چند ماه پیش خبر درگذشت روستروپوویج، ویلنسلنواز نواز معروف روس و برنامههای یادبود وی خبرساز بود و حالا حراج مجموعهء هنریاش. این مجموعه که دربرگیرندهء نقاشیها، مبلهای قدیمی و آثار هنرهای تزینی متعلق به روستروپوویچ و همسرش است، در روز نوزدهم سپتامبر امسال به حراج گذاشته میشود.
بر پایهء بیانیهء مرکز ساتبیز (Sothbey’s)، که این حراج در آنجا برگزار میشود«ارزش ۳۰۰ قطعه در مجموعهء هنری روستروپوویچ و همسرش، حدود سه میلیون پوند تخمین زده میشود. این آثار و اشیا بیش از سه دهه در آپارتمانهای روستروپوویچ در لندن و پاریس نگهداری میشد. همسر روستروپویچ در اینباره گفته: «هنگامی که در سال ۱۹۷۴ مجبور شدیم روسیه را ترک کنیم، ناچار شدیم همه اموالمان را رها کنیم. من بودم، شوهرم، دو بچه، یک سگ و دو چمدان. باید تمام زندگیمان را از نو میساختیم…»
ایوان سامارین، رایزن هنری روسیه به «بلومبرگ نیوز» گفته: «این بهترین مجموعه هنر روسیه است که تا حالا در خارج از روسیه در کنار هم قرار گرفته است.»
روستروپوویچ در ۲۷ آوریل ۲۰۰۷، حدود سه ماه پیش بر اثر بیماری سرطان در مسکو درگذشت. مدتی پیش از این رویداد، ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، از وی دیدار کرده بود و روستروپوویچ را به مراسمی دعوت کرد که به بهانهء هشتادمین سال تولد این هنرمند، در کاخ کرملین برگزار شد.
علی رهبری، رهبر ارکستر و آهنگساز ایرانی مقیم اتریش، هم چندین کنسرت با روسترووپویچ اجرا کرده بود. گزیدهای از سخنان او درباره این ویلنسلنواز بزرگ روس که فردای روز درگذشت روستروپوویچ از رادیو زمانه پخش شد را بخوانید:
من سر تمرین «ژنرال» در اپراهاوس بودم که خبر درگذشت ایشان را به من دادند. خیلی ناراحت شدیم چون واقعاً یکی از بزرگترین شخصیتهای دنیا فوت شد و به عقیدهء من خیلی زود فوت شد. هنوز میتوانست دهسال دیگر هم باشد.
دنیای دیجیتال است و دنیای ضبط. کارهایی را که [روستروپوویچ] ضبط کرده، همه میماند. این مهم است.
از برنامههایتان با روستروپوویچ بگویید، اصلاً از چه زمانی همکاریتان با او شروع شد و چگونه ادامه پیدا کرد؟
اولین باری که من با ایشان کنسرت داشتم در سال ۱۹۷۸ در پاریس بود، یعنی حدود ۳۰ـ ۲۹ سال پیش، با ارکستر مجلسی فرانسه. یک کنسرت دیگر هم داشتیم که فکر میکنم حدود ۲۰ سال پیش در در فستیوال پراگ بود. آخرین باری که با هم کنسرت داشتیم، حدود ۸ـ ۷ سال پیش در زاگرب بود که کنسرتوی دورژاک را زدند.
شما در برنامههایتان با تکنوازهای معروف بسیاری برنامه داشتهاید، در کشورهای مختلف و با ارکسترهای مختلف. چه تفاوتی میدیدید بین ایشان و دیگر تکنوازانی که با آنها کار میکردید؟
ببینید، همانطور که در خوانندهها ماریا کالاس یک چیز بخصوصی بوده، یا توسکانینی، یک رهبر ویژهای بوده، آقای روستروپوویچ هم درست در چنین مقامی است. البته خیلیها هستند که بسیار معروف هستند و خیلی هم خوب میزنند؛ مثلاً آقای میشا مایسکی که البته مانند پسر روستروپوویچ میشود، یک ویلنسلنواز عالیست که کنسرتهای زیادی با هم داشتهایم؛ یا یو-یو ما… اینها خیلی معروفاند و من همهشان را هم دوست دارم ولی آقای روستروپوویچ در یک درجهای بود که فقط یکی است.
بشنوید این برنامه را از رادیو زمانه
ایشان از نظر شخصیت، تنها یک نوازندهء ویلنسل نبود. شخصیتاش آنقدر قوی بود که همانطور که میدانید حتا در کارهای سیاسی و حقوق بشر هم فعالیت داشت و بسیار با جرأت بود. با همان جرات هم ویلنسل میزد.
یعنی فکر میکنید کارهای دیگری که خارج از دنیای موسیقی انجام میداد، تاثیر میگذاشت و منعکس میشد در فعالیتهای موسیقی و نوازندگیاش؟
صددرصد! آدمی که سی یا چهلسال هر روز در این شغل مشغول است، دیگر هنرش و خودش خیلی با هم قاطی میشود. بعد از یک مدت، شخصیت خود فرد به هر شکلی که باشد در هنرش، در موسیقیاش اثر میکند. در مورد آقای روستروپوویچ، خب البته این موضوع درحد خیلی بالایی حس میشد.
شما با او کار ضبط شدهای هم داشتید؟
کار ضبط شده نداشتیم، برای اینکه ایشان همه را قبلاً ضبط کرده بود. اشکال کار این بود. ما میخواستیم شروع کنیم با [کمپانی] ناکسوس و … ولی متاسفانه ایشان دیگر همه قطعههای بزرگ را قبلاً ضبط کرده بود. این بود که ضبط نکردیم. البته ضبط تلویزیونی داریم که پخش میکنند ولی ضبط صفحهای نکردیم.
علی رهبری
خب البته آدم باید در اینجا یک کمی عادلانه بگوید که رهبری ایشان به سطح نوازندگیشان نبود. البته همهء ما به ایشان احترام میگذاریم. آقای پوتین گفته بودند ایشان «نه تنها ویلنسلیست بزرگی بوده، بلکه رهبر بزرگی هم بوده.» نه! به بزرگی آقای روستروپوویچ در ویلنسل کسی نیست، ولی به بزرگی روسترووپویچ از نظر رهبری ارکستر، صدها نفر دیگر هستند. روستروپوویچ به عقیدهء من، خب معلوم است که رهبر خوبی بودند، ولی خیلیهای دیگر هستند که از ایشان بهترند.
به نظرتان نمیرسد طی سالهای اخیر در غرب، رسمی شده یا یکنوع احترام که تکنوازانی مانند روستروپوویچ، منوهین در سالهای آخر فعالیتشان در زمینهء رهبری ارکستر هم شروع میکنند به فعالیت؟ فکر میکنید این واقعاً براساس قابلیتها، شایستگیها و درک آنها از موسیقیست که به رهبری ارکستر میپردازند، با آنکه زمینهء اصلی و تخصصی کارشان نبوده، یا اینکه صرفا بهخاطر اینکه موزیسینهای قدیمی، صاحب سبک و پیشکسوتی هستند به آنها سپرده میشود که ارکسترهایی را هم در بعضی از برنامهها رهبری کنند؟
راستش اینها همهاش باهم مخلوط شده! یعنی نوازندگانی هستند که معروف میشوند بهعنوان نوازنده. اسمشان در هرصورت مشتری میآورد، یعنی فقط با اسمشان سالن پر میشود مثل آقای دومینگو که خوانندهء بزرگی است. ایشان رهبری که بکنند، صددرصد سالن پر میشود. یک مقدارش این است که کار رهبری، کار سختی نیست. هر کسی میتواند رهبری بکند. مثل اینکه هر کسی میتواند نقاشی بکشد، ولی نقاش نیست.
رهبری فقط یک کنسرتدادن نیست، رهبر کسیست که باید خیلی رپرتوار بزرگی داشته باشد، بداند با ارکستر دقیقاً چه کار بکند و چه کار نکند. ولی اینکه شما سوال کردید که چه میشود که اینطور میشود؛ خیلیها از این ترس دارند که وقتی پیر میشوند دیگر ساز خودشان را نتوانند بزنند. [پس] میآیند به رهبری، برای اینکه رهبری را آدم تا گور میتواند انجام دهد. این است که یکمقدارش این است.
بعضیها هم چون اسمشان معروف میشود، برایشان یک تجارت است، یعنی واقعا یک درآمد کلی پیدا میکنند با سه چهار قطعهای که یاد میگیرند به کشورهای مختلف میروند. ولی خب خیلی کم هستند کسانی مثل آقای دانیل بارنبویم یا برنستاین که همه نوازندهی خوبی بودند و هم نسبتاً رهبر خوب.
۱ نظر