گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

ناصر چشم آذر؛ مردی که درک نشد (۱)

ناصر چشم‌آذر (۱۳۲۹ – ۱۳۹۷)

عمو بهجای استاد!

«بار آخری باشد که به من میرگویی استاد! اگر می‌خواهی من را صدا کنی بهترین لقبی که من را خوشحال می‌کند عمو است. بگو عمو ناصر!»

جمعه ۱۴ اردیبهشت پس از اطلاع از درگذشت ناصر چشم‌آذر، رایانه را روشن کردم تا صدای ضبط‌شدۀ مصاحبۀ با او را گوش کنم. صدا را در قالب یک پروژه در نرم‌افزار مخصوصی ذخیره کرده بودم و به‌محض کلیک بر دکمۀ پخش صدا، نشانه‌گر درست روی همین تکۀ صحبت او بود که در بالا آوردم.

کودکی نُه‌ساله بودم. روزی به سینمایی که در میدان سپاه کنونی بود و دیگر اثری از آن نیست رفتیم. فیلم «اجاره‌نشین‌ها»ی داریوش مهرجویی را روی پرده داشت. با اینکه خیلی کوچک بودم و درک درستی از همۀ زوایای فیلم نداشتم ولی آن را دوست داشتم و به‌خصوص از موسیقی آن لذت بردم. این اولین تجربۀ من از یکی از آثار ناصر چشم‌آذر بود. موسیقی متن فیلم «اجاره‌نشین‌ها که در آن استفادۀ زیادی از سینتی‌سایزرهای آنالوگ شده بود و به‌غیرازآن، حسین سرشار و آن آواز اپرایی بالای پشت‌بام مرا بسیار مجذوب کرده بود.

تقدیر روزگار چنین رقم خورد که من هم به موسیقی علاقه‌مند شده و با ساز سینتی‌سایزر وارد این جهان شگفت‌انگیز شوم. نامِ ناصر چشم‌آذر همیشه در گوش من طنین عجیبی داشت. آثارش، چه آن‌هایی که مربوط به پیش از انقلاب است و چه پس از آن، بخشی از زندگی میلیون‌ها هم‌وطن شده.

همیشه دوست داشتم او را ببینم و این آرزو در سال ۱۳۸۹ و در جزیرۀ کیش محقق شد. روزی که من و همسرم منتظر بودیم تاکسی ما را از هتل به فرودگاه ببرد، صدای آهنگ «ای ایران» توجه مرا به‌طرف منبع صدا جلب کرد. آقای چشم‌آذر با عینک تیره و یک فندک که میان انگشت کوچک دست چپ نگه داشته شده بود، در حال نواختن «ای ایران» با پیانو بود. وقتی اجرایش تمام شد، مردم متفرق شدند و من صحبت کوتاهی با ایشان داشتم و او گفت که در هتل دیگری اقامت داشته ولی آمده که این هتل را هم برای اقامت‌های بعدی‌اش ببیند.

چند ماه بعد وقتی به‌طور اتفاقی به یک نشریه رفته بودم، متوجه شدم که تیم نشریه از اینکه یکی از خواننده‌های سرشناس پاپ، برای مصاحبه نشریه را اذیت کرده است، ناراحت و دلگیر بودند. به مدیر نشریه گفتم چرا به‌جای این خواننده‌هایی که عمر کاری‌شان دو، سه سال بیشتر نیست، با هنرمندان بنام مصاحبه نمی‌کنید؟ مدیر نشریه پرسید مثلاً چه کسی؟ گفتم: به طور مثال با آقای ناصر چشم‌آذر و همانجا شمارۀ ایشان را گرفتم و او گفت اگر تنها هستم می‌توانم همین الان به منزلش بروم، چون حوصلۀ چند نفر و به‌خصوص عکاس‌ها را ندارد.

محمدعلی پورخصالیان

محمدعلی پورخصالیان

محمدعلی پورخصالیان
متولد ۱۳۵۷ تهران
نویسنده، مترجم، نوازندۀ پیانو، کیبورد و سینتی‌سایزر و طراح صدا

۱ نظر

بیشتر بحث شده است