گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

ایدئولوژی موسیقی پست مدرن و سیاست‌های چپ (۷)

۳۲- ایده پست مدرنیسم در آغاز در صحنه ظاهر شد تا بحران غالب قوانین معماری آمریکایی را معین کند. هگل هنگامیکه دنیا شکل تاریخی هنر رومانتیک داشت معماری را بالاتر از موسیقی قرار داد، بدلیل اینکه در معماری آشتی میان روح و ماده، خرد و تاریخ، نهایتا بوسیله حالاتی که کامل‌تر تحقق یافته نشان داده شده است. برای مثال رجحان معماری در بحثهای گوناگون جِیمسون درباره پست مدرنیسم از همین روست.

من فکر میکنم که امروز، به هرحال، اگر بخواهیم به چگونگی ایجاد یک عمل چپ در زمینه پست مدرن بیندیشیم، با درنظر گرفتن اینکه موسیقی – مانند ورزش– همیشه و در هرکجا قدرتی برای تولید فرهنگی است که در دست مردم قرار دارد، باید با موسیقی و در برابر معماری باشیم، چراکه در معماری است که قدرت و خودنمایی سرمایه و دولتهای امپریالیست مستقر است. سرمایه میتواند بر موسیقی تسلط یابد و آنرا استثمار کند – موسیقی‌های نو مانند راک قطعا از شکل‌های فرهنگ سرمایه‌داری هستند– ولی هرگز نمی‌تواند آنرا در تصرف نگهدارد و ابزار تولیدش را انحصاری نماید، چنانکه با ادبیات می‌کند.

حضور فرهنگی جهان سوم در امپریالیسم و بر علیه تسلط آن از دیگر چیزهایی است، که بنا بر مفهوم وام گرفته شده از ژاک آتالی: یعنی “سروصدا” – نفوذ شکلهای جدید زبان و موسیقی- شکلهای جدیدی از جامعه و لذات را نشان میدهد (برای مثال): “رگ” «باب مارلی» (Bob Marley)؛ اجرا DMC در MTV با “Walk This Way” (دورگه‌ای از رپ و «هوی متال سفید» white Heavy Metal)؛ «ما چیره خواهیم شد» (“We Shall Overcome”) آواز خوانده شده در یک اعتصاب نشسته برای پناهندگان السالوادری؛ موسیقی کرال زیبای آفریقای جنوبی «پال سیمون» (Paul Simo) در گروه گریسلند آوازی درباره یک مراسم تشییع در شهرستان لابامبا ؛ «جنگ با قدرت» (Fight the Power) از «پابلیک انمی» (Public Enemy)؛ «رویای متقاطع» (Crossover Dreams) از «روبن بلید» (Ruben Blade).

۳۳- بحث درباره‌ی گروه گریسلند در چند سال گذشته، نشان می‌دهد که حضور ساده موسیقی جهان سوم در بافت جهان اولی، یک سری تاثیرات ایدئولوژیک را بطور ضمنی بیان میکند، که به این معنی نیست که من فکر کنم خط درست برای مثال: گریسلند بود، این موضوع یکی از موارد زیان جهان سوم بود،‌ نیروی کار خلاق به یکی از اقلام مصرف طبقه متوسط سفید پوست در جهان اول تصعید شد. مسائلی با مفهوم جهان سوم، نمی‌توانند مدت درازی نمایانگر “دیگران”ی باشد که به طور بنیادی خارج از جامعه‌‌ی معاصر ایالات متحده و بریتانیا هستند.

تا سال ۲۰۰۰ از هر ۴ نفر ساکن ایالات متحده، یک نفر غیر اروپایی خواهد بود ( سیاهپوست ، اسپانیایی‌های آمریکای لاتینی الاصل، آسیایی یا بومیان آمریکا)؛ حتا امروز ما چهارمین یا پنجمین کشور بزرگ اسپانیولی در دنیا (از میان بیست تا) هستیم، به این معنا، جهان سوم نیز چنانکه خوزه مارتی می‌گفت: en las entranas del monstruo (درون یک هیولا)، درون جهان اول است، و بدلایلی چند، موسیقی، گویا شکل مسلط فرهنگی این الحاق بوده و هست. برای مثال موسیقی آمریکا بدون سهم موسیقی‌های آفریقایی-آمریکایی شبیه چه چیزی می‌شد؟

۳۴- دور زدن روی اصل این بحث، چیزی مانند ذیل مینماید: یک چریک مبارز جوان FMLN در السالوادور پیراهنی با عکس مدونا پوشیده بود. نوع سنتی تحلیل فرهنگی چپ، باید درباره امپریالیسم فرهنگی و اینکه چگونه مرد یا زن جوان (به عنوان یک پرسش) –از کینه– مدونا و امپریالیسم فرهنگی پاپ آمریکا یک انقلابی می‌شود، صحبت کند. من نمی‌خواهم ایده‌ی امپریالیسم فرهنگی را فروکاهم، که بنظرم واقعی و به اندازه کافی مهلک می‌رسد، اما فکر می‌کنم ما باید همچنین درباره‌ی اینکه چگونه آغازعلاقه به مدونا ممکن است از جهتی، به چریک یا فعال سیاسی شدن در السالوادر – کمک کند- شروع به اندیشیدن کنیم. ( و چگونه پوشیدن پیراهن با عکس مدونا ممکن است یکی از شکل‌های سیاست فرهنگی انقلابی باشد: این مطمئنا –بدرستی– وحدت علاقه‌ای را میان جوانان علاقه‌مند به مدونا در السالوادور و ایالات متحده تعریف می‌کند).

۳۵- سیمون فریث به طور موجز نقد محدودیت‌های نظریه‌ی زیباشناسی مکتب فرانکفورت را خلاصه کرده بود، که در اینجا به آن اشاره شده است:

دانش‌پژوهان مکتب فرانکفورت استدلال کردند که دگردیسی هنر بسوی کالا به طور اجتناب ناپذیری تخیل را تضعیف و امید را پژمرده می‌کند – اکنون همه آنچه بتوان در خیال آورد ، قبلا بوده است-. اما انگیزش هنری به وسیله سرمایه تخریب نشده؛ بلکه تغییر یافته است. همچنانکه آرمانگرایی در خلال جریانهای جدید تولید و مصرف فرهنگی به میان آمده، گونه‌های جدیدی از منازعات بر سر اجتماع و فراغت آغاز می‌شود(۲۸).

بقای سرمایه‌داری بیشتر و بیشتر – موضوعی که از میان دیگران توسط کارل ارف بوجود آمده است– به شکل‌های فرهنگ غیر سرمایه داری مشروط میشود، که شامل جهان سوم است. چیزی که در بافت زمان حاضر واقعا آرمانی است، تغییر زیادِ شکل هنر به زندگی تحت توجه سرمایه‌داری پیشرفته مصرف کننده نیست، بلکه بیشتر طرح دوباره مکیدن تمام انرژی زندگی جامعه جهانی به سوی بازارهای کار و تولید صنعتی و خدمات سرمایه داری فعلی است.

یکی از مکانهایی که تضاد میان نیروها و روابط تولید بشدت در آن مشهود است – برای مثال اخطار اف.بی.آی در ابتدای ویدئوی شبانه شما- در کشمکش‌های جاری پیرامون تجاری کردن «و.سی.آر.» (VCR) و فناوری صدای دیجیتال است. کاست‌ها و CDها آخرین کالای داغ، اما با نشانه‌ای یکسان حاکی از امکان ضد کالایی شدن مجازی موسیقی و مصالح فیلم هستند، که هنوز بازتولیدشان از طریق این تکنولوژیها نمی‌تواند مدت زیادی و به سادگی شامل مرزهای معمولی مالکیت حقوقی سرمایه داری شود.

پانویس‌ها

۲۸. _Sound Effects_, 268. Cf. Huyssen: _After the Great Divide_, 217.

ترجمه شده از مقاله “مایکل بورلی”

ویرایش کوتاه شده‌ای از همین مطلب در ماهنامه‌ی نقد نو شماره‌ی ۱۳ منتشر شده است.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است