شما گفتید که موسیقی ایرانی اصولا افقی هست، این گفته به این معناست که موسیقی ایرانی فقط می تواند کنترپوانتیک باشد؟
خیر! اساسا چیزی به عنوان تک صدا در طبیعت وجود ندارد و در واقع تواتر غیر مرکب در طبیعت وجود ندارد و شما تنها در آزمایشگاه می توانید بوسیله اسلایتورها می توانید موجی غیر ترکیبی و تکصدایی بوجود بیاورید. در طبیعت هر موجی بوسیله امواجی بی نهایت در حال ترکیب است. شنیدن صدا برای انسانها ذاتی است و در تمام دنیا نوعی از چندصدایی دیده می شود که این چند صدایی دقیقا با چند صدایی پالسترینا و باخ یکسان نیست.
وقتی که یک موسیقی ایرانی می نویسیم و روی آن هارمونی کلاسیک را می گذاریم و همه آنهایی که موسیقی ایرانی کار می کنند می گویند، «ایرانی صدا میدهد» چه مشکلی وجود دارد؟
ما باید این مسئله را حل کنیم که آیا بحثی که در هارمونی کلاسیک است و به رابطه ملایم ها و ناملایم ها می پردازد، می تواند به مسائلی که ما در موسیقی ایرانی داریم پاسخ دهد؟ در منطقه ما انواعی از چند صدایی وجود دارد، یکی از آنها تقلید طبیعی (natural Imitation) نام دارد؛ فرض بگیرید یک نوازنده و یک خواننده در حال سئوال و جواب هستند، خواننده جمله ای می خواند و نوازنده با فاصله ای مثلا سه یا چهار ثانیه اجرای آواز را تکرار می کند؛ حتی اگر این تکرار هیچ دخل تصرفی نداشته باشد و دقیقا تکرار شود، نوعی از چند صدایی را خواهیم داشت. این نوعی از چند صدایی است که من به آن چندصدایی پنهان یا چندصدایی بالقوه می گویم؛ این چندصدایی در موسیقی ایران به وفور یافت می شود و البته در موسیقی های دیگر خاورمیانه نیز این چندصدایی وجود دارد.
کنسرت «بی تو به سر نمی شود» را شما حتما دیده اید…
بله!
در قسمتی خوانندگان شروع به تحریر زدن با فاصله زمانی مشخصی می کنند و این تحریرها که از نظر ملودیک، یکسان هستند به طور اتفاقی روی یک فواصلی می افتند که ایجاد یک کنترپوان تصادفی می کنند، ولی اگر این فاصله زمانی مشخص روی نمی داد، طبعا این فواصل هم روی هم نمی افتاد و مجموعه ای از دیکوردها بوجود می آمد یا اصلا اونیسون می شد، پس ما نمی توانیم به این گونه اجراهای تصادفی بگوییم چند صدایی!
اگر موسیقی چندصدایی قدیم ایران را در آزمایشگاه تجزیه و تحلیل کنید، به نکات جالبی می رسید؛ کاری که من در چند مورد قبلا انجام داده ام که یک مورد را می گویم؛ سال ۱۹۵۶ یونسکو ضبطی از ساز و آواز آقای اکبر گلپایگانی و نورعلی برومند گرفته است که آقای گلپایگانی سه گاه می خواند و در بیشتر موارد آقای برومند، با تاخیر سه ثانیه ای، آواز او را با تار تکرار می کند. این تاخیر نوعی چند صدایی را بوجود می آورد که به گوش یک غربی نمی رسد.
شما به دستان من نگاه کنید، آنها را تقریبا همزمان تکان می دهم ولی اختلاف کوچکی میان آنها وجود دارد، وقتی این فاصله زیاد شود، شما متوجه این تاخیر می شوید.
حالا بیایید این فاصله سه ثانیه ای جواب آواز را ده ثانیه کنید، دقیقا پلی فنی می شنوید!
با سلام و احترام
هِتِروفُنی
چقدر کوتاه!!
در روزهای آینده ادامه این مصاحبه به انتشار می رسد.
کاملا موافقم! کسانی که مخالف چند صدایی کردن موسیقی ایرانی هستند خود همواره از این خاصیت بهره برده اند بی آنکه بدانند یا قواعد حاکم بر آن را استخراج و تحلیل کرده باشند. صرفا بصورت تجربی این کار را کرده اند.
موسیقی موسیقی است و شرقی و غربی ندارد. چنین برداشت هایی تنها از عدم شناخت کافی در مورد کلیت این علم که زیر مجموعه ای از فیزیک است می باشد. همین موسیقی هارمونیک غرب نیز روزی تک صدایی بوده و به مرور تکامل پیدا کرده است.
شما به درستی اشاره کردید که ما اصلا چند صدایی نداریم. این که ما سازی را به عنوان ساز خوب می شناسیم و برای آن میلیونها تومان می پردازیم یا این که از اکو برای اجرا و ضبط استفاده می کنیم نشان دهنده همین امر است. ساز خوب سازی است که صدایش غنی و هارمونیک باشد و پژواک نیز به ایجاد خاصیت هارمونیک کمک می کند.