اگر آواز های ما هر چقدر هم که بی قاعده و بی اساس باشد، باز هم روی اصولی است و بهترین دلیل آن این است که ما بتوانیم مثلا آواز شور را از ماهور و یا سه گاه را از دشتی و غیره تشخیص بدهیم و حتی بین گوشه های کوچکِ آن ها هم فرق بگذاریم و زیر و بم آن ها را خوب بسنجیم ولی اگر راجع به آزادی عمل آن در موقع نواختن حرفی است، این سنتی بود که از قدیم باقی مانده و همین یکی از نکاتی است که بین موسیقی ما و موسیقی غرب فرق می گذارد.
با اینکه فرمِ «کرال پرلود» روی همین بدیهه سرایی نوازندگان ارگ بوجود آمده ولی ما باز هم نمیخواهیم آوازهای خود را با کارهای ارگانیست ها مقایسه کنیم، بلکه می خواهیم بگوییم که موسیقی ما حکایات و داستان هایی است که همه نوازندگان و همه خوانندگان آن ها را تعریف می کنند؛ منتهی هر کدام به یک زبان و هر یک به یک لحن، بنظر بنده بازگو کردنِ داستان ها عیبی ندارد و به جای خودشان هم آن ها داستان های ملی و شیرینی هستند.
حالا اگر هر کدام از آن ها حاکی از رنج و الام گذشته می باشند و یا غم و شادی های دیرینه مان را حکایت می کنند، ابن دیگر تقصیر موسیقی ما نیست بلکه تقصیر تاریخ ۱۰ سرنوشت ما می باشد. تقصیر همان حوادث و اتفاقاتی است که توام با افتخارات شش هزار ساله مان، این یادگار های تلخ و شیرین را برایمان باقی گذارده است ولی حالا اگر تکرار این داستان ها ما را خسته می کند و ملال خاطرمان را فراهم می آورد، باید کاری کنیم که از هر گوشه و کنایه آن داستان ها بنویسیم و حکایت ها تنظیم نمایم تا هم تنوع حقیقی و واقعی موسیقی ملی را بدست آوریم و هم اصالت و ملیت آنرا حفظ کرده باشیم.
اما، راجع به تشکیل کنگره، موزیسین ها که چند جا از آن صحبت شده سئوال می کنم که بنظر شما چه مقامی و یا چه شخصی باید وسیله تشکیل آن گردد؟
اگر به عهده اداره رادیو و تبلیغات باشد که همین خواهد بود که تا به حال بوده و بقول معروف همین آش است و همین کاسه و اگر هم به عهده اشخاص باشد که هر کس ولو هر چقدر هم بیسواد باشد، باز هم خودش را باصلاحیت می داند، پس به این طریق کار به بن بست خواهد کشید ولی به نظر نگارنده این وظیفه همان علاقه مندان به پیشرفت موسیقی ایران است که دسته دسته گرد هم جمع شده و کار های دسته جمعی را شروع کنند و این فعالیت های اولیه ولو اینکه خیلی هم ناچیز باشد باز هم در پیشرفت نظر عموم علاقمندان مؤثر خواهد بود و اگر از این دسته جات سه یا چهار دسته هم باقی بمانند باز هم خوب است و می توانند با رقابت های عاقلانه و انتقاداتِ عادلانه امکان پیشرفت و توسعه این هنر ملی را فراهم نمایند.
ولی اینکه راجع به معتاد بودن اغلب موسیقی دان های وطنی اشاره شده باید دید آن هایی که بقول شما حتی از کشیدن سیگار هم امتناع دارند چه قدمی برای پیشرفت موسیقی ما برداشته اند که آن ها بر نداشته اند؟ بلکه بر عکس بعضی ها هم بین آن ها وجود دارند که واقعا به اندازه خودشان زحمت کشیده اند و رنج های زیادی را برای جاوید ماندن آثار ملی و هنری ما تحمل کرده اند و با تدوین و جمع آوری ردیف ها و آهنگ های آواز های کلاسیگ ملى ما قدم های بزرگی را برای پیشرفت این هنر ملی برداشته اند.
البته این به این دلیل {مفهوم} آن نیست که بنده موافق با اعتیادات مختلفه باشم، بلکه باید دید علت اینکه اغلب موسیقی دان های ما مبتلا به این بیماری شده اند چیست و باید ریشه آنرا در وضع اجتماعی و سیاسی گذشته و امروز جستجو نمود که البته بسط و توضیح زیادِ آن از وظیفه این مقال خارج است و هر کس به اندازه خود به این جریانات واقف می باشد.
فقط این را عرض می کنم که نتیجه زحمات چندین ساله بعضی از همین آقایان است که بعدها دیگران از آن استفاده کرده و آنها را منبع الهام بخش خود خطاب خواهند نمود. پس بهتر است حالا که ما نمیتوانیم از آنهایی که واقعا زحمت کشیده اند و عمر خود را روی این کار گذاشته اند و تازه به خاطر همین موسیقی یعنی به خاطر همین نواهایی که ما می خواهیم آنها را جلو ببریم و مترقی اش کنیم، مبتلا به این اعتیادات شده اند تقدیر نماییم، لااقل با گفتن و نوشتن این نکات باریک که بطور حتم خود آنها هم از آن ناراحت هستند آنان را آزرده خاطر و رنجور ننماییم.
۱ نظر