گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

تأملی بر عملکرد ارکستر «هنگام» و کنسرت اخیرش (۳)

طبیعت اجرای زنده و حضور روی سن، درصدی ناکوکی به اجرا تحمیل می کند که حتی در مورد بزرگترین ویرتوزهای دنیا هم از آن گزیری نیست. اما در مورد کنسرت هنگام حتی اگر از فالشی های بوجود آمده ضمن اجرا چشم بپوشیم، این که فلوت ها و بخصوص سنتورها به طور کلی کوک نبودند، جای تعجب دارد.

کوک گرفتن از کل ارکستر از وظایف تصریح شده ی کنسرت مایستر است و حتی با وجود سهل انگاری در انجام آن رهبر می تواند در فاصله بین اجرای دو قطعه در این مورد تذکر دهد. با دقت نظری که از رهبر و کنسرت مایستر هنگام سراغ داریم، آغاز شدن و ادامه پیدا کردن اجرا با ساز ناکوک جای سؤال دارد.

– در اغلب ورودهای ارکستر، بعضی یونیت ها، به عنوان مثال ویولنسل ها و آلتوها، دیرتر از بقیه ارکستر وارد می شدند. اتخاذ این استراتژی محافظه کارانه که باعث ایجاد نوسان در صدادهی ارکستر و بی ثباتی حجم آن می شد، نشان از ناهماهنگی این بخش ها با کل ارکستر داشت.

– طی سیر تکامل ارکستر در دوره های مختلف تاریخ موسیقی و با توجه به آکوستیک تالارهای اجرا و الزام وجود فرمی ثابت که باعث سردرگمی رهبر در ارتباط با نوازندگان نشود، جایگاه قرار گرفتن نوازندگان ارکستر قراردادی تثبیت شده یافته است که بجز در شرایط خاص و به منظوری خاص در آن تغییری ایجاد نمی شود. در چیدمان ارکستر هنگام نوازندگان ویولنسل جلوتر از نوازندگان آلتو قرار گرفته بودند که حداقل به لحاظ بصری و فرمال متناسب نمی نمود. با توجه به اینکه ویولنسل ها در هیچ یک از قطعات، تکنوازی و یا حضوری پررنگ نداشتند، علت این جابجایی بر من معلوم نشد.

– در توضیحات ابتدای کنسرت، علت تأخیر دو ماهه، علاوه شدن بخش کرال عنوان شد. اما با اجرای ناآزموده ی این بخش به نظر می رسید که حتی به قیمت تأخیر بیشتر می باید کار بیشتری روی این بخش انجام می گرفت. کرال ارکستر هنگام هم همچون اکثر گروه های کر شیراز نه گروه کر، که چیزی در حد گروه سرود مدارس بود: نه چهار صدایی بود، نه حرکت پولیفونی داشت، نه روی حجم صوتی آن کار شده بود. به صورتی بسیار ابتدائی بندی از شعر را خانم ها می خواندند و در قرینگی محض، آقایان جواب می دادند. نه از درهم تنیدگی ملودی خبری بود، نه افه های آوازی و آرتیکولاسیون خاص آن در نظر گرفته شده بود. از آنجائی که چند تن از نزدیکان به ارکستر تجربه ها و ایده های ارزشمندی در کار کرال دارند، مشاوره با آنها می تواند کارائی بیشتری به این بخش ببخشد.

– مرسوم است که رهبران ارکستر بین قطعات اجرائی توضیحاتی راجع به آنها بدهند. تا به این ترتیب ضمن کمک کردن به شنونده/بیننده در برقراری ارتباط بهتر با کنسرت، ارکستر هم فرصتی برای استراحت بیابد. اما افراط در این صحبت ها می تواند موجب ملال آور شدن کنسرت و از بین رفتن تمرکز مخاطب و خود ارکستر از روند کنسرت شود.

بخش اعظم صحبت های رهبر ارکستر هنگام که بلا استثنا بین تمام قطعات ایراد شد، غیر ضروری می نمود. چرا که یا در بروشور کنسرت ذکر شده بود، یا در کلاس های درس مدارس. اگر چنانکه مجری برنامه از قول واگنر نقل کرد: “آنجا که کلام قاصر می ماند موسیقی آغاز می شود”! پس چه احتیاجی به توضیح درباره ی موسیقی است، در حالی که خود موسیقی به جبران نابسندگی کلام می پردازد؟ از سوی دیگر به این ترتیب علت وجودی و کارکرد بروشور کنسرت چیست؟

– «هربرت فون کارایان»، رهبر فقید ارکسترهای فیلارمونیک وین و برلین، در آخرین کنسرتش در وین که به اجرای والس های «اشتراوس» به مناسبت آغاز سال ۱۹۸۷ اختصاص داشت، در قطعه ی پایانی لحظاتی رو به تماشاگران کرد و به رهبری آنها پرداخت. از آن پس این رفتار او به یکی از ژست های رهبران ارکستر دنیا مبدل شد و رهبران کوچک و بزرگ بدون توجه به مختصات اجرایشان از اضافه کردن این ادویه به غذای بعضاً بی مزه شان دریغ نکردند؛ بدون در نظر داشتن اینکه او فون کارایان بود، در ۷۹ سالگی، در جشن سال نو، در مهد موسیقی کلاسیک، با قطعه ای که رقص ملی مردمان آن سرزمین بود و به منظور خداحافظی با تماشاگرانی که بیش از نیم قرن همرامش بودند.

در ایران خودمان هم رهبرانی چون « لوریس چکناواریان»،«علی رهبری» و … این ترفند را در جلب توجه مخاطب عام به کار بسته اند. رهبر ارکستر هنگام هم بالاخره به دام این زرق و برق افتاد؛ پشت به ارکستر کرد و رو به تماشاچی. اما چه زود و چه حیف!

– روزبه تابنده در توضیح قطعه ی سراب که از ساخته های خودش بود، آن را بازنمای تاریخ پر فراز و نشیب ایران از دیرباز تا کنون معرفی کرد؛ بیننده/شنوندگان را به توجه به تداعی موسیقائی میدان رزم و . . . فراخواند و از آشنایان به ردیف موسیقی ایرانی دعوت کرد تا وجه تسمیه گوشه های بکار رفته در اثر، همچون گوشه بیداد و . .. را دریابند.

نمونه های مشابه این اثر که در تاریخ موسیقی تحت عنوان «موسیقی توصیفی» یا «موسیقی برنامه ای» طبقه بندی می شوند کم نیستند: «چهار فصل» اثر «آنتونیو ویوالدی»، «شبی بر فراز کوه سنگی» اثر «مودست موسورگسکی»، «فنلاندیا» اثر «یان سیبلیوس»، «رقص مردگان» اثر «کامیل سن سان» و غیره. به عنوان مثال در پارتیتور چهار فصل ویوالدی، بالای بخشی از خط ملودی تکنواز ویولن نوشته شده است: “تداعی گر آواز بلبل باشد”. یا در بخشی دیگر: جویباران جاری، رعد و برق و غیره. اما آهنگساز/رهبر قطعه ی سراب پس از دادن کدهایی برای رهیافت به تداعی های اثر، در کمال تعجب اثر خود را « اثری در حوزه ی کانسپچوال آرت»(هنر مفهومی یا مفهوم بنیان) خواند؛ مکتبی که تا کنون تنها در حوزه ی هنرهای تجسمی وجود داشته و هیچ قطعه ی موسیقی ذیل این عنوان طبقه بندی نشده است.

برای درک صحت و سقم این ادعا کافی است ضمن اشاره به دو مثال مشهور هنر مفهومی، سعی کنیم قطعه ی سراب را زیر یکی از دو عنوان «توصیفی» یا «مفهومی» طبقه بندی کنیم: “از جمله آثار مهم هنر مفهومی کاری است از «ژوزف کاسوت» با عنوان یک و سه صندلی (موزه هنر مدرن، نیویورک، ۱۹۶۵) که در آن هنرمند یک صندلی واقعی، تصویر یک صندلی و تعریف لغتنامه ای «صندلی» را در جوار هم قرار داده است.”(هنر مدرن، نوربرت لینتون، صفحه۵۰۱) مثال مشهور دیگر لگن توالتی است که «مارسل دوشان» به صورت سر و ته در نمایشگاه گذاشت و آن را «چشمه» نام نهاد. بدیهی است که هر اثر هنری و به طور کلی هر رفتار و واکنشی، بازتاب “مفهومی ذهنی” است. اما آیا می توانیم همه ی رفتارهای روزمره را به صرف اینکه انعکاس مفهومی ذهنی هستند «هنر مفهومی» بنامیم؟!

و در پایان . . .

ارکسترها ویترین و نمود توانائی های جامعه ی موسیقی یک شهرند. امید داریم که تلاش و تدبیر اعضاء ارکستر هنگام با حمایتهای اهالی موسیقی همراه شده، ارکستری در خور نام شیراز حاصل کند. و نیز امید داریم که بهار سال آینده در کنسرت هنگام ارکستری حجیم تر، تکنیکی تر و در رویاروئی با قطعاتی دشوارتر و حرفه ای تر ببینیم.

آرش اسماعیلی

آرش اسماعیلی

دیدگاه ها ۱۹

  • منم با برتولد برشت موافقم، اما پیش از قضاوت دقت می کنم که برداشتم از درخت کج و زمین نا مرغوب بی پایه نباشه…
    این کامنت رو نه از طرف عضوی از ارکستر هنگام، بلکه به عنوان فردی بی طرف، که فقط کمی بیشتر از منتقد عزیز در جریان روند فعالیت ارکستر هست پست میکنم و سعی میکنم تعصب و یا تعلق خاطری که به این گروه دارم کمتر بر قضاوتم تاثیر بذاره.
    من فکر میکنم موقع نقد کردن هر کار هنری، چیزی رو که نباید از یاد ببریم بستریه که اون اثر توش پدید اومده و شکل گرفته و البته شرایطی که برای سازنده و یاسازندگان اثر مهیا بوده…
    در مورد اجرای ۸۶ ارکستر هنگام، باید بگم که به عنوان فردی که از بدو تاسیس این گروه افتخار همکاری با اون رو داشته، این اجرا به جرات بهترین وتمیزترین اجرا در طول ۵ سال گذشته بود… و این نظر بسیاری از اساتید بنام موسیقی شیراز هم که این اجرا رو دیدن هست. نقایصی که این اجرا داشت (که البته نباید از اونها چشم پوشید) اغلب نه به علت ضعف و یا سهل انگاری نوازندگان و رهبر و یا کادر اجرایی بود… که به سادگی حاصل شرایط اجرای زنده و هزار و یک دلیل دیگر پشت صحنه… هر چند قصد من توجیه کردن این موضوع نیست ونمی خوام برای مشکلاتی که پیش اومد دلیل بتراشم، اما می خوام بگم که وقتی که شما قراره حاصل تلاش یک ساله ی۴۰ نفررو در ۳ شب روی سن ببرید، خود به خود عوامل خیلی خیلی زیادی کیفیت کارتون رو تحت الشعاع قرار میدن. بگذریم از این موضوع که طبیعت اجرای زنده وجود بعضی از ایرادها رو ایجاب میکنه، که حتی برای مثال استاد محمد رضا شجریان هم ازش مصون نبوده… به عنوان یک مثال کوچیک، اگر منتقد محترم از این موضوع مطلع بودند که گروه کر تازه تاسیس هنگام درست۳ هفته قبل از اجرا به دلایلی که خارج ازحیطه ی قدرت ارکستر بود تا پای منحل شدن و به دنبال اون حذف شدن قطعات مهمی که برای کر و ارکستر تنظیم شده بودند پیش رفت، به جای زیر سوال بردن نا حق عملکرد این بخش، از خوانندگان جایگزینی که با مدت خیلی کمی تمرین خودشون رو با گروه هماهمنگ کردن تقدیر می کردن… که انصافا خوب کار کردند.
    اولین نکته ای که بعد از خوندن نقد آرش اسماعیلی عزیز به ذهنم رسید این بود که به نظر میرسه ایشون موقع اجرا با موضعی مشخص و دفتر و قلم به دست نشسته و یکی یکی نکات منفی ریز و درشتی رو که به نظرشون می رسیده ثبت کردن…! که البته شاید همین موضوع باعث شده که بسیاری موارد مثبت و درخور توجه اجرارو از دست بدن و نشنون، از جمله بافت پلی فونی حاکم بر حدود ۶۰ درصد کار ها و عملکرد خوب تک تک گروه های سازی که نوازندگی کردن… البته باز هم میگم که در بعضی موارد کاملا باایشون موافق هستم و به نظرم نقدشون به جا بود از جمله تذکر در مورد تاخیر ورود برخی از گروه ها در بعضی قسمت ها…
    اما با برخی از قسمت های نقدشون به شدت مخالفت می کنم: در مورد تصوری که پیش اومد راجع به تک بعدی بودن پروسه ی تنظیم و انتخاب آثار؛ باید بگم در طول این چند سال فعالیت و به خصوص دو سال اخیر، موارد خیلی زیادی پیش میومد که نوازندگان بخش های مختلف با همفکری با رهبر تغییراتی در پارتیتور کارها بوجود میاوردن و این موضوع به طور ویژه در مورد نوازندگانی که پارت سولو داشتن صدق میکنه. به علاوه ارکستر هنگام هیات مدیره و مشاورانی داره که متشکل از چندی از استادان خوب موسیقی شیراز و تعدادی نوازنده ی برگزیده هست که همه موقع انتخاب و تنظیم کارها با رهبر همفکری می کنند و البته نظر نهایی رهبر مجموع آرا رو جمع بندی می کنه و این به دلیل شخصیت باز و انعطاف پذیر رهبر گروه هست و این موضوع رو که رپرتوار هنگام حاصل سلیقه و انتخاب محض روزبه تابنده هست به کلی منتفی می کنه…
    در مورد موسیقی ایرانی و ارکستر ملی… من با نظر منتقد عزیز مخالفم، (شاید این قسمت از کامنتم شخصی باشه). من شخصا زمینه ی اصلی فعالیتم موسیقی کلاسیک هست، آموزشهای آکادمیکی که دیدم و هنوز میبینم صد درصد کلاسیک بوده و با همین روند هم ادامه خواهد داشت، اما از بچگی با موسیقی ایرانی بزرگ شدم، از این موسیقی مثل چاشنی، در کنار همه ی فعالیت های دیگه ی زندگیم بهره بردم و گوش و روحم یه جورایی باهاش عجین شده… به همین دلیل با قطعه های ایرانی که نه حتی برای ارکستر ملی تنظیم شدن هم به خوبی ارتباط برقرار میکنم واین موضوع راجع به اغلب نوازندگان ارکستر صادقه… من به شخصه باوجود تمایلی که به موسیقی کلاسیک دارم از بین همه ی قطعه هایی که امثال اجرا شد(از جمله قطعات کلاسیک)، سوییت دشتی رو با همون ربع پرده های ظریفش به عنوان بهترین اثر انتخاب میکنم…
    از بین همه ی گروه هایی که من در طول چند سال گذشته دیدم و باهاشون همکاری کردم، همدلی بچه های هنگام قابل مقایسه باهیچ جمع دیگه ای نیست. علاقه ای که تک تک اعضا به کارها دارن و اینو مدیون پیشرفتی هستن که در طول سالهای همکاری با هنگام در زمینه ی نوازندگی فردی براشون حاصل شده و تلاشی که برای به بهترین شکل اجرا شدن قطعات می کنن بسیار ستودنی و کمیاب هست و شاید همین موضوعه که باعث شده ارکستری که به طور مستقل و بدون هیچ حامی و پشتوانه ی خارجی تشکیل شده، هم چنان بعد از ۵ سال با اقتدار به فعالیت خودش ادامه بده…
    در پایان، از طرف همه ی اعضای هنگام از آقای آرش اسماعیلی که وقت خودشون رو به نقد و توجه به ارایه ی ارکستر اختصاص دادن بسیار تشکرو قدردانی می کنم.
    به عنوان عضو کوچکی از هنگام، از منتقدان عزیز، مخاطبان همیشگی و همراه اجرا های هنگام و بقیه ی افرادی که با خوندن این چند مقاله با ارکستر هنگام آشنا شدن می خوام که قبل از قضاوت نهایی در مورد عملکرد ارکستر فایل های صوتی اجرای زنده ی گروه رو بشنوند:
    (این قطعات به زودی در سایت رسمی ارکستر قرار داده خواهند شد:
    http://www.hengam_orchestra.com)

    و بالاخره از مدیریت خوب سایت هارمونی تاک و دوست عزیزمان آقای پورقناد هم که به علاقه مندان و فعالان حوزه ی موسیقی فرصت تبادل نظر در عرصه ی کشوری رو میدن بسیار تشکر می کنم.
    به امید پیشرفت روزافزون موسیقی کشورمون.

  • man nemidoonam shoma ke in ghadr moshtaghid va be didane konserte hengem miyaeid va in ghadr mooshekafane be konsert negah mikonid,hanooz be in andaze dark va fahme in ro peyda nakardid ke dar iran konsert ejra shode na dar berlin ya otrish.bande be onvane ozve goroohe kore hengem eftekhar mikonam ke ba kamboode emkanate ziyad va moshkelate faravan dar hozoore jenabe tabande mikhoonam.gar che jenabe esmaeili barkhi az nazarate shoma ro ghabool daram,vali nadide migiram

  • سلام
    ممنون از اطلاع رسانی شما
    کاستی زیاد داشت اما به هر حال
    البته این نوشته شما تامل نیست بلکه نگاهی احساسی دارد به جنبه های این اجرا
    من در این اجرا حضور داشتم و نقص هایی که شما از ان صحبت می کنید را ندندم و با احترام و بر اساس سواد اکادمیکی که در زمینه ی موسیقی دیدم انتقاد های شما را رد می کنم

  • سلام
    اینجا تبریز است…
    از فردا به مدت چهارشب قرار است ارکستر سمفونیک بزرگ این شهر که البته منتسب به صدا و سیما می باشد به همراه گروه کر با صد و هفتاد و چند نفر به روی سن برود. اتفاقی به غایت مسرت بخش و غرور آفرین برای مردم بزرگ تبریز که در تاریخ این شهر ثبت خواهد شد
    رپرتوار این اجرا که سطح آنرا در کل می توان “مدرسه ای” ارزیابی کرد عبارتند از .. اورتور های دو اپرای معروف آذربایجانی یعنی لیلی و مجنون و کوراغلو، قطعه انتراکت از اپرای کارمن، قسمت اول اپرای کارمینا بورانا (o fortuna)، موومان اول سمفونی پنج و رومنس در فا ماژور هر دو از بتهوون و اجرای کاپریس ۲۴ توسط سولیست ویولن آقای حبیب جدیری بعنوان قطعه BIZ
    البته در آخرین دقایق تمرین امروز که آخرین تمرین پیش از اجرا هم بود خبری رسید که همگان را در بهت و ناراحتی عجیبی فرو برد!! از قایم مقام صدا و سیمای مرکز استان دستور رسیده که باید یک قطعه به نام چشم به راه در اصفهان (!!) به مناسبت نیمه شعبان در ابتدای کنسرت اجرا شود وگرنه اجازه اجرا داده نخواهد شد، قطعه ای که هنوز نتش را هم ندیده ایم و چقدر هم به رپرتوارمان می آید.. قضاوتش به عهده خودتان!
    خدا آخر و عاقبت کنسرتمان را به خیر بگذراند

  • با توجه به مطالب عنوان شده توسط اقای اسماییلی و با احترام به نظر ایشان بنظر میرسد که از حد انتقاد سازنده فراتر رفته و به نوعی رنگ و بوی دلخوری ایشان از ارکستر را دارد.انقدر درگیر احساسات شخصی شده اند که درباره چیز هایی اظهار نظر کرده اند که خودشان تا به حال چیزی برای عرضه نداشته اند.
    چه بسیارند کسانی که با ادای فیلسوفانه اندک کسانی که جسارت عمل وتوانایی اجرا دارند را به باد انتقاد میگیرند.

  • من هم متشکرم.. فقط این نکته را متضمن شوم که با تلاش های رهبر ارکستر آقای یاشار شادپور و چند تن از دوستان مسئله پیش آمده (قطعه چشم به راه) حل شد و امروز اولین اجرای ارکستر به زیبایی و شکوه تمام اجرا شد.. جای شما خالی

  • به طور کلی نقد و بررسی لازمه ی یک جامعه هستند چرا که اگر این پدیده به موقع و با در نظر گرفتن واقعیتها باشد علاوه بر به تعادل کشیدن کنش ها میتواند موجب پیشرفت نیز بگردد تا آنجا که به نظر من در واقع″ انتقاد ارتقاء است”.به عنوان کسر کوچکی از ارکستر هنگام باید بگویم که از ۱۳ مرداد به این طرف همواره پیگیر بازتاب کنسرت۸۶ بودم تا اینکه یکی از دوستان باب نقد را باز کردند.من هم به اندازه دوست عزیزمان به جمله “برتولد برشت” اعتقاد دارم.چون نیک بنگریم میبینیم که به دلیل ضعف دموکراسی،نبود تجربه نقد و نقادی و دلایل بیشمار دیگری که جامعه ما دهه هاو بلکه صده هاست که با آنها دست به گریبانست، بیشتر نقدها به آفتهایی مانند مغلطه،نگاه تک بعدی به موضوع،حب و بغضهاو… آلوده است که شوربختانه نقد این دوست هم با توجه به در بر داشتن نکاتی بجا از آنها بی بهره نیست .به دلیل وارد نبودن به مسایل فنی اجازه ورود بدان حوزه را بخود نداده و بیشتر به نکات عمومی میپردازم:
    ۱.تا آنجا که بیاد دارم فقط و فقط به ۲ نقش روزبه تابنده(رهبری وتنظیم)آن هم برروی بروشورها اشاره شده بود که این به نظر من قضیه عجیبی نیست، حال دوست ما از کجا عناوینی مانند[ (مؤسس، سرپرست، آهنگساز، تنظیم کننده، رهبر ارکستر، رهبر کر، مدیر هنری، برنامه ریز و …]را آورده اند،مشخص نیست!
    ۲.از میان ۷ قطعه ایرانی اجرا شده فقط “سوئیت دشتی” بود که در میزانهایی برای ویلن ربع پرده داشت
    حال با توجه به اینکه حدود ۵۰% از نوازنده های ویلن ارکستر با نواختن ویلن به سبک ایرانی آشنایی دارند مشخص نیست که چرا نواختن چند میزان نت چقدر برجسته و گوش خراش بوده است؟!(البته با احتساب ۲-۱ کما خارج بودن!)
    ۳.ای کاش از چندوچون تلاش روزبه تابنده در طی این یکسال خبر داشتید تا به این نتیجه میرسیدید که وی به ارکستر پشت نکرد بلکه شاید نمیدانست باید از این مردم محترم یا آن نوازندگان سختکوش ومتحد قدردانی کند
    در واقع دوست عزیز ای کاش به ماه توجه میکردید نه نوک انگشت چرا که صاحبان اصلی ارکستر هنگام در درجه اول همانا نوازندگان ودست اندرکارانش هستند.
    ۴.در آخرین بند از نظرم بایستی به این نکته اشاره کنم که متأسفانه برخی از نظرات شما به مغلطه آلوده است. مشخص ترین مغلطه شما مغلطه “Name dropping” هست که در آن گوینده یا نویسنده سعی دارد با به کار بردن اسامی خاص ونا آشنا(البته به زعم خودش)و نیز بدون هرگونه تحلیل ریشه ای ذهن خواننده یا شنونده را منحرف کند.حال بی توجه به هدفمند بودن یا نبودن مقاله دوستمان میتوان به کاربرد مثالی در فلان موزه(که البته مثال دوم ایشان نمایانگر نکاتی نیز هست) اشاره کرد.دوست عزیز بهتر نبود به پشتوانه دانش گسترده تان!ابتداتعریفی از هنر مفهوم بنیان ارائه داده و پس از تحلیل فنی قطعه سراب آن را مقایر با معنی اصیل هنر مفهوم بنیان می یافتید؟
    در پایان،دوست عزیز بهتر است برای درک عمیق تر از چگونگی پیشرفتمان، خودمان را با گذشته نه چندان دور خودمان مقایسه کنیم نه با کشورهایی که شاید هیچ اطلاعی از رویدادهای گوناگونشان نداریم.
    به امید پیشبرد وطنمان.

  • ناگفته پیداست که همه نظرات موجود بر این نقد سازنده، رنگ و بو و سرچشمه روشنی دارند و مشخصاً همه این نظراتِ صددرصد احساسی و عموماً غیر علمی، دست نوشته های اعضای محترم گروه یا دوستان نزدیک این اعضاست. از آنجایی که اصولاً روحیه نقدناپذیری و منتقدکُشی، جزء جداناشدنی عامّه ایرانیان است، خرده نمی توان گرفت. ضمن اینکه هدایت یکپارچه اعضای گروه در مقابله با منتقد و اصولا نقد جای بسی شگفتی و البته تاسف دارد!!! ولی ای کاش مویزشدگانِ قبل از طی دوران غوره گی، کمی این دید خوش بینانه را کنار می گذاشتند و به این باور می رسیدند که اجرای این قبیل کنسرت ها با کیفیت معلوم در پنجمین سال حضور پردبدبه ی خود در شأن شیراز و ایرانی نیست.
    ندیدن این نقاط ضعف توسط برخی از نظردهندگان(و نه صاحبنظران) دلیل بی عیبی نیست؛ توصیه من به این دوستان عزیز اینست که کمی اطلاعات موسیقایی شان را بالا ببرند.
    نمی دانم اگر روزبه تابنده و مکتب فکریش(!) بدون این تبلیغات و پوسترها و با ارکستر کم تعدادتری کنسرت می داد آیا باز هم استقبال بی رمق تر مردم را بهانه ای برای ادامه این روند قهقرایی می کرد؟

    صادق بیاندیشیم

  • من در مقابل انتقادات آرش اسماعیلی نیازی به پاسخ و دفاع نمیدیدم چون در برخی موارد درست و به جا بود.اما انتفاد سینا ص را کاملا از روی یک سری احساسات و بزارید بگم مضحک دیدم.به نظر من چنین سخنانی مطمعنا نمیتونه کلام یک هنرمند یا حداقل آشنا به هنر باشه.من نظرات برخی اساتید موسیقی و هنردوستان رو درباره ی کنسرت امسال شنیدم که همه بر پیشرفت ارکستر و برتری این اجرا بر اجراهای پیشین اذعان داشتند.در این میان میتوان به نظر استاد روزی طلب اشاره داشت که کنسرت امسال را تحصین بر انگیز خواندند و پشتکار روزبه تابنده را در ادامه راه خود ستودند.
    همیشه کسانی که جرئت انجام کاری رو پیدا میکنن آواری از انتقادات غرض ورزانه رو در مقابل خود میبینن که البته به نظر من ادامه راه با وجود چنین مخالفتها و انتقاداتیه که ارزش پیدا میکنه.که البته نقد آرش اسماعیلی از این دسته انتقادات نیست.
    مطمعنا افرادی که کنسرت ارکستر رو دیدن خود توانایی قضاوت دارند و البته نظرات تمامی این افراد قابل احترامه در صورتی که بر پایه ی غرض ورزی شخصی نباشه.
    در پایان به عنوان کوچکترین فرد ارکستر از جناب اسماعیلی به خاطر نقد صریحشون تشکر میکنم.

  • در جواب دوست خوبی که با نام سینا ص کامنت گذاشتن:
    من باز هم فقط به این نکته اشاره میکنم که بهتره بستری رو که این ارکستر توش شکل گرفته در نظر بگیرید… نوازندگان این ارکستر نوازندگان فیلارمونیک برلین نیستن، بلکه تعدادی از هنر جوهای بر گزیده و چندی از استادان موسیقی شیراز. با در نظر گرفتن این موضوع کاملا روشنه که در حال حاضر این ارکستر به حد مشخصی از توانایی اجرا رسیده که در طول هر سال تمرین، همراه با پیشرفت تک تک اعضا به حد بالا تری ارتقا پیدا می کنه. بنابر این نباید این گروه رو با ارکستر های حرفه ای و فوق حرفه ای مقایسه کرد.

    دوست عزیز من، کاملا با شما موافقم که اکثر نظراتی که اینجا پست شده، احساساتی و بدون دید فنی هستن. راستش من هم ابدا دوست ندارم که واقعیت چیزی غیر از اونکه هست نشون داده بشه، اما اگر به قول شما بخوایم صادقانه بیاندیشیم، واقعیت ارکستر هنگام نه به اون شوریست که دوستان از روی حس تعلق خاطرشان به گروه نشان دادن و نه به این بی نمکی که شما تعبیر کردین…

    من بر این باورم که برای ۷۰ درصد نوازندگان ارکستر هنگام هنوز دوران مویز شدگی فرا نرسیده. صادق بیاندیشیم دوست من!

    دیگه اینکه،اجازه بدید به این قسمت نقد شما اعتراض کنم :
    “اجرای این قبیل کنسرت ها با کیفیت معلوم در پنجمین سال حضور پردبدبه ی خود در شأن شیراز و ایرانی نیست.”
    کیفیت اجرا های هنگام هر سال با سال قبل متفاوته، به سادگی به این علت که نوازندگی فردی اعضا در طول یک سال پیشرفت کرده و توان اجرای قطعه های بهتری رو به دست میده.

    و یک موضوع خیلی خیلی مهم دیگه اینکه: اگر روزبه تابنده روحیه ای نقد ناپذیر و منتقد کُش داشت، خودش با دست های خودش این نقد سازنده رو برای مدیریت سایت هارمونی تاک ارسال نمی کرد…

    از اینکه صادقانه نظرات خودتون رو به گوش اهالی موسیقی میرسونید، خوشحالم.

  • دوست عزیز سیناص.!
    اگر از دید شما فقط کسی که اولین نقد را شروع میکند منتقد است،پس تکلیف کسی که پرسشی یا نقدی بر نظر منتقد!دارد چیست؟ برچسب منتقد کش؟!
    آیا شما نیز برخوردی مناسب با انتقادکننده یا پرسش کننده دارید؟ پس اگر بستر نامناسب است شما نیز به نوعی پای در گل این بستر آشفته ندارید؟
    ضمنآ اگر فقط یک ارکستر یا یک گروه را از نظر فنی (که به حمدالله قدرت تشخیصتان هم بد نیست!) در شیراز نامبرده بعد از باب مقایسه وارد شده و ارکستر هنگام را محکوم کنید بسیار متشکر می شوم.
    پس بیایید صادق تر باشیم.

  • ممنون آقای سینا ص.کامنتیو که تو وبلاگ به صورت خصوصی گذاشته بودید خوندم.تو یک مورد باهاتون موافقم.
    راستی کاش خودتونرو کامل معرفی میکردید.

  • سلام
    ممنون از مطلب جالبی که نوشته بودید.
    محمد جان من در شب آخر کنسرت شما مهمان شهر شما بودم.
    کنسرت شما رو در شب آخر دیدم رپرتوار جالبی بود اما میشه گفت با اشکال های فراوان که من فکر میکنم در حد ارکستری به نام تبریز و اون هم ۱۷۰ نفر نبود.
    به قسمت هایی از آن اشاره میکنم البته متن کامل اون رو به مسئول سایت خواهم داد تا در صورت تمایل در سایت قرار بدهند.
    در قطعه آغازین بعد سرود ملی یعنی اورتور اپرای کوراوغلی به نظر من هم ریتم ثابت و یکدست نبود هم اشتباه های بچه گانه نوازنده گان ساز های بادی خیلی به این ضعف کمک کرد قسمت سلو که برای ابوا نوشته شده بود اونقدر ناشیانه نواخته شد کل ارکستر از ریتم افتاد.قسمت هایی هم که برای تار آذری اختصای داشت ساز های ترمپت و ترومبون اونقدر قوی نواختن که من صدایی از تار ها نشنیدم.
    نمیخوام توی کار رهبری دخالت کنم ولی حکمت نداشتن پارتیتور جلوی رهبر رو هنوز نفهمیدم.رهبری که خودشو به عنوان نو آموز رهبری میدونه چطور در مدت میان دو کنسرت اونقدر قوی شد که بدون پارتبتور رهبری میکرد.
    البته اشکالات در رهبری زیاد بود گاهی برای ریتم های ۴،۴ من حرکات عجیب غریبی میدیدم که که تعجب کردم.اکثر حرکات فانتزی و بی اثر برای رهبری ارکستر بود به قول آقای اسماعیلی یه چاشنی برای غذای بیمزه بود.
    بقیه نکات ضعف و قوت ارکستر هم به طور کامل خواهم فرستاد.
    ممنون

  • اصولا نقد بر ارتقای هر فعالیت جهتی مثبتی دارد.اما دقیقا مثل تیغی ست که می تواند در هر دو جهت ببرد.
    با تمام احترامی که نسبت به آقای اسماعیلی قائلم باید متذکر بشم که خیلی از ین صحبتها در جهت تعابیر احساسی که هیچ ارزشی علمی ندارد.و من فکر میکنم اصولا تعابیرمون نسبت به نقد و ایردای بنی ((اسماعیلی)) فرق میکند.
    و در جواب کامنت سینا باید خاطر نشان بشم که تقد خوبه اما اگر از روی احساست نباشه.

  • فکر می کنم به اندازه کافی در مورد تاثیر نقد و ارتقا کیفیت یک اثر با توجه به نقد خوب و بی غرض به اندازه کافی دمستان صحبت کرده اند و من از این مورد اجتناب می کنم.صحبتم د ر مورد نقد بر نقد است.همانطور که منتقد نظرش را در مورد یک بخش ،یک گروه،یک اثر بصورت کاملا صریح بیان می شود.که برکرفته از دانش اوست(که در اینجا کمی و کاستی علم او آنچنان مهم نیست چون در تقابل علمی دانش هر دو کاملا سنجیده خواهد شد)انتظار پذیرش اشتباهات نقد از منتقد می رود.اصلا حتی خود منتقد در جایی حرف خود را نقض می کند
    در جایی شیراز را پایتخت بی رونق فرهنگی قلمداد می کند و در جایی صحبت از شان شیرازو ایرانی !!!!!!کاش در مورد شان شیراز شفاف تر صحبت می کردید که در این بستر بی رونق فرهنگی موسیقی در چه مرتبه ای قرار دارد ویا شان آن چه نوع موسیقی هست در حالیکه افتخارات ما به تاریخی دور هست.در این آشفته بازار فرهنگی جمع کردن افرادی یکدل ککه بتوانند ۵سال ((سرود مدارس)) هم اجرا کنند از عهده هر کس برنمی ایید.
    آقای سینا در مورد بستر موسیقی مردم ما و جهان شان شیرازی و ایرانی توضیح دهید (البته فکر نکنم دایرهالمعارف بتونه در این مورد کمکتون کنه)
    در پایان نگاه تیز و ریز بینانه آقای اسماعیلی جای تقدیر دارد که نشان از حساسیت او بر موسیقی دارد.

  • salam.kheili enteghadadetun khub bud.man ba hamashun movafegh budam.doroste ke in aghaye tabande in jesarat ro dashtan va hala ye ejraee dar shiraz gozashtan vali bayad ettelaati ham midashtan ya dar morede gheteha un chizhaee ro entekhab mikardan ke dar hadde tavane unha st.moteshakkeram.

بیشتر بحث شده است