گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

پیرامون کارشناسان ارکسترهای بنیاد رودکی: از محمدسعید شریفیان تا مانی جعفرزاده!

بنیاد رودکی در ماه های پایانی سال گذشته به صورت رسمی نام دو هیات از موسیقیدانان را برای دو ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی منتشر کرد. این اتفاق به دو دلیل ارزشمند و قابل توجه است، اول به این خاطر که بعد از مدت ها بالاخره بنیاد رودکی تصمیم گرفته، شالوده اداری ارکستر را با نظر متخصصان (البته در ادامه خواهیم دید که همگی آنها به واقع متخصص نیستند) موسیقی شکل دهد و نه تصمیم های لحظه ای و دلبخواهی چند کارمند اداری بی خبر از دنیای موسیقی.

دلیل دوم شفافیت و مسئولیت پذیری در تصمیم گیری های ارکسترها است؛ اتفاقی که متاسفانه در سازمان های اداری کشور کمتر دیده می شود و در بنیاد رودکی نیز سالها افرادی با عنوان مشاور، حقوق می گرفتند در حالی که نه از وضعیت ارکستر خبر داشتند نه در انتخاب رپرتوار و عوامل ارکستر نقش مهمی داشتند و نه رسما نام شان معرفی می شد تا حداقل مشخص شود مسئولیت انتخاب های درست و نادرست بر عهده چه کسی است.

بنیاد رودکی پس از اولین جلسه های این دو هیات، ادعا کرده که اساسنامه دو ارکستر و برنامه های این ارکستر ها طراحی شده است؛ هرچند تا انتشار اساسنامه نمی توان نظری در مورد آن داد ولی نفس ثبت شدن یک اساسنامه به خودی خود دارای اهمیت است.

هیات کارشناسان ارکستر سمفونیک تهران:
هوشنگ کامکار: سابقه هوشنگ کامکار در موسیقی ارکسترال ایران قابل توجه و کم نظیر است؛ او نه تنها یک کارشناس و استاد با سابقه موسیقی کلاسیک غرب و صاحب تالیفات متعدد در این زمینه است، بلکه سابقه مدیریت ارکستر سمفونیک فرهنگسرای بهمن، مشاوره در ارکستر سمفونیک تهران، نوازندگی ویولن در ارکستر ژونس موزیکال، استادی دانشگاه و صد البته آهنگسازی چند اثر مهم سمفونیک را در کارنامه خود دارد.

محمدسعید شریفیان: قطعا یکی از بهترین انتخاب های ممکن در میان هنرمندان موسیقی کلاسیک ایران در هیات کارشناسان ارکستر سمفونیک تهران، این هنرمند یکتای موسیقی ایران است؛ شریفیان نه تنها یک آهنگساز، مدرس و کارشناس موسیقی کلاسیک است بلکه سابقه مدیریت خانه موسیقی را نیز در کارنامه خود دارد. شریفیان از معدود هنرمندان موسیقی کلاسیک بوده است که سابقه اجرای آثارش را با ارکستر های اروپایی بدون حمایت دولت ایران دارد و همچنین سالها در اروپا استاد دانشگاه بوده است. ممکن است بعضی از علاقمندان آثارش ندانند که او پیشتر به عنوان نوازنده فلوت نیز در اروپا فعالیت داشته است و حتی در نقش سولیست نیز به روی صحنه رفته است. شریفیان در دوره اوج شکوفایی موسیقی آوانگارد در انگلیس و ایتالیا فعال بوده و شناخت قابل توجهی با این گرایش از موسیقی قرن بیستم دارد، هرچند بعدا مانند بسیاری از استادان موسیقی آوانگارد رویکرد خود را تغییر داده است.

نادر مشایخی: مشایخی با اینکه در رهبری ارکستر سمفونیک تهران چندان کارنامه قابل توجه و موفقی نداشته است ولی موسیقیدانیست که اولاً سالهای زیادی در اتریش با جامعه حرفه ای موسیقیدانان کلاسیک (بیشتر آوانگارد) در تعامل بوده و دوماً با موسیقی کلاسیک غربی آشنایی قابل قبولی دارد.

ابراهیم لطفی: در جوانی مخصوصا با اجرای سولوی اثری از مرتضی حنانه به عنوان یک استعداد نبوغ آسا در ویولن شناخته می شد. لطفی سالها در ارکستر های مختلف به عنوان نوازنده ویولن فعالیت داشته و در مقاطع مختلف هم رهبری ارکستر های خصوصی «ارکستر مجلسی فرهنگسرای نیاوران» و «ارکستر زهی آرکو» را به عهده داشته است.

کیاوش صاحب نسق: تحصیلات موسیقی صاحب نسق در دانشگاه موسیقی گراتس که جزو دانشگاه های معتبر اروپا محسوب می شود تا مقطع فوق لیسانس آهنگسازی بوده است. بیشتر آثار او گرایش به موسیقی آوانگارد داشته است ولی به دلیل سابقه تحصیلی و علاقه شخصی، او آشنایی قابل توجهی با موسیقی کلاسیک غربی و مخصوصا موضوع چندصدایی در آثار سمفونیک آهنگسازان ایران دارد. در صورتی که قرار باشد ارکستر سمفونیک تهران همچنان موازی با ارکستر ملی به اجرای آثار آهنگسازان ایرانی بپردازد، صاحب نسق یک کارشناس زبده در شناخت آثار ارکسترال موسیقی ایران است.

هیات کارشناسان ارکستر ملی:
کامبیز روشن روان: سابقه روشن روان در آهنگسازی در ژانر «موسیقی ملی» ایرانی (اگر این ژانر را نوعی استفاده از موسیقی دستگاهی برای ارکستر بزرگ تلفیقی از سازهای ایرانی و غربی بدانیم) بر کسی پوشیده نیست؛ مخصوصا او جزو هیات بنیانگذاران ارکستر ملی در سال ۱۳۷۷ بوده است. روشن روان در زمینه تنظیم اساسنامه نیز ید طولایی دارد و اساسنامه خانه موسیقی و خانه تئاتر هم با همت او تهیه شده است؛ (۱) همچنین او مدتی مدیر خانه موسیقی بوده است و از این جهت توانایی قابل توجهی برای سازمان دهی بنیادهای یک مجموعه فرهنگی را داراست.

محمدرضا فیاض: هرچند فیاض بیشتر در زمینه موسیقی دستگاهی و نقدهایش شناخته شده است ولی تمرکز او بر چندصدایی در موسیقی ایرانی و دانش او در زمینه تئوری، سازشناسی و چندصدایی موسیقی ایرانی می تواند باعث حضور مفید او در این مقام باشد.

فردین خلعتبری: مهمترین سابقه خلعتبری در «ارکستر موسیقی ملی» مربوط به زمانی است که در مقام شورای هنری ارکستر ملی در دوره دوم این ارکستر به رهبری بردیا کیارس فعالیت داشته است. در این دوره آثار زیادی از او با ارکستر ملی به اجرا رسید که فضایی متفاوت با دوره قبلی این ارکستر با رهبری فرهاد فخرالدینی داشت. امید است حضور او در این شورا منجر به همکاری چهره های جدیدی با ارکستر ملی باشد.

علی اکبر قربانی: همکاری قربانی با ارکستر ملی، مربوط به دوره ریاست استادش فخرالدینی بر ارکستر ملی است؛ زمانی که او به عنوان یکی از دستیاران فخرالدینی بارها آثارش را به روی صحنه برد. آثار پرتعداد قربانی فاصله ای میان چندصدایی های بسیار ضعیف و کلیشه ای تا آثاری قابل قبول با سبک سیاق موسیقیِ ملیِ آذربایجان شوروی را می پیمود. با اینکه انتخاب او ظاهرا بیشتر به «نور چشمی» بودن اش (۲) مربوط می باشد تا توانایی هایش، ولی در نهایت به عنوان کسی که آشنایی بالایی با بخشی از رپرتوار «موسیقیِ ملی» دارد، انتخاب او بی فایده نیست.

مانی جعفرزاده: اهالی موسیقی کم و بیش با نوشته های مانی جعفرزاده آشنایی دارند؛ دشوار نیست که از لابلای سطور نوشته های او و مخصوصا از اعراب گذاری های ناشیانه او (۳) به علاقه اش برای جدی گرفته شدن (بیش از حدی که باید باشد) پی ببریم. جعفرزاده یک آهنگساز میان مایه و یک منتقد کم سواد است (۴) و البته توانایی قابل توجهی در لفاظی و فریب افراد ناآگاه دارد؛ قرار گرفتن او در این مقام هم می تواند ناشی از همین خصوصیت و البته ارتباطات دوستانه او با بعضی از اعضای شورای این ارکستر باشد. مدت هاست که درباره بیوگرافی مطرح شده از طرف جعفرزاده تردید هایی وارد شده که در اینجا قصد وارد شدن به این موضوع را نداریم، تنها به این مورد بسنده می کنیم که بیوگرافی او در مدت ده سال در عوض پربارتر شدن، کم کم در حال تحلیل رفتن است و از «دکتر مانی جعفرزاده» پیانیست، رهبر ارکستر، آهنگساز تبدیل به مانی جعفرزاده آهنگساز و مدرس موسیقی شده است. (۵) جالب اینجاست که جعفرزاده در سال گذشته پیشنهاد تعطیلی ارکستر ملی را داده بود هرچند بعدا اعلام کرد «به آن گفته افتخار نمی‌کُنم» (۶) و البته امروز ظاهرا به طور ناگهانی رپرتواری بر سرِ ارکستر باریده که ایشان هم با وجود چنین ارکستری مشکل ندارد! بالاخره دستمزد مشاوره برای این ارکستر هم می تواند «آب باریکه» شمرده شود.

قطعا بنیاد رودکی باید به عنوان پرقدرت ترین سازمان در مدیریت موسیقی کشور، بهتر از هر شخص حقیقی دسترسی به رزومه و مدارک تحصیلی همکاران خود داشته باشد؛ عدم آشنایی و اطلاعات ناقصِ مدیران این سازمان با سابقه بعضی از همکارانش می تواند به آسیب های جدی هنری و حیثیتی منجر شود که در سالهای اخیر این دست مشکلات کم نبوده است. هرچند در تیم مشاوران دو ارکستر چهره های برجسته ای قابل مشاهده هستند ولی با وجود تعداد بسیار زیاد از چهره های کاردان، خوش نام و مستعد دلیلی بر همکاری با افراد غیر موجه نیست.

پی نوشت
۱- در زمان تشکیل ارکستر سازهای ملی در دوره مدیریت هنری علی رهبری، نگارنده برای طراحی اساسنامه این ارکستر از همفکری کامبیز روشن روان استفاده کرد. این اساسنامه امروز در اختیار مدیران بنیاد رودکی قرار داد.
۲- علی اکبر قربانی امروز به طور رسمی نام «ارکستر سازهای ملی» بنیاد رودکی را تصاحب کرده است؛ ارکستری که قبلا ادعا می کرد با تشکیل اش موافق نیست. با اینکه چندین بار از طرق مختلف در مورد این عمل غیر قانونی (تصاحب نام این ارکستر دولتی از طرف یک شخص) هشدار داده شد، بنیاد رودکی تا به امروز از او «تمام قد» حمایت کرده است.
۳- اهالی فلسفه برای دقت در انتقال مفاهیم در کلماتی که ممکن است تغییر اعراب گذاری آنها مفهوم را دچار کژتابی کند، عموما از اعراب گذاری استفاده می کنند؛ حال بعضی از افراد در جهت «فیلسوف نمایی» بسیار بی جا از اعراب استفاده می کنند که از جمله این افراد، فرد نامبرده است.
۴- هیچ قصد اشکال گیری های استاد مآبانه و ملانقطی را ندارم و با توجه به بضاعت و سطح عمومیِ علمیِ مقاله نویسی در ایران درباره ایشان قضاوت می کنم: به این گفته ها از ایشان توجه کنید: ۱- «نام خوبی برای این نشست انتخاب شده «گفتمان ضرب اصول»، گفتمان یعنی دیسکورس یا حرف حساب» ۲- «{در ارکستر سازهای ملی} منهای سه چهار نوازنده‌ی سرشناس و شناخته‌شده [یکی دو نوازنده‌ی مضرابی و یکی دو نوازنده‌ی کششی] باقیِ نوازندگان شناخته‌شده نیستند.»
۱: گمان می کنم برای کسی که فقط نگاهی سطحی به متون فلسفی قرن بیستم انداخته باشد روشن است که گفتمان یا دیسکورس به چه معناست و قطعا به معنایِ «حرفِ حساب» نیست، از کسی مثل بنیانگذار این نشست انتظاری نمی رود که تفاوت گفتمان و گفت وگو را به درستی بشناسد ولی برای کسی که ادعای «پژوهش در حوزه فلسفه» را دارد مانند گمان کردن سه سیمه بودن سه تار برای نوازنده سه تار است. ۲: درست است که کم سوادی (که همگی از آن تا حدی بی نصیب نیستیم) در چنین سطحی قابل قبول نیست ولی از آن بدتر این است که قبول کنیم که ایشان از روی بی اطلاعی چنین جمله ای را ننوشته باشد که نسبت به سابقه او دور از انتظار نیست.
۵- جدا از اینکه تحصیل در این دانشگاه چقدر صحت داشته باشد، لازم به یادآوری است که گویا این دانشگاه هم کم حاشیه نبوده است.
۶- البته با خواندن آن متن عریض و طویل بالاخره نمی فهمید که ایشان بالاخره موافق وجود چنین ارکستری است یا مخالف آن؛ از طرفی می گوید ارکستری که رپرتوار نداشته باشد نباید تشکیل شود (پیش فرضی که به کلی غلط است، مگر اینکه آثاری که آهنگسازان مختلف که ارکستر نویسی استانداردی دارند از فرهاد فخرالدینی، هوشنگ کامکار، همایون رحیمیان، بهمن ریاحی تا نسل جدید نوشته اند را فاقد ارزش بدانیم)، از طرف دیگر می گوید راضی به قطع شدن «آب‌باریکه‌ی دخلِ این بچّه‌ها» نیستم! گویی این سازمان هنری یک بنیاد خیره است. اینجا لازم به یادآوری است که در زمان مدیریت علی رهبری پیشنهاد یکی شدن دو ارکستر مطرح شد که نگارنده هم از موافقان این طرح بود، چراکه اولاً تا حدی باعث جلوگیری از اجرای آثار ساده و کلیشه ای با ارکستر بود و دوماً می توانست مشکل کمبود بودجه ارکستر را حل کند؛ پس این پیشنهاد ارتباطی با ماجرای تعطیلی ارکستر به دلیل نبود رپرتوار نبود.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

دیدگاه ها ۴

  • درود بر شما متن خوبی بود واقعا در مورد همه‌ کامل و خوب نوشتید ولی فکر نمی‌کنید در مورد آقای قربانی خیلی تندروی کردید اما هوشنگ کامکار رو خیلی بالا بردید؟چون سنشون بالاست و زودتر از همه رسیدند آثارشان در زمره آثار مهم کلاسیک ایران هست؟ ایشان در دوره ای که موسیقی نه تنها ممنوع نبود که بسیار هم مورد حمایت بود بورسیه گرفتند و دوره هایی در سانتاچیچلیا و سپس دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو گذراندند ولی به جز یک سری آثار کلیشه ای و معمولی که در طول ۷۵ سال زندگی بیش از ۱۵ ۱۶ عدد نیست که به اذعان برادر خودشون ارسلان کامکار در بعضی ها هم مثل بهاران آبیدر کلیشه ای از سمپل‌ استفاده شده است چه اثر مهمی رو خلق کردند که همه از آن بی خبر هستند؟در کل‌کل اینترنتی با کسانی مثل علی رهبری(که حقیقتا با ایشون قابل مقایسه هم نیستند)، حافظ ناظری شاهین فرهت ….ید طولایی دارند ، از همون آثار فاخر هم به رهبری برادرشان که مایستر ارکستر بودند و نه رهبر به روی صحنه بردند و ویلنیست عزیز و برجسته حتی ۳ ضربی ها رو دوضرب رهبری میکرد(انقدر که‌رهبر نبود باز گلی به جمال رهبری شهبازیان)که فکر نکنم با استاندارد های نقد شما همخوانی داشته باشه ،ایشون نهایتا معلم خوب تئوری هستند و مترجم برای دوره ای که اصل کتاب ها به راحتی قابل دانلود نبود وگرنه هر بچه‌ای این روزها در این حد انگلیسی و چه‌ بسا یکمی از زبان های دیگه‌ بلده ایشون که فارسیشون هم زیاد روان و سلیس نیست و زبان دومشون هست و فکر نکنم آثارشون از نظر کمی کیفی با‌ پژمان ، دهلوی،حنانه ،هرمز فرهت، مهران روحانی ،چکنواریان، همین آقای شریفیان ،علی رهبری،…..حتی در حد سمفونی های سفارشی شاهین فرهت و حتی جوان تر هایی مثل‌ خود ارسلان کامکار ،بهزاد‌ عبدی ،تفرشی پور، …… باشه،ایشون انقدر در مورد جایزه گرمی اطلاع‌ ندارند که بدانند بخش کلاسیک هم دارد و کسانی مثل میخاییل پلتنف ،مارتا آرگریچ…..برنده‌ ای جایزه شدند و فقط از سر حسادت تو سر مال زدند گفتند که‌ هرکس لباس کمتری بپوشه برنده‌ جایزه گرمی‌ میشه!!! حتما‌ پلتنف و هوروویتز هم برهنه شدند و گرمی گرفتند یا نیاز به تایید ایشون دارند !کاش از اون آقایی که راپسودی براشون در ارمنستان مینویسند و همه رو واقعا فریب دادند و اما‌ مصاحبه ها و صحبت هاشون این سایت رو پرکرده هم بنویسید که از بیژن ترقی سیاوش بیضایی منوچهر صهبایی علی رهبری …..کسی بوده که‌ فریب نداده باشه ایشون؟شما از معدود منتقدین خوب موسیقی هستید و همه این سال ها‌ تلاش کردید ممنون از شما

    • درود بر شما آقای آرین
      در مورد آقای قربانی گمان نمی کنم چنین اتفاقی افتاده باشد. اولا که به کارهای خوب ایشان هم که بسیار کم تعداد هستند اشاره شده است. دوما توجه داشته باشید در موسیقی ایران تعداد افرادی که صلاحیت بیشتری از ایشان دارند چقدر زیاد است. ولی در مورد آقای هوشنگ کامکار به گمان من اینگونه نیست، فرمودید کارهای ایشان کلیشه ای است و بهترین هایش ۱۵ ۱۶ تا بیشتر نیست، شاید امروز با وجود ساخت آثار «سمفونیک-ملی» زیاد، این آثار کلیشه ای به نظر برسد (هرچند اصلا موافق نیستم اثری مثل «شهیدان خدایی» یا «در گلستانه» همین امروز هم کلیشه ای محسوب شود)؛ توجه داشته باشید که تا قبل از ظهور افرادی مثل هوشنگ کامکار، بهمن ریاحی و همایون رحیمیان کسی به این صورت از سازهای بادی برنجی در فضای موسیقی دستگاهی استفاده نکرده بود. بله امروز با استفاده از دستاوردهای این استادان خیلی ها آثار جدید و جالبی مخصوصا در بعد ارکستراسیون ساخته می شود ولی اگر این افراد نبودند هنوز در حال اولین تجربه ها در این زمینه بودیم.
      در مورد سمپل هم کوتاه بگویم که بهاران آبیدر ابتدا با سازهای آکوستیک ضبط شده که حتما آن را شنیده اید ولی بعدا به دلیل مشکل بودجه ایشان از سمپل استفاده کردند.
      در مورد کل کل با آقای رهبری دقیقا نمی دانم منظور شما کدام مسئله بوده ولی در مورد بحث ایشان در مورد آقای حافظ ناظری و شاهین فرهت و علیرضا مشایخی شخصا ایشان را محق می دانم؛ توجه داشته باشید در مورد نقد ها نباید وارد مغلطه شخص ستیزی بشویم و بگوییم مثلا چون آقای ایکس آهنگساز بهتری است از آقای ایگرگ پس آقای ایکس هر حرفی بزند درست است؛ کما اینکه آقای هوشنگ کامکار یک استاد باسواد در دروس تئوری موسیقی است ولی به قول شما خبر نداشته اند که میخائیل پلتنف هم گرمی برده است.
      با سپاس از نقد شما به این نوشته

      • بله ممنونم از پاسخ شما درست میگید واقعا کارهای خوب هم دارند حتما‌ آقای کامکار و به خصوص آقایان رحیمیان و ریاحی هم همینطور و در مورد آقای جعفرزاده هم کاملا درست گفتید واقعه عجیبه که تنها کسی که در مورد انحلال ارکستر ملی مقاله نوشته با وجود این که در این ژانر هم هرگز کاری نکرده الان عضو شورای همان ارکستر شده ممنون از سایت قوی شما و پاسخ گویی تان

  • با سلام و عرض ادب
    خدمت شما دوست عزیز و هنرمندم
    موارد ذکر شده قابل توجه و در خور تامل بود.
    و نظرات قابل احترام،
    اما اشاره مستقیم…!

بیشتر بحث شده است