حوزه مسائل مُدال از جمله زمینه های پُربحث و تاریخی در موسیقی ایرانی و پژوهش های مربوطه است. تعاریف عوامل مُدال و تقسیم بندی مُدها، توصیف، تحلیل و تفسیر یک قطعه یا گوشه، بیان قواعد مُدال و نهایتاً بسط و گسترش زمینه ها و زیرساخت های مُدال جهت خلق اثری جدید طبق سنت ها و فضاهای این موسیقی، از این دست مباحث هستند. تلاشی که در بخش دوم کتابِ «سِیر در سیاره ها» با عنوان «فواصل ممنوع و بسترهای نو» شده است، شامل همین موضوع پیرامون زایش «زمینه ها» یا همان «بسترهای صوتی» جدید، به عنوان یکی از عوامل اصلی مُدال بوده که با استفاده از موجودیت عینی و یا بعضاً فرضیِ اجزای ردیف های به جامانده از دورۀ قاجار و پهلوی از یک سو و از سوی دیگر با به کارگیری قواعد ساخت ادوار در رسالات موسیقی قدیم، به سمت تشکیل بسترهای صوتی جدیدی حرکت کرده است.
لازم به ذکر است در پژوهشی مشابه سعید کردمافی با پیروی و الهام از رسالات قدیم دست به ارائه روشی جهت کشف و گسترش ادوار ملایم طبق قواعدی که از ردیف های به جامانده از دوره قاجار برگرفته شده پرداخته است. البته او از مطلع شدن خود از مقاله ای که در دیدار با ارشد تهماسبی در زمینه مشابه توسط او نگاشته ولی منتشر نکرده است خبر داده و این که تهماسبی آن را در اختیار او قرار داده است. کردمافی این موضوع را هنگام نگارش پایان نامه پس از اتمام پژوهش خود شرح داده و صرفاً جهت احترام به تهماسبی به تقدم زمانی پژوهش او اشاره می کند (کردمافی ۱۳۸۸، ۵۷).
مسلماً تغییرات و رواج بسترهای صوتی در طول تاریخ هیچ گاه متوقف نشده است و به مانند جریان های زیباشناختی هر دوره شامل شاخصه هایی بوده است. هدف از نگارش این نقد اشاره به نکات برجسته کتاب مذکور در بخش دوم و بیان نظراتی درباره ابهاماتی ست که بعضاً منجر به نواقصی در نتایج آن شده است. این موارد در ادامه به ترتیبی که موضوع مورد نظر را منسجم تر ارائه دهد به طور مجزا توضیح داده شده است.
اولین مورد اشتباهات تایپی ست که کمی خواننده را سردرگم می کند. از جمله بستر سه رقمی شماره ۴۰ در صفحه ۲۵۶ که بجای (۳۳۵) عدد (۲۳۵) ثبت شده است و یا بستر «عراق قدیم» که در پانویس صفحه ۲۸۶ اشتباه ذکر شده ولی درست آن در صفحه ۹۰ آمده است. این موارد حتماً در چاپ های بعدی قابل اصلاح هستند.
در بخش «نام گذاری اجناس دانگ» برای برخی از جنس های هفتگانه مشابه در رسالات قدیم نام هایی آورده شده که منبع آنها به طور واضح بیان نشده است و به عبارتی ارجاعی صورت نگرفته است و مهمتر آن که در تطابق دایره های منتسب به صفی الدین ارموی و عبدالقادر مراغی اعداد متفاوتی ذکر شده است (تهماسبی ۱۳۹۸، ۲۶۱-۲۶۳). با رجوع به کتاب های الأدوار فی الموسیقی نوشته ارموی (ارموی ۱۳۸۰، ۲۹-۳۵) و به تبعیت آن در کتاب جامع الالحان نوشته مراغی (مراغی ۱۳۸۸، ۹۰-۱۰۳) ترتیب و ابعاد دوایر کاملاً یکسان اند و اختلاف عددی ذکر شده نامشخص است.
معیار قرار دادن ساز تار و پرده بندی آن منجر به حذف دو دانگ شماره ۱۰ با فواصل (۲۳۵) و شماره ۱۲ با فواصل (۵۲۳) شده است (تهماسبی ۱۳۹۸، ۲۵۹). این کار با هدف اصلی این رساله چندان تطابق ندارد. باید گفت مگر در موسیقی قدیم و معاصر ایران، نوازندگان و موسیقیدانان پرده های ساز تار و سازهای مشابه را تغییر نداده و یا اضافه نکرده اند. مگر فقط ساز تار بیانگر ایرانی بودن موسیقی مورد نظر و به گفته نگارنده «اصلی ترین ساز ایرانی» است. با چنین رویکردی مسلماً از مسیر اصلی که همانا ارئه فضاهای جدید است فاصله گرفته شده، که نمونه هایی از این کمبودها در ادامه توضیح داده خواهد شد.
۱ نظر