گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سلطانی: موسیقی مینی مال یک نوع بازگشت به خاستگاهِ مفاهیم آغازین موسیقی را در خود دارد

فکر نمی کنید که دیدگاه و نگاه کیج به صوت مبتنی بر شرایط اجتماعی پس از جنگ باشد؟

نه صرفاً، البته کیج عنوان می کند که با فرق گذاشتن بین پارتسیون های causal و effect ، انهدام چهره و هستی پیانوی مقدس، موسیقی مغرب زمین را با فقر تکنولوژیک رو به رو کرده و بر پایه ی همین ذهنیت، با آهنگ سازانی چون فلدمن و براون، طرح موسیقی برای نوار مغناطیسی را به عنوان اولین گروه در آمریکا راه اندازی می کنند.

کیج با همین تفکر قطعه ی بحث برانگیز خود، “۳۳ ‘۴ ، را می نویسد و البته تا منتهای پیامدهایش هم پیش می رود. گرچه در این قطعه، سکوت بیش از هر چیز دیگر مداخله می کند، اما تلاش کیج این است که بگوید: « مطمئن باشید هیچ چیز جای خود را نمی یابد، اگر صوتی وجود نداشته باشد».

در واقع، همان صوتی که توسط کیج بر پارتیتور نوشته شده و بر پایه ی جوّ حاکی از آن، اجرا می شود؛ سر و صدای تهویه ها، ورق خوردن بروشور ها، همهمه ی تماشاچیان و سپس خنده ی حضار. می بینیم که هر صوتی از دیدگاه او موسیقی است، چگونگی سازماندهی آن ها، نقش آهنگ ساز را نشان می دهد.

با این همه درگیری و توجه به صوت، کیج با مینی مالیسم تفاهم می کند؟

جست و جو در پی کیفیت های صوتی، در بعضی از مقاطع کیج را با تکرار مواجه کرد. البته این ایده موازی شد با جریان مینی مالی که در دهه ی شصت میلادی توسط فرانک استلا در حال رشد بود. من تنها ارتباط کیج با موسیقی مینی مال را در همین نقطه می بینم.

موسیقی کیج در آثاری چون «پیانوی مهیا شده»، بیشتر از آن که به تکرار موتیف ها و تم ها در پس زمینه ای هارمونیک بپردازد، نماینده ی یک احساس ناب فیزیولوژیکی است که در هم جواری سکوت واقع می گردد.

کیج اساساً از روش های آهنگ سازی، که در آن هارمونی موضع مشخصی را به عنوان خط عمودی به خود اختصاص می دهد، گریزان است؛ زیرا اعتقاد دارد آهنگ سازی که در پی به دست آوردن گونه ای قلمرو صوتی است، در این حیطه ناپایدار و ضعیف جلوه خواهد کرد.

شما فکر نمی کنید عکس العمل آهنگ سازان مینی مال در برابر چنین نگرشی، رهایی کامل از قید و بند ها باشد؟

واکنش مینی مالیست ها مستقیماً موضع گیری در مقابل کیج نبوده، آن ها در پی ایجاد یک جو موسیقایی ضد روشنفکری بودند؛ اما در سایر مقاطع هنری، مینی مالیست ها در مقابل پیچیدگی اکسپرسیونیزم انتزاعی، به عنوان دوره ی هنری درون گرا، موضع گرفتند.

از اثر معروف ۱۴۴ قطعه آلومینیوم کارل آندره تا آثار لامونت یانگ، این موضوع قابل رؤیت است. استفاده از اصوات بم در آثار یانگ و بداهه سازی کردن بر اساس بُردُن، نمونه ای است از یک موسیقی سهل الوصول، که در برابر جدیت یک تفکر نخبه واقع می گردد، تفکری که نهایتاً در دارمشتات به اوج می رسد.

موسیقی مینی مال یک نوع بازگشت به خاستگاهِ مفاهیم آغازین موسیقی را در خود دارد. این موسیقی با همه ی آن تکرار های مازوخیستی و لجوجانه ای که از تیپ های ملودیک و انگاره های ریتمیک و همچنین اشباع بیش از حد عناصر دست مالی شده، همین طور واریاسیون های مشابهی که مدام به رخ کشیده می شوند، می کوشد تا پروسه ی دریافت ما را از زمان، به کلی خدشه دار کند.

فلدمن در رابطه با موسیقی مینی مال اعلام می کند:« آن قدر همه ی عناصر سهل شده اند که آهنگ ساز را برای انجام کار به تکاپو و تلاش بیشتری وادار می کند» (منظور فلدمن آهنگ سازانی هستند که توانستند مستقل و دور از نئورمانتیست ها عمل کنند).

اقبال عمومی در برابر چنین واکنشی چگونه بود؟

آهنگ سازان مینی مال تلاش زیادی انجام دادند تا ابتدا آثارشان را از اصلی ترین اجزا پاک کنند، و بر همین اساس بود که توانستند توجه مخاطبین شان را به جزییات انگشت شمار جلب کنند.

به نظر می آید که مینی مال ها تنها در ابتدای فعالیت شان در پی یک تفکر عمومی در سطحی گسترده بوده اند، و گرنه زمان در این موسیقی تنها یادآور آغاز موسیقی است که یک بدویت بر آن حاکم است و همین طور یک ساده لوحی که نتیجه ی عدم رشد و تفکر است؟

البته نتیجه گیری شما هم کمی ساده لوحانه است. مینی مال ضرورتی بود که ابتدا در نقاشی و مجسمه سازی احساس شد و در دهه ی ۱۹۷۰ به محرکه ی مهمی در موسیقی معاصر بدل شد.

یکی از مشخصه های بارز موسیقی مینی مال، تکرار الگوهای ملودیک، ریتمیک و هارمونیک است- البته با تنوع بسیار اندک- و دقیقاً همین جاست که هر گونه تصویری از کیج و هر ردپایی از او مخدوش می شود و روی همین اصل، به هیچ وجه نمی تواند با تفکر پیشرو و گرایش به عدم قطعیت کیج همخوانی پیدا کند.

گرایش کیج به فلسفه ی آسیای شرقی، ذِن بودایی و اگزوتیسم آن قدر عمیق است که او را در جستجوی توضیحی به احساسات دائمی موسیقی سنتی هندوستان سوق می دهد؛ حس ها و حالات حماسی، اروتیسم، رمز و راز، شادی، اندوه، وحشت، عصبانیت و حتا گرایش عمومی به آرامش.

بنابراین، من این حرکت در مینی مالیست ها را آرامش می نامم و انتقال آن به سطح عمومی را یک جُستار، نه ساده لوحی. بشر هر قدر هم که رشد کرده باشد، باز هم در پی آرامش است. جست و جوی آرامش، حتا کیج را هم در سراسر زندگی و کار، به خود مشغول کرده بود.

روشنک دیبا

روشنک دیبا

دیدگاه ها ۲

  • نویسنده می گوید : این موسیقی با همه ی آن تکرار های مازوخیستی و لجوجانه ای که از تیپ های ملودیک و انگاره های ریتمیک و همچنین اشباع بیش از حد عناصر دست مالی شده، همین طور واریاسیون های مشابهی که مدام به رخ کشیده می شوند، می کوشد تا پروسه ی دریافت ما را از زمان، به کلی خدشه دار کند!

    ضدیت آشکار با مینی مالیسم !مینی مالیسم یعنی تکرارهای مازوخیستی برای خدشه دار کردن دریافت ادمی از زمان!!

    متاسفانه توهم توطئه در منتقدان موسیقی ما هم به خوبی آشکار است.

  • می خواستم درباره الگوهای ملویک بیشتر بدانم لطفاٌدر صورت امکان منابعی معرفی کنید

بیشتر بحث شده است