گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

میرعلی‌نقی: خطاهای طبیعی جزو کاراکتر انسانی است

علیرضا میرعلی نقی (تصویر از کامبیز باقری)

آقایِ هنر، تا چه سالی زندگی کردند؟
ایشان، در سال ۱۳۹۰ فوت کردند. تنها جایی که خبرِ فوت ایشان را منتشر کرد؛ مجلهِ «جهان کتاب» بود. مجلهِ جهان کتاب، یک بخشِ ویژه‌ای، به نام متوّفیان (به اصطلاح افرادی که درگذشتند) دارد؛ که این بخش، بسیار از اهمیّتِ ویژه ای برخوردار است و اینکه نام افرادی که در این بخش ثبت شده اند در رسانه ها نیستند. حتی در رسانه هایِ عمومی نیز، منتشر نمی شوند و در مجللات نیز، به دلیل اینکه گرایشاتِ مردم، به آن کم شده است و به دنبال این اتفاق، عنوان ها و تیتراژها نیز، به حداقل رسیده؛ بنابراین یافت نمی‌شود و همچنین در فضایِ مجازی نیز، دیده نمی شود.

آقایِ اسدالله امرایی، مترجمِ معروف دوره ما، مترجمِ بسیاری از متونِ مهّم ادبی، مثل: رمانِ کوری از ژوزه ساراماگو و خیلی کتاب ها دیگر. ایشان در صفحه شخصی از خودشان، فوتِ افراد فرهنگی باارزش اما گوشه نشینِ گمنام را درز کردند.

آقایِ هنر، تألیفی داشتند؟
خوشبختانه، در زمانی که مرحوم ایرجِ افشار، در قید حیات بودند، دو الی سه تا از تألیف هایِ آقایِ هنر، به چاپ رسید. هرچند آقایِ ایرج افشار، آقایِ هنر را دیر کشف کردند؛ ولی وقتی ایشان را کشف کردند متوجه شدند با چه گنجینه ای مواجه شده اند؛ هم دکتر افشار و هم معاونِ فرهنگی اداره، آقایِ کریمِ اصفهانیان، مردِ بزرگِ فرهنگیِ پاک، که ایشان هم یک آدمی و در واقع یک عالمی بودند که باید راجع به ایشان نیز مفصل صحبت کرد.

خوشبختانه، دوست عزیز ما آقایِ علی دهباشی، سردبیرِ مجلهِ فرهنگیِ هنری بخارا، یک شب یادبود ویژه ایشان برگزار کرد؛ به نام شبِ کریمِ اصفهانیان. برای کسی که ایشان را نشناسد، می‌گوید: این آدم چه کسی بوده؟ اما برای کسی که به موقوفاتِ افشار، رفت و آمد داشت و مجله آینده را می‌خواند؛ کریمِ اصفهانی، خیلی انسانِ بزرگ و مطرحی است که ایشان چندین تالیف دارد. منتها تألیفاتِ ایشان، ویژه اهلِ فنّ است. ویژه اشخاصی مثل: خود آقایِ هنر است. آقایِ علی محمد هنر در واقع شیرازی اصل…

در فامیلیِ ایشان، شیرازی الاصل وجود دارد؟
خیر؛ بنده اینطور می‌گویم؛ ایشان خیلی به شیرازی بودنشان افتخار می‌کند و واقعا هم حق داشتند؛ اما ایشان امضا می‌کردند سیامک گیلک.

به چه دلیل؟
در واقع نپرسیدم، اما به یِک نوعی هم به تمامیتِ عرضی و تمامیتِ فرهنگیِ ایران معتقد بود. با همدیگر هیچ وقت این دو تا را جدا از هم نمی‌دانست.

بنده؛ همیشه فکر می‌ کردم؛ ایشان یک مردِ معلّمی است که تمامِ مدّت، تدریس کرده و در خانۀ شاگرد نیز تدریس می‌کند. خیلی معشیتِ جان کاهی داشت، یعنی کارِ بسیار و مزدِ کم.
بنده؛ کمتر آدمی را اینگونه دیده‌ام. ببخشید بنده از این اصطلاح، استفاده می‌ کنم اما وقتی به یاد ایشان می‌فتم به درد می‌آیم، کمتر آدمی را من آنقدر زحمت کش و آنقدر بد روزی دیدم. حقیقتاً؛ اذیتش می‌ کردم سر پرداختِ دستمزدش، با اینکه سبکی که ایشان تدریس می‌کردند؛ ادبیات فارسی و ادبیات کهنِ فارسی و ادبیاتِ زبان عرب در ارتباطِ فارسی (یک بخش، با ارتباط زبان فارسی ویک بخش‌اش خودش، دنیا پهناور مجزایی است) بود.

در مورد ایشان که داریم صحبت می‌ کنیم؛ خیلی از مسیرِ مصاحبه موسیقی، داریم خارج می‌ شویم ولی چون در راجع به ایشان، خیلی اطلاعاتی در دسترس نیست؛ شاید شخصی، علاقه مند به جمع اوریِ اطلاعات، ایشان باشد.

آقایِ هنر، در باطن خیلی متشرع بود و به ظاهر کمتر و ظاهراً می‌گفتند: با موسیقی خیلی اُلفت ندارد، باطنا، وقتی من وارد محوطهِ خصوصی ایشان می‌ شدم، منظورم همان دو الی سه تا اتاق کوچکِ محقرش، که تا سقف لبالب کتاب بود، به زبان هایِ مختلف، فهمیدم، عالی ترین نوع موسیقی را گوش می‌ دهد؛ حقیقتا من خیلی کم دیدم شخصی آنقدر خوش سلیقه، باشد؛ مثلاً در تکنوازی‌های تارنوازی از هر چیز، برگزیده‌ترینِ برگزیده ها را می‌آورد و گوش می‌ کرد.

دوستانی داشتند که از رویِ ریل, رویِ نوارِ کاست، می‌کشیدند. خودشان، هم گاهی اوقات لطف می‌کردند یک الی دو تا را به من، مرحمت می‌ کردند و با خطِ خودشان می‌نوشتند. خطش، خطِ نستعلیق یا خطِ زیبایی نبود، خطِ خوانا بود، خطِ تقریبا تایپی بود. انگار مثلاً تایپ کردی، خطِ شیرینی مثل دباغ وادمایِ گذشته، نداشت ولی فوق العاده به درست و پاکیزه نویسی، معتقد بود و کارش به وسواس کشیده می‌شد.

دیده‌اید بعضی‌ها، هنگامی که ساز کوک می‌کنند؛ آنقدر درگیر می‌شوند که گیج می‌ شوند و ساز خیلی از مواقع کوک نیست؛ مغز، از فرطِ وسواس و دقت و زوم کردن رو صدا قاطی می‌ کند. یک جایی انسان باید برای خطایِ انسانی بگذارد. البته مقصودِ من از خطایِ انسانی، آن چیزی که راجع به هواپیما اوکراینی گفته اند نیست. این به اصطلاح، فاجعهِ انسانی است! بنده، اصلا قصدِ اینکه وارد مباحثِ دردناک و کشته شدن این همه انسان روی هوا و آتش گرفتنِ آنها و خیلی راحت از کنار آن رد شدند و بگویم خطایِ انسانی است بشوم را ندارم.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است