گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

ملاحظاتی درباره تار (۲)

ریشه اصلی تار
به ظن قریب به یقین، تار در قفقاز و نخجوان ـ که از سرزمین های آذربایجان بزرگ می باشند ـ سابقه طولانی تری داشته و احتمالاً از آنجا به ایران آورده شده است. دلایل موجود برای اثبات این قضیه به این شرح است:
۱- شباهت بسیار زیاد ساختمان کلی تار ایرانی به تارآذری.
۲- تفاوت در جزئیات سیم ها و پرده ها، وسعت و طریقه نواختن.
۳- وجود تار پشت تخت پیش از انتقال تار از روی سینه نوازنده به روی پا و ران.
۴- ساخت تار با پشتی محدب از زمان یحیی دوم (در حدود اواخر عهد قاجار).
۵- در نقشی از یک مجلس بزم بر تالار چهل ستون اصفهان (عهد صفوی) سازهای عود، کمانچه و سنتور دیده می شود ولی از تار خبری نیست.
۶- در نقاشی ها و حجاری های موجود از عهد صفوی و پیش از آن هیچ اثری از سازی شبیه به تار دیده نمی شود؛ در یک نقاشی که از عهد صفوی به جا مانده و در موزه بریتانیا نگهداری می شود، نقش شخصی در حال نواختن سازی زهی ـ مضرابی به چشم می خورد که در دست خود چیزی شبیه مضراب دارد ولی در تصویر، گوشی های آن ساز حدود ده عدد می باشد و نیز دارای یک کاسه طنینی است. (مولفان، ۱۳۷۲ :۶۳)
۷- در بررسی سفرنامه ها، تذکره ها و دیوان شعرا پیش از دوره قاجاریه اشاره ای به ساز تار با این مشخصات نشده است.
۸- با مراجعه به کتب موسیقی قدیم و جدید ایران، کهنترین نوازنده معروف تار که از وی نام برده شده، آقا علی اکبر فراهانی می باشد و زمان فوت او در حدود سال های ۱۲۸۰-۱۲۷۰ هجری قمری ذکر شده است و قدیمی ترین تصویر به جا مانده از نوازنده تار نیز مربوط به همین شخص می باشد که به صورت تابلوی آبرنگ در سال ۱۲۷۳ هجری قمری (مقارن با نهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه) کشیده شده است. (خالقی، ۱۳۷۶ : ۱۰۱- ۱۰۷)
۹- با دقت به نقاشی فوق و تصاویری که به صورت عکس از نواختن آقا غلامحسین، میرزا عبدالله، آقا حسین قلی و تصویری که میرزا عبدالله را با شاگردانش نشان می دهد؛ این چنین به نظر می رسد که ایشان نیز تار را بر روی سینه قرار داده و می نواختند (که البته با نواختن تار آذری ـ که بر بالای سینه گذاشته می شود ـ متفاوت است).
۱۰- اولین تصویر یافت شده که نوازنده تار را به صورت نشسته بر روی صندلی و وضعیت قرارگیری تار را بر روی پا و ران نشان می دهد به دوره جوانی علی اکبر خان شهنازی مربوط می باشد و پس از آن تمام تصاویر نیز نوازندگان را در حالت فوق نشان می دهد.
هادی سپهری

هادی سپهری

متولد ۱۳۵۶ تهران
فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشگاه هنرهای زیبا اتنوموزیکولوگ و نوازنده تار، سه تار، دیوان، دف و تنبک

دیدگاه ها ۸

  • متاسفانه این نوشته از بنیاد استدلالی ضعیفی برخوردار است. در واقع از هیچ یک از مقدمات شمرده شده این نتیجه که تار منشا قفقازی یا حتی ایرانی داشته حاصل نمی شود. از طرفی این ضعف، خواننده را سوق می دهد به این که آیا با یک متن با گرایش پان ترکیسم مواجه است؟

    • درود بر شما – اگر چه بنده یک ترک ایرانی هستم، یعنی قومیت ترک و ملیت ایرانی دارم، به هیچ عنوان گرایشات پان ندارم، چه پان ترکی، چه پان ایرانیستی. در ضمن بسیار هم ایران و ایرانی مهم است. اما در مورد مقاله من این مطلب را در سال ۱۳۸۳ نوشته ام و دیگر آنرا ویرایش نکردم. آن زمان متن مقاله را به استادم دکتر ساسان فاطمی دادم که باعث شد ایشان هم مطلبی در مورد نحوه ی گرفتن تار و ریشه های آن در فصلنامه ی ماهور بنویسند. بنده هیچ اصراری بر مطالب این متن ندارم فقط شواهدی که در آن زمان داشتم را گردآورده ام. به هر روی ممنون که خوانده اید و نظر دادید.
      هادی سپهری

    • نکته هایی درباره شیوه ی گرفتن تار در قدیم
      ساسان فاطمی
      فصلنامه ماهور، پیاپی ۳۳ (پاییز ۱۳۸۵)، ص ۱۳۷
      و

      تار قاجاری: سه سند تصویری
      ساسان فاطمی
      فصلنامه ماهور، پیاپی ۶۱ (پاییز ۱۳۹۲)، ص ۱۰۲

    • از نظر شما گفتن حقیقت و نیز دوست داشتن زبان، موسیقی و فرهنگ ترکی گرایش به پان ترکیسم است، توهمی که خود معلول مرض پان ایرانیسم یا به عبارت دقیق‌تر و صحیح‌تر پان‌فارسیسزم آریایی است. البته ایرادی بر شما وارد نیست. نتیجه یک قرن تزریق هموطن‌ستیزی، خودبرتر انگاری و نژادپرستی در مناطق مرکزی همین خواهد بود.

      • درود بر شما
        معیار حقیقت خواست من و شما نیست, متاسفانه در سالهای اخیر گرایش به نسبیت گرایی فرهنگی در حوزه های مختلف علم رسوخ کرده است. این نگاه مانند ویروسی به جان تحقیق علمی و روشن سازی حقیقت و واقعیت افتاده است. موضوعی که با سوگیری محقق/ معتقد آغاز شده و به گزینه ی “همه باورها در مورد پدیده ها و رویداد ها جهان به یکسان صحیح هستند” می انجامد. در حالی که واقعیت شناخت هر پدیده ای با روش علمی به باورهای من و شما مرتبط نیست. روش شناخت علمی با این گرایشات کاملا متفاوت است.

        • با شما کاملا موافق هستم. البته کامنت اول من در جواب ادعای کاربر برتری طلب “علی‌رضا فطرت” است.
          تصور و یا توهمی که ایران را مرکز جهان می‌داند، تاثیرپذیری‌اش را منکر و بر تأثیرگذاری بر دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، به طور افراطی گشاده‌دست. هماره معلم و آموزگار بوده و هیچگاه شاگردی نکرده است و بسیاری مثل این.

بیشتر بحث شده است