گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

آیا موسیقی بدون تکرار می تواند وجود داشته باشد؟ پاسخ قطعا مثبت است. چرا که موسیقی از جنس موضوعات علوم طبیعی نیست و آهنگسازان آزاد هستند که هر گونه گرایش متداولی را به سخره بگیرند. در واقع در طول قرن گذشته آهنگسازان زیادی به شکل مشخصی از کاربرد عنصر تکرار در کارهای خود پرهیز کردند. طی مطالعاتی که الیزابت هلموت مارگولیس در آزمایشگاه ادراک موسیقی انجام داد نمونه هایی از این نوع موسیقی را برای افراد مورد مطالعه پخش کرد، موسیقی‌هایی که توسط آهنگسازان مشهور قرن بیستم مانند لوسیانو بریو و الیوت کارتر نوشته شده بودند، در مرحله بعد برخی از این موسیقی‌ها بدون اطلاع شرکت کنندگان در آزمایش به صورت دیجیتالی تغییر یافتند و این گزیده های تغییر یافته با گزیده های اصلی فقط در وجود تکرار تفاوت داشتند.

در ضمن تفاوت دیگر آنها این بود که نسخه اوریجینال توسط هنرمندانی بزرگ و نسخه های تغییر یافته بدون توجه به تأثیر زیبایی شناختی‌شان و توسط افراد غیر متخصص در کنار هم قرار گرفته‌بودند. اما در این تحقیق شنوندگان همواره موسیقی‌های برگزیده و تغییر یافته را لذت بخش‌تر، جالب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر از آثاری می دانستند که توسط یک انسان هنرمند ساخته شده‌بودند.

در واقع آنان موسیقی‌هایی که به طور تصادفی و توسط یک کامپیوتر تولید شده‌اند را ترجیح دادند. افراد مورد مطالعه در این تحقیق دانش آموختگان دانشگاهی بودند که آموزش و تجربه خاصی در زمینه هنر موسیقی معاصر نداشتند. با این حال هنگامی که او یافته‌های خود از این پژوهش را در جلسه سالانه انجمن تئوری موسیقی در سال ۲۰۱۱ برای افراد مورد آزمایش شرح داد، برخی از افراد وقتی متوجه می‌شدند که نسخه های بدلی چه درجه بالایی از رضایتمندی را در آنها بوجود ‌آورده، تعجب می‌کردند و با این حال نظرشان عوض نمی‌شد.

مسلماً این تحقیق به عادات و فرهنگ شنیداری متخصصین نمی‌پردازد اما چیزهایی را درباره چگونگی احساس شنوندگان از شنیدن یک موسیقی جدید، آشکار می‌کند. تکرار به عنوان تابعی از تفکر انسانی عمل می‌کند. یک جمله موسیقایی که در برخورد اول مورد پسندمان نیست در شنیدن بار دوم ممکن است به «شکلی هدفمند» مورد توجه‌مان واقع شود.

تحقیق دیگری در همین راستا نشان داد که چطور تکرار همچنین می تواند باعث شود صداهایی که کمتر موسیقایی هستند، بیشتر موسیقیایی به گوش برسند. هلموت می‌گوید ما دنباله‌هایی کاملا تصادفی از نت‌های موسیقی ساختیم و آنها را در دو حالت اصلی (بدون تکرار) و لوپ شده (حالتی که بخشی از موسیقی پشت‌سر هم تکرار شود) به شنوندگان ارائه دادیم. در حالت لوپ دنباله تصادفی شش بار تکرار می‌شد. در آغاز تحقیق افراد به جمله‌های موسیقی که به صورت خودکار پخش می شدند، یکی پس از دیگری گوش می دادند. برخی به شکل اصلی خود بودند و بعضی دیگر لوپ شدند. این که جمله موسیقی به چه شکلی شنیده می شود در هر فردی متفات از دیگران بود.

در مرحله بعد سوژه‌ها هر جمله تصادفی را بطور جداگانه و فقط یک بار (بدون تکرار) شنیدند و سپس میزان موسیقایی بودن آن ارزیابی شد. آنها تعداد زیادی از این جمله های موسیقایی را شنیده بودند و در ذهن‌شان این جمله‌ها با هم قاطی شده‌بود. به طوری که به روشنی یاد نمی آورند چه بخش هایی را به شکل لوپ شنیده اند. حتی به یاد نمی‌اوردند که آیا قبلاً این جمله را شنیده بودند یا نه.

ضیاالدین ناظم پور

ضیاالدین ناظم پور

ضیاالدین ناظم پور
متولد ۱۳۴۵ تهران
آهنگساز، نوازنده رباب، نویسنده

۱ نظر

  • مهم تعادل است. تعادل بین تکرار و معرفی المان های جدید. اصلا ریتم و فرکانس (عناصر اصلی موسیقی) یعنی تکرار! وقتی ما میگویم فلان مد یا فلان دستگاه یعنی بازگشت روی نت های اصلی و این خود تکرار است. تکرار لزوما نباید در مورد خود جملات باشد… البته تکرار به سبک قرون گذشته برای انسان امروزی میتواند خسته کننده باشد. امکان ضبط و شنیدن چندباره یک قطعه پدیده ای نو است که قطعا در فرم تاثیرگذار است. با سپاس از مطالب و مقالات هارمونیتاک.

بیشتر بحث شده است