گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سلطانی: بسیاری از مینیمالیستها به هیچ وجه قابل قیاس با یکدیگر نیستند

این صحیح است که شاخص ترین چهره های موسیقی مینی مال، به فرهنگ شرق گرایش دارند؟ و آیا این درست است که همه شان از یک تئوری سود می جویند و تنها تفاوت شان احساس های شخصی شان است؟

نه، این طور نیست! در حال حاضر مینی مالیست های زیادی در حوزه ی موسیقی در تمام جهان فعالیت می کنند و به هیچ وجه قابل مقایسه با هم نیستند، حتا قابل مقایسه با دهه ی شصت و هفتاد میلادی هم نیستند؛ اما به هر حال می توان به چهره های شاخص و تأثیر گذاری اشاره کرد که بعضی شان به شرق هم گرایش داشته اند. تری رایلی نخستین آهنگ ساز این جریان است که محبوبیت زیادی هم به دست آورده است.

این جا باید یادآوری کرد که موسیقی مینی مال به انواع مختلفی تقسیم می شوند. در برخی از آثار، پالس بدون به هم زدن نظم تکرار می شود و در انواع دیگر، پالس در سطح می ماند، هر چند هارمونی ها و طنین ها دچار تغییرات اندکی می شود.

تری رایلی کسی است که عنصر پالس و مفهوم موتیف های کوچک را مطرح می کند. او تحت تأثیر موسیقی خاور دور، رگ تایم، جَز و تئوری های جان کیج است و در آثارش از عناصر انتخاب نوازنده در موسیقی الکترونیک به همراه بداهه پردازی استفاده می کند.

استیو ریچ یا با تلفظی دیگر استیو رایش، شناخته شده ترین و به تصور من با استعداد ترین و اصلی ترین شخصیت موسیقی مینی مال آغازین آمریکایی است. استیو ریچ از شیوه ی اجرای مرحله ای با عنوان ” فازبندی” استفاده می کند. در این شیوه او از قطعه ای صوتی به دفعات نامحدود استفاده می کند و از دهه ی ۱۹۷۰ مدولاسیون های هارمونیک را وارد ساختارهای “تکرار” در آثار خود می کند.

موسیقی ریچ عمیقاً تحت تأثیر برخی از تعالیم موسیقایی غیر سنتی است، مانند بررسی درام نوازی در انستیتو مطالعات آفریقای دانشگاه غنا (۱۹۷۰)، بررسی اجرای گملان بالیایی در برکلی (۷۴-۱۹۷۳)و … و سرود های مذهبی یهودی و انجیل (در نیویورک و اورشلیم (۷۷-۱۹۷۶).

ریچ درام نوازی غنایی، به خصوص درام نوازی قبیله ی EWL را در ذهنیت موسیقایی خود در بخش ریتم، بسیار مؤثر می داند. در این باره می گوید:« گروه به وسیله ی یک اِلِمان ریتمیک اصلی با هم هماهنگ می شوند که به آن “تایم لاین” می گویند و هر نوازنده الگوی ریتمیک و تکراری خود را بر اساس آن می نوازد، که در این بین، پیچیده ترین الگوی ریتمیک بر عهده ی رهبر گروه یا درام نواز اصلی خواهد بود. این سازماندهی چند لایه ای، یک الگوی ساده را معرفی می کند، که نتیجه اش یک بافت پیچیده از اجزا است.

فیلیپ گلاس هم که از معروف ترین و در عین حال تجاری ترین آهنگ سازان مینی مال است و اتفاقاً در ایران هم شهرت فراوانی به دست آورده، در پاریس با راوی شانکار آشنا می شود و به سوی سنت های موسیقایی هندی و آفریقایی و هیمالیایی و همچنین تکنیک های راک و جَز کشیده می شود.

فیلیپ گلاس اعتقاد دارد که باید به دنبال مهارت هایی باشیم که تداوم موسیقی را تضمین کنند و بر پایه ی همین ذهنیت، پس از بازگشت به نیویورک اعلام کرد که به دلیل سکون و فاسد شدن موسیقی مدرن، به دنبال راهی تازه خواهد گشت.

او به صراحت اعلام می کند که موسیقی دانان نسل قبل از خود (که ده تا پانزده سال از او بزرگ تر هستند، مانند لیگتی، اشتوکهاوزن، بولز، بریو و …) آن قدر خوب عمل کرده اند که امکان فراروی از آن ها وجود ندارد. پس می بایست به دنبال زبانی جدید بگردد.

بنابراین به جای آن که موسیقی اش را به عناصر هارمونیک، بافت و فرم تکیه دهد، به سوی ایده های ریتمیک هدایتش می کند. گلاس در آثارش از سازهای بومی آفریقا و آمریکای جنوبی استفاده می کند و اختلاف رِنجِ صوتی سازها را از طریق سمپلینگ و سیستم های نرم افزاری کامپیوتر اصلاح می کند و ترکیب فواصل همخوان را به وجود می آورد.

برخی از منتقدین موسیقی، ظهور یک آهنگ ساز را برای گسترش حوزه ی مفهومی موسیقی مینی مالیستی، که به گرایش های نئورمانتیک هم پاسخ دهد، ضروری می دانستند. جان آدامز این جایگاه را به خود اخنصاص داد. او شناخته شده ترین پست مینی مالیست است. موسیقی اش هم نسبت به پیشینیان خود شخصی تر شده است.

پس از جنگ جهانی، مثل این که هر “ایسمی” به دنبال “پُست” خود می گردد؟

همان طور که نمی توانیم به قرون وسطا گله مند باشیم که چرا پس از آن شاهد رنسانس هستیم، پست مینی مالیسم رویکرد دیگری از مینی مالیسم است که عمدتاً با ظهور و حضور آهنگ سازان اروپایی پا به عرصه گذاشته. موسیقی ای بدون پالس، که از عقاید مذهبی در زنجیره ای به ظاهر ساده- و ظاهراً بی حد و مرز- با موقعیت های مُدال و تُنال الهام گرفته و بیان می شود.

یکی از آهنگ سازان و نمایندگان این سبک (طبق اظهار برخی منتقدین- سبک اندیشمندانه و عمیق) که از او به عنوان مینی مالیست معنوی یاد می شود، آروو پرت است؛ موسیقی دانی استونیایی که در آثارش به خصوص آثار کُرال قدسی اش، عرفان و آیین های ارتدکس مردمی را با عناصر موسیقی فولک اروپایی شرقی پیوند می زند.

هنریک گورکی لهستانی نیز از پیروان همین جریان موسیقایی است. گورکی هم در آثارش از توده های صوتی مدرن در یک زبان موسیقایی تنال و تریاد و معمولاً با ریتم های آرام سود می جوید. همین طور جان تاونر که نئورمانتیک را با معنویتی توأم با اخلاص در هم می آمیزد.

روشنک دیبا

روشنک دیبا

دیدگاه ها ۵

  • با خودم شرط بسته بودم که اصرار حیرت انگیز سلطانی بر نام نبردن از گلس و ضدیت با شهرت او در شرق در این مصاحبه در جایی گل می کند که به این جمله برخوردم :
    فیلیپ گلاس هم تجاری ترین آهنگ سازان مینی مال است!!!

    جناب سلطانی اگر آثار کسی با استقبال مواجه بشود آیا او تجاری می شود؟!یا تجاری بودن کاملا مقوله ای متفاوت با مقبولیت عام یافتن کسی مثل موتسارت و گلس دارد؟

  • معنی خود این عنوان یعنی چی؟!!!

    سلطانی: بسیاری از مینیمالیستها به هیچ وجه قابل قیاس با یکدیگر نیستند!

    این قید “بسیاری” این وسط چه چیکاره است؟!!!

  • شاید بد نباشه به این نکته هم اشاره بفرمایید که تری رایلی از دراویش ایران هم الهام گرفته.PERSIAN DERVISHES SURGERY که شباهت بسیار زیادی به کارای گلس داره البته برعکس.از یک سوی ماجرا با آ قای سلطانی می تونم موافق باشم چرا که شهرت گلس درصد زیادیشو مدیون عطش مدرنیته و ایجاد تفاوت به نیت متفاوت بودن سلیقه موسیقیایی افراد با یکدیگر شکل گرفته.

بیشتر بحث شده است