گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نگاهی به موسیقی ایران (۲)

کنسرت جلیل شهناز در مقبره خیام نیشابوری

 ۲- با نفوذ و سیطره اسلام در ایران، همپای دگرگونی‌های ژرف در بنیادهای سیاسی و اجتماعی، نهادهای فرهنگی نیز به سختی زیر و رو شد. موسیقی در این میان شاید به دلایلی که گفته خواهد آمد، تیره‌بخت‌ترین هنرها بود. باتوجه به آنکه هیچ‌”نص صریحی، در کتاب آسمانی اسلام، موسیقی را در معنای هنری و فرهنگی‌اش را نفی نمی‌کند. و نیز هیچ یک از منادیان و راشدان نخستین اسلام اندیشه مستقلی در رد موسیقی ابراز نکرده‌اند، می‌توان و باید تیره‌بختی‌ موسیقی را پس از سیطره تازیان، به علل سیاسی و غیر مذهبی مستند ساخت. به بیان دیگر مشارکت گسترده و همه‌جانبه موسیقی در زندگی سیاسی و اجتماعی ساسانیان‌ آن را در ردیف نخست از هدف‌های مورد مبارزه تازیان جای داده است.

در واقع این اسلام نبود که موسیقی‌ را بد و ناشایست، می پنداشت، بلکه تازیان پیروز بودند که آن را دشمن‌ می‌دانستند و برای توجیه طرد و نفی آن، نظرات خود را به احادیث مورد قبول عوام متکی و مستند می‌ساختند و این‌ شیوه همیشه در طول‌ تاریخ و تا زمان حاضر، محور سیاست‌های پیروزمندان در برابر شکست‌خوردگان مبارز بوده است:نان را به‌ نرخ روز خوردن و به نیروی تهمت و افترا دشمن را از پای درآوردن.

ولی از آنجا که زیبائی اصیل، مرگ‌ناپذیر است، موسیقی ایران نیز گذرگاهی برای ادامه جریان خود پیدا کرد تکیه‌گاهی یافت که به نیروی آن بتواند در آن دوره خفقان تداوم زندگی خود را تامین و تضمین کند: برج و باروی‌ بلند و سترگ عرفان سنگری برای مقاومت موسیقی شد. عارفان، موسیقی را نه وسیله‌ای برای لهو و لعب بلکه راهی برای‌ تزکیه نفس و اعتلای روح می‌دانستند. در تمامی آئین‌های عارفانه، موسیقی نقش اساسی‌ بازی می‌کرد. وجد و جذبه و سماع به نیروی موسیقی راهی نو برای دریافت حقیقت مطلق و دست‌یابی به‌ خدای‌یگانه، گشود. در واقع عصیان و مبارزه عرفان علیه زاهدان ریائی، به مبارزه‌ای برای دفاع‌ از همه جلوه‌های زیبائی در سنت زندگی ایرانیان تبدیل شد.

بدیهی است که خفقان، در آن دو قرن سکوت بر بسیاری از عصیان‌های زمان غلبه داشت. هنرهای زیبا و به‌ویژه موسیقی نتوانستند رشد و تکامل پیدا کنند. ولی از پا نیز نیفتادند. موسیقیدانان واقعی به پستوها و زیرزمین‌ها پناه بردند و در نتیجه موسیقی عملی، یا اجرائی، تضعیف شد. ولی، باتوجه به مقتضیات، موسیقی‌ نظری مجال بیشتری برای پرورش پیدا کرد. بسیاری از نظری‌دانان برجسته موسیقی ایران، در این برهه از زمان ظهور کردند. ابونصر فارابی، بوعلی سینا، صفی الدین ارموی، عبد القادر مراغی و قطب الدین شیرازی، از اینگونه بزرگان به شمار می‌آیند که در واقع تئوری موسیقی ملی ایران را بنیاد نهاده و تدوین و تنظیم کرده‌اند.

به هرحال تاثیر تهاجم تازیان و دو قرن سیطره خفقان‌زای آنان بر ایران، شکافی ژرف در تاریخ هنرهای ملی ما به وجود آورده و پیوستگی آن را به شدت آسیب رسانیده است. خودداری مورخان و تذکره‌نویسان متعصب و مرعوب از پرداختن به زندگی موسیقی و موسیقیدانان، پس از دوران تسلط تازیان، نیز تاثیر این آسیب را تشدید کرده است. به همین سبب ما از زندگی موسیقاری در زمان صفویان، زندیان و افشاریان نیز محروم مانده‌ ایم. در برخی از تذکره‌ها و دیوان‌های شاعران، تنها به نام برخی از موسیقیدانان نظری و عملی برمی‌خوریم که‌ هیچ کمکی به شناخت حال و هوای موسیقی ملی در این دوران نمی‌رساند.

محمود خوشنام

محمود خوشنام

۱ نظر

بیشتر بحث شده است