۴- مروری بر تهوع نشان دهندهی نظر آدورنوست که:
“موسیقی نوید آشتی است”. این آن چیزی است که ریشههایش در لحظههای آیین قربانی و جشنهایی موجود است که اعضای یک جامعه انسانی را به محلی که در آنند مقید یا باز متعهد می کند.
در تهوع، آواز جاز از پیش، آشتی مشروط «رکوئنتن» (Roquentin) با خود و تصمیمش برای نوشتن مفهوم و نیت پایان نامهاش را نشان میدهد، نمایشی از انتخاب که برای خوانندگان این نشریه ناآشنا نیست. حتی برای یک آوانگاردیست مانند کیج – با اشاره به بودیسم – هنوز موسیقی ، به مفهوم مقداری حس فرمِ شهوانی یا ” تجربهی زیست ” دینی است (۹).
۵- آیا کارکرد موسیقی در ارتباط با ایدئولوژیهای بزرگ فئودالی – اسلام، مسیحیت، بودیسم، کیش هندو، شینتو، آیین کنفوسیوس – ایجاد احساس والا و جاودانی نیست، به طوریکه تصویر پاداشی باشد که در انتظار مومنان فرمانبردار است:
پاداشی برای تسلیم شدن به استثمار یا قبول بار سنگین بهرهکشی؟ در حالی که مینویسم طنین این دوئت زیبای مونتهوردی – دوئت سرافیم– (دو فرشته، مریم باکره را دعا میکنند، ۱۶۱۰) را به خاطر می آورم، که مخصوصا ملاحت زیادش ممکن است با این حقیقت مرتبط باشد، که در هنگام بحران فئودالیسم و کاتولیسیسم نوشته شده است.
۶- کمی پیش از مونتهوردی، منریستهای ایتالیایی استقلال کار هنری را از عقاید دینی اعلام کرده بودند. اما اگر افزایش سکولاریزاسیون موسیقی در دوره باروک متاخر اروپا و قرن ۱۸ام از یک سو، به طرف آرمانگرایی ژاکوبنی سمفونی نهم رهنمون شد، از سوی دیگر چیزی شبیه زیباشناسی استعلایی کانت را بوجود آورد، که نوعی عرفان (اشراق) ضمیر بورژوایی است.
همانطور که آدورنو نیز آگاه بود، ما در موسیقی مدرن هنوز در قلمروی رابطه فئودالیسم و موسیقی، تجربه زیباشناختی، سرکوبی و تعالی، امتیازات طبقاتی و خود مشروعیت همگرا، هستیم.
۷- «جنووز» (Genovese) به برده روحانی آفریقایی-آمریکایی اشاره میکند، چیزی شبیه معکوس گفتار دربارهی رابطهی موسیقی و دین که به آن اشاره کردهام:
حسی که در آن موسیقی و کلام به گونهای فرهنگی تصویر رستگاری قریب الوقوع از بردگی و ستم را زنده نگه داشتهاند، رستگاریی که در روزگار انسان دروغ، و حقیقت جغرافیایی برده و حالت رهای (رود اردن گل آلود و پهناور است/ Gotta به کناره دیگر میرود)(۱۱) جنبش معروف «جاز آزاد» در دهه ۱۹۶۰ است («سیسیل تیلور» (Cecil Taylor) ، «اورنت کُلمن» (Ornette Coleman)، «آلیرت آیلر» (Albert Ayler)، «لیِت کُلترین» (late Coltrane)، «آرچی شِپ» (Archie Shepp)، «سان را» (Sun Ra) و غیره).
منتقد فرانسوی «پیر لُرُ» (Pierre Lere) در مروری بر آنچه به طور محوری توسط هربرت مارکوزه در یکی از بیانیههای کلیدی رادیکالیسم زیباشناسانه در دهه ۱۹۶۰، نقل شده است، تذکر میدهد: آزادی فرم موسیقایی، فقط ترجمان زیباشناسانهی آزاد سازی اجتماعی است . با فراتر رفتن از چارچوب تونال تم، آهنگساز خود را در موضعی آزاد مییابد.
خط ملودیک واسطهای است میان نظم آغازین که مردود شده و نظم نهایی که خواسته شده است. خنثا کردن مالکیت یکی در گرو دستیابی به آزادی دیگری است، تثبیت یک گسیختگی میان بافت هارمونی که راهی به زیباشناسی فریاد میبرد (_esthetique du cri_). این فریاد، که ویژگی تشدید شده عنصر “موسیقی آزاد” است، در یک تنش خشم آلود متولد شد، گسیختگی شدید با نظم مستقر سفید را اعلام کرد و ترجمان پیشرفت سخت یک نظم جدید سیاه شد (۱۲).
۸- آیا موسیقی خود به عنوان ایدئولوژی مانند یک عمل ایدئولوژیک نیز هست؟ آنچه من در ذهن دارم، بههیچ وجه مسئله مشترک موسیقی شناسی سوسوری و مارکسیسم عوامانه، که “چگونه موسیقی ایدهها را بیان میکند” نیست.
«ژاک آتالی» (Jacques Attali) به درستی مشاهده کرده است که، با اینکه موسیقی میتواند به عنوان سر و صدای فرم داده شدهی مطابق با یک نظام تعریف شود، هنوز نمیتواند با یک زبان برابری کند. اگر چه موسیقی دارای قابلیت استفادهی دقیق است، اما هرگز رجوعی به یک کد منطقی از نوع زبانی ندارد. این نوعی زبان بدون معناست (۱۳).
پانویسها
۹. قس. با اظهارات ذیل از La Monte Young آهنگساز مینیمالیست: در حدود ۱۹۶۰ به یوگا علاقهمند شده بودم، که در آن تمرکز و توجه بر صداهای درون سر (ذهن) شماست. مراقبه به روش ذن اجازه میدهد افکار بیایند و همانطور که بودند بروند، که این مشابه موسیقی کیج است؛ من و او مانند دو چیز(ملودی یا خط آوازی) متضاد که به تعریف دیگری در آواز خواندن کمک کنند، وقتیکه صدا با یک وزوز کاملا کوک میشود، تمرکز زیادی میکنم تا آنرا در کوک نگهدارم که این همه افکار دیگر را (از ذهنم) بیرون میراند. برگرفته از Kyle Gann ، “La Monte Young: Maximal Spirit” ، Village Voice، ۱۹۸۷، ۷۰(ستون Gann در Village Voice جای خوبی برای پیگیری بسط موسیقی مدرن و پست مدرن معاصر در صحنه نیویورک است).
۱۰. “سمفونیهای بتهون در فرآیند خیلی محرمانهاشان بخشی از جریان تولید بورژوازی و بیانگر فاجعه دیرپایی که سرمایهداری ایجاد کرده است، هستند. اما آنها حالت غمانگیز تصریح نسبت به حقیقت به عنوان یک واقعیت اجتماعی را دارند؛ به نظر میرسد که میگویند وضع حاضر بهترین وضع ممکن در دنیا است. موسیقی بتهون بیش از آنکه بخشی از انقلاب رهایی بخش بورژوازی باشد، دفاع پیشدستانه آن است”.
۱۱. Eugene Genovese, _Roll, Jordan, Roll. The World the Slaves Made_ (New York: Vintage, 1976), 159-280.
۱۲. Pierre Lere, “_Free Jazz_: Evolution ou Revolution,” _Revue d’esth tique_, 3-4, 1970, 320-21, translated and cited in Herbert Marcuse, _Counterrevolution and Revolt_ (Boston: Beacon, 1972), 114.
۱۳. نک. Noise: The Political Economy of Music ، Attali ، ترجمه Brian Massumi ، (Minneapolis: Univ. of Minnesota Press, 1985) .
ترجمه شده از مقاله “مایکل بورلی”
ویرایش کوتاه شدهای از همین مطلب در ماهنامهی نقد نو شمارهی ۱۳ منتشر شده است.
با سلام و خسته نباشید
مجبور نیستید چیزی رو که نمیتونید ترجمه روانی ازش داشته باشید حتمآ اونرو در سایت قرار بدید. یعنی به این حد مطلب کم آوردین ؟
واقعا با حرف مارال موافقم ! از اون متونی شده که نه خودتان می فهمید نه ما و نه خود نویسنده!
اونقدر اشتباه داره که ……