با گرایش روز افزرون مردم ایران به سمت شبکه های اجتماعی، متاسفانه سایت های مربوط به موسیقی و حتی سایت های روزنامه ها و خبرگزاری ها به دلیل کمبود بیننده یا تعطیل شدند یا به دلیل بالا رفتن آرشیو و عدم احساس نیاز به حفظ آن، آرشیو خود را از روی سایت حذف کردند. امروز که به جستجو برای یافتن اخبار، مصاحبه ها و نوشته های موسیقیدانان معاصر که در فاصله زمان دو دهه گذشته منتشر شده می پردازیم، متوجه می شویم که بخش بسیار بزرگی از این نوشته ها دیگر در دسترس نیست. به همین دلیل ما در ژورنال گفتگوی هارمونیک، سعی داریم نوشته هایی که از نظر تحلیل تاریخی ارزش خاصی دارند را باز نشر کنیم. این مطالب شامل نوشته هایی است که به قلم چهره های برجسته گفتمان های مختلف منتشر شده و امروز در دسترس نیست. نوشته ای که پیش رو دارید به قلم محمدرضا لطفی سرپرست گروه شیدا است که در مورد رویکرد خود به موسیقی دستگاهی ایران سالیان گذشته منتشر شده است (و متاسفانه منبع اصلی آن را نیافتیم) (سردبیر)
موسیقی ایرانی عتیقه نیست
هنگامی که ما از بازسازی صحبت می کنیم، یعنی پدیده یی مادی به وسیله هنرمند یا صنعتکاری ساخته شده و در اثر تاثیرات روزگار و کارکرد آن یا علل دیگر به آن آسیب رسیده یا در اثر استفاده، عملکرد خود را از دست داده است. آثاری که به صورت مادی مانند ابنیه تاریخی وجود عینی دارد را باید مرمت کرد و تلاش کرد تا با استفاده از مکتب دوره یی که این عمارت تاریخی به وجود آمده با موادی مشابه که فرم و کیفیت هنری و تاریخی اثر را خراب نکند، دوباره سازی کرد تا این اثر در مرور زمان و مسائل دیگر، بیشتر از بین نرود و مورد استفاده قرار گیرد.
برای مثال در گذشته های دور برای مرمت آثار باستانی قبل از مسیح گروهی در یونان که معمار بودند دور هم جمع شدند و شروع به مرمت آثار قدیمی کردند که به آنها «ماسون» یا معمار می گفتند. این گروه هزاران سال به مرمت کلیساها نیز پرداختند تا از بین نروند و فنون این حرفه را حفظ و حراست کردند. در ایران نیز همواره افرادی بوده و هستند که کارشان و وقتشان را صرف بازسازی یا مرمت آثار تاریخی کرده اند.
برای مثال «آیدین آغداشلو» یکی از کسانی است که دستی توانمند در مرمت مینیاتورها داشته و دارد. بیشتر این افراد خود در رشته مورد نظر از توانایی های بی نظیری برخوردارند، چرا که بدون این توانایی این امر محال است. کسی که به بازسازی و مرمت کاری اقدام می کند، علاوه بر آنکه خود باید در آن رشته تبحر داشته باشد، باید به حواشی و تکنیک های مختلف دوره های گوناگون آن رشته تسلط داشته و مکتب کارهایی را که می خواهد بازسازی کند، بشناسد.
در موسیقی کار بسیار سخت تر می شود، چرا که ماده تولیدکننده موسیقی «آوا» است که از قوانین موج تبعیت می کند. ثبت موسیقی مانند یک ساختمان ساخته شده در قرن دهم نیست که هم اکنون وجود دارد یا مینیاتور رضا عباسی یا خط تبریزی نیست که شما بتوانید آن را دیده و لمس کنید.
ضبط موسیقی به عنوان یک سند شنیداری و مادی حدود صد سال است که به وجود آمده. در اروپا خط ثبت موسیقی به وجود آمده که ظاهراً معادل خط در زبان باید کاربرد مشابه داشته باشد اما این طور نشد، چرا که نه خط و نه خط موسیقی قادر نیستند پستی و بلندی ترکیب کلمات را نشان دهند. اینکه ما قادر هستیم روزنامه ای را به سرعت با توجه به فونتیک زبان بخوانیم، به این دلیل است که ابتدا زبان مادری مان را از راه گوش فرا گرفته و سپس به مدرسه می رویم و خط را می آموزیم. در موسیقی این خط به خاطر نداشتن همان فونتیک باعث می شود که نتوانیم به درستی فونتیک آن را رعایت کنیم. هنر بازسازی و فراگیری از راه گوش تنها راه حل آموزش موسیقی است.
رویکرد بسیار خوبی در پیش گرفته اید سپاس 🌹🌺