حتما بارها شنیدهاید کسی دربارهی یک قطعه یا یک خصوصیت موسیقی بگوید «درست» یا «غلط» است. تابهحال از خودتان پرسیدهاید موسیقی چطور میتواند درست یا غلط باشد؟ در زندگی معمولی وقتی میخواهیم بفهمیم چیزی درست است یا غلط، مثلا وقتی میخواهیم درست یا غلط بودن جملهی «الان هوا ابری است» را تشخیص بدهیم کافی است به آسمان نگاه کنیم. یعنی آن جمله را با بعضی از واقعیتها یا به بیانی اطلاعات دربارهی وضعیت بسنجیم. اگر تطبیق داشت میگوییم درست است و اگر نه حتما غلط است.
این تنها نوع درست یا غلطی که ما در زندگی روزمره با آن مواجهیم نیست. به جملهی «آیا دزدی کار درستی است؟» دقت کنید. جواب اکثر ما به این جمله این است؛ «نه، کار غلطی است». اینجا روش فهمیدن درست یا غلط با نمونهی قبلی فرق میکند. تطبیق با هیچ واقعیتی از نوع قبلی ما را به این نمیرساند که به این سوال جواب بدهیم «کار غلطی است».
اینجا ما وضعیت موجود (دزدی) را نسبت به آنچه میدانیم (این که از کجا میدانیم فعلا موضوع مهمی نیست) باید باشد، یعنی نسبت به وضعیت مطلوب یا یک «قاعده» یا «معیار» یا «ضابطه» میسنجیم و به این نتیجه میرسیم که «غلط است». یا اگر خیلی بخواهیم از پیشفرضها دوری کنیم از خودمان میپرسیم «آیا دوست دارم چیزی از من دزدیده شود؟» از جواب «نه» به این نتیجه میرسیم که «دیگران هم همین طور» و بعد به «غلط است».
مشخص است که «درست» و «غلط» را به یک معنی به کار نگرفتهایم. در اولی معنی درست و غلط با «است» و «نیست» پیوند دارد و در دومی «باید» و «نباید». اولی به حوزهی دانش و دانستن به معنایی بسیار عام تعلق دارد و دومی به حوزهی اخلاق. حالا که دو نوع عمدهی درست و غلط را دیدیم میشود پرسید موسیقی به کدام یک از این معنیها میتواند درست یا غلط باشد؟ درست است. بستگی دارد که سوالمان چطور تنظیم شده و دربارهی چه چیزی باشد.
گاهی دربارهی موسیقی حقایقی را بیان میکنیم. مثلا میگوییم «این یک سمفونی است» یا «در این قطعه ساز ویلن هست». اینجا میشود درست و غلط را به معنی اول به کار برد. اگر از نمونههای گمراهکننده (مثلا این که کسی صدای ساز ویلن را چنان تقلید کند که از اصل قابل تشخیص نباشد) صرفنظر کنیم میبینیم که این نمونهها از دستهی اول است. میتوانیم درست یا غلط بودنشان را به طریقی احراز کنیم.
نویز
۱ نظر