتهای بعد از ظهر که عموماً در کلیساها اجرا می

شوند) های دیتریچ بوکستهود (Dieterich Buxtehude نوازنده ارگ دانمارکی – آلمانی دوران باروک) آغاز نمود.

او زمان بسیاری را صرف نسخه برداری دستی از آثار دیگران می کرد. اقتباس هایی که او از آثار دیگران انجام داده از شهرت بسیاری – نوعاً بیش از خود آثار – برخوردار هستند. باخ

تنها آثار دیگران را کپی نمی کرد، بلکه با الهام از تاثیری که هر قطعه خاص بر او به جای می گذاشت آن را مجددا بازنویسی می نمود و ایده های شخصی اش را دراثر می گنجاند.

باخ یک نابغه بود ؟
شهرت و محبوبیت باخ ربط چندانی به نابغه بودن او ندارد، نظم موجود در شخصیت باخ سبب شد استعداد ذاتی نهفته او به فعل تبدیل گردد. شاید بتوان گفت سن سانس
(Saint-Saëns موسیقیدان فرانسوی دوران رمانتیک) پس از موتسارت بیشترین استعداد ذاتی را در میان آهنگسازان داشته، اما آثارش هیچگاه در حد موتسارت نبوده، چرا که سخت

کوشی لازم را نداشت. هندل (Handel) که شناخت کاملی از تلمن (Georg Philipp Telemann آهنگساز باروک و معاصر باخ) داشت، در مورد او گفته است:

“تلمن قادر است یک موتت (motet نوعی کرال موسیقی) را که از هشت بخش تشکیل شده به آسانی یک نامه بنویسد.”

شاید بتوان مسئله فوق را اینگونه عنوان نمود که تلمن بدون فکر آنها را می نوشته، در حالیکه تک تک آثار باخ در این زمینه در زمره برجسته ترین نمونه های کرال به شمار می روند.


یکی از ارگهایی که باخ با آن در کلیسای Arnstadt آلمان موسیقی می نواخت.
آموختن از دیگران
تاثیر پذیری از دیگران و تحت تاثیر قرار دادن متقابل افراد، چیزی بیش از تقلید محض و بی چون و چراست. فرهنگ حاکم بر قرن بیست و یکم، مانند یک ویروس دائما در حال تغییر و

دگرگونی است و هر بار با ورود نسل جدید دچار تحولات می گردد.

نسخه برداری از یک اثر هنری بدون ارزش نهادن به آن با نسخه برداری که به منظور آموختن تکنیک های به کار رفته در اثر انجام می شود، کاملا متفاوت است. اولین روش یک کار

کاملا سطحی و عامیانه است و روش دوم نوعی آموزش است. معمولا افراد در برخورد با آثاری که توانایی آگاهی دادن یا ایجاد تحول را ندارند، نه آموزش می گیرند و نه تحت تاثیر قرار

می گیرند. اولین فاکتور در تاثیر پذیری از یک اثر، محترم شمردن و ارج نهادن به آن است که بوضوح در کارهای باخ مشاهده می شود.

به باخ برمی گردیم
آثار باخ نزد کلیه نسل ها از اهمیت و احترام خاصی برخوردار بوده و هست. شاید دلیلش این باشد که هر بار که اثری از باخ را می شنویم، چیزی از وجود این آهنگساز بزرگ را در آن

احساس می کنیم، چه بسا چیزی را که دقیقا مورد نیاز ما بوده است.

دلیل جاودانگی آثار باخ هر چه که باشد، سبب می شود شنونده مجددا به باخ برگردد. کاملا واضح است که بقای هر اثر هنری ارتباط مستقیم با اشتیاق آهنگسازان و مخاطبان برای اجرا و

شنیدن اثر مربوطه دارد. موسیقی باخ بر خلاف تابلوی مونالیزای داوینچی یا مجسمه پیتای میکلانژ در هر اجرای جدید، مجددا زنده شده و نزد شنونده نمود پیدا می کند.

گذشت زمان گویای نکات بسیاری است
این قضیه را که آثار باخ مخاطبین بسیاری دارد نمی توان گواهی بر توانمندی موسیقی او تلقی نمود. زیرا امروزه بسیاری از آهنگ های فاقد ارزش موسیقیایی نیز طرفداران بی شماری

دارند. اما زمانی که پس گذشت ۲۵۰ سال، مخاطبان کوچکترین اثری از خیانت و تقلب در آثار یک آهنگساز نمی یابند، جای بحث بسیار دارد.

این نکته، حقیقتی است که تنها با گذشت زمان به اثبات می رسد. برخلاف بسیاری از آهنگسازان برجسته که یا فقط در زمان خود، خوش درخشیدند و یا گذران سالها سبب کاهش مخاطبان

آنها شده، گذشت زمان نه تنها از مخاطبان و مشتاقان آثار باخ نکاسته بلکه آنها را افزایش نیز داده است، به همین دلیل باخ را یک استثنا تلقی می کنند.

آثار یوهان سباستین باخ صدها سال پس از او توسط نسل هایی که بدون شک سلیقه موسیقیایی شان برای باخ غیر قابل تحمل می بوده احیا شده است.

کامیار عباسی

کامیار عباسی

دیدگاه ها ۸

بیشتر بحث شده است