پرویز مشکاتیان، خوش درخشید ولی دولت مستعجل نبود. اولین فیلم هایی که از او داریم، جوانی بلند بالا و با صلابت را نشان می دهد که جوان سال ترین هنرمند گروه هایی است که در آن زمان، پرچمدار بازگشت به اصالت های موسیقی ایرانی بودند. او در اولین کنسرت های رسمی خود شاید بیست سال هم نداشت ولی مثل هنرمندی پخته و مجرب جلوه می کرد. خانواده او موسیقیدان و موسیقی شناس بودند و حس موسیقی به طور غریزی و موروثی در مشکاتیان موج می زند، او خیلی زود بالید و در جوانی شناخته شد.
در نوار کاستی که به یادبود استاد اسماعیل ادیب خوانساری در سال هزار و سیصد و شصت و یک در منزل استاد پرشده، صدای اساتیدی چون کسایی و عبادی را می شنیدیم که از او با احترام یاد می کنند. مشکاتیان در بهار شصت و یک، بیست و شش سال داشت. کدام بیست و شش ساله امروزی از تأیید و تصدیق اساتیدی چهل تا شصت سال بزرگتر از خود بهره مند است؟
شاید بی هیچ فاصله بعیدی، مشکاتیان در کنار محمدرضا لطفی و حسین علیزاده، از تک سواران طلایه دار «موسیقی عصر بازگشت» محسوب شود. در کنار اینان، داریوش طلایی و مجید کیانی هم بودند که راه و رسم مدرستری را برگزیدند و در ردیف، زیستند و بهحق، استادی کردند و راه و رسم قدما را زنده نگه داشتند.
مشکاتیان اما، چنین نبود. همانطور که لطفی و علیزاده هم، هر سه اینان، توانایی ویژه در ساز تخصصی خود، مهارت در نواختن ساز یا سازهای دیگر، جست وجوی عطر و طعم و رنگ تازه برای آثارشان و مهم تر از همه، ساختن و ساختن را فراموش نکردند و همه اینان، پیش از سی و چهل سالگی آثار ماندگاری ساختند که در حافظه مردم نقش بسته است.
پرویز مشکاتیان، «جوان اول سنتور» در آزمون باربد، آخرین نوآور جدی در سنتورنوازی نیز بود. برخی در سال های اخیر به «نوآوری» هایی از سنخ جدیدتر و «مدِ روز» مایل شدند و این تب تند هم فرو نشست. حتی با این که در ابتدا، بنا به روایاتی، از حسن نیت پدرانه شخص مشکاتیان هم بی نصیب نمانده بود.
اما زمان اثبات می کند که هر چه از چارچوب موسیقی ایرانی خارج شود، شانس کمتری برای ماندگار شدن می یابد و خیلی زود «ته می کشد»، نوآوری مشکاتیان از این دست نبود، لحن نوازندگی، سونورتیه خاص، حس ضربی اصیل و شیرین کاری های هنرمندانه او، اگر چه هیچ وقت تبدیل به یک مکتب نشد و مثل بزرگانی از قبیل محجوبی و ورزنده و شهناز، در حد یک سبک فردی و منحصر به شخص هنرمند باقی ماند، لیکن تأثیر و نفوذ آن انکارناپذیر بود.
کسی تصور نمی کرد بعد از پروازهای هنرمندانه رضا ورزنده در میدان تکنوازی و بداهه پردازی و بعد از آن آرایش دقیق و معمارانه فرامرز پایور در گروه نوازی و تنظیم برای ارکستر، کسی بتواند در سنتورنوازی حرف تازه ای بیاورد. ولی مشکاتیان صاحب آخرین «حرف تازه» در ساز خویش شد و متأسفانه یا خوشبختانه، تعداد زیادی «تالی» هم پیدا کرد که هیچکدام از آنها به گرد پای بیست و شش سالگی او هم نرسیدند، شاید کار را خیلی ساده گرفته بودند و شاید هم چند نکته که هیچ، همان حسن ازلی را هم نداشتند، فقط به نام مشکاتیان تأسی کردند و زحمت خود داشتند.
۱ نظر