گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بررسی تکنیک‌های آهنگسازی سبک مینیمال (۴)

 این دو تکنیک در رابطه با طول زمان و سرعت به بحث می‌پردازد و باعث افزایش زمان یا کاهش آن از طریق میزان نما های ترکیبی مثل ۸/۳-۸/۶-۸/۹-۸/۱۲ یا میزان نماهای بی قاعده مثل ۸/۵-۸/۷و۸/۱۱ می‌شود. در مثال زیر هر دو تکنیک در کنار نمونه‌ای با ریتم پایه و به‌عنوان ریتم اصلی مقایسه شده‌ است، این دو تکنیک از تکنیک های بسیار موثر در ایجاد تنوع و جلوگیری از روند یکنواخت شدن تکرارها در موسیقی مینیمال می باشد:

هارمونی ایستا (۱۳)
در مقابل هارمونی دینامیک یا پویا در این سبک با هارمونی ایستا مواجه می‌شویم. برخلاف هارمونی دینامیک که با اتصال آکوردهای مختلف باعث حرکت قطعه به سمت جلو و پویایی آن می‌شود، در هارمونی ایستا این حرکت وصل گونه آکوردها به حداقل رسیده و درنهایت بین تونیک و یکی از درجات گام به‌طور مثال درجه سوم یا پنجم آن اتفاق می‌افتد. همین اتصال محدود آکوردها حالت پویایی را از قطعه می‌گیرد و درواقع هارمونی به شکل ثابت بین تونیک و یکی از درجات گام به نوسان درمی‌آید، نهایتاً به کمک این تکنیک و تغییرات بسیار آهسته و تدریجی آکوردها توجه شنونده به صداها و اتفاقاتی که در طول قطعه رخ می‌دهد، جلب می‌شود.

افزودن نت (۱۴)
برای استفاده از این تکنیک با هر بار تکرار یک نُت به ایده اصلی اضافه خواهد شد تا به‌تدریج ملودی شکل بگیرد.

کسر نت (۱۵)
در این تکنیک برعکس تکنیک قبلی، در هر بار تکرار برای ساختن یک ملودی کوتاه یک نت کسر خواهد شد.

در مثال زیر قسمتی از قطعه ابتدا توسط کسر نُت و در ادامه توسط افزودن نُت شکل می گیرد.

تا این قسمت از مقاله به بررسی تکنیک های پایه در سبک مینیمال پرداختیم. شکل گیری ابتدایی هر قطعه مینیمال توسط یکی یا بیشتر از این تکنیک ها صورت می گیرد، اما هنگام اجرا در بعضی قطعات تکنیک های اجرایی نیز به آنها اضافه می شود. در ادامه به بررسی تکنیک هایی خواهیم پرداخت که از نظر پیدایش تاریخی توسط آهنگسازان پایه گذار این سبک استفاده شده است و بعضی از آنها تکنیک های اجرایی هستند که به تکنیک های پایه اضافه شده اند.

در انتخاب مثال ها سعی شده است همان روایت تاریخی و همان قطعات مورد استفاده قرار بگیرند.

صداهای کشیده
لامونت یانگ یکی از پیشروان این سبک بود که مثل بسیاری از سریالیست های آن زمان قویاً طرفدار وبرن بود. برخلاف سریالیست های دیگر، دو چیز در موسیقی وبرن او را به خود جلب کرد: اول تغییرات ساختاری و استفاده از حداقل بافت (درواقع استفاده از عناصر اصلی موسیقی) و دوم استفاده از صداهای ثابت و پایدار که یانگ بر روی آن‌ها دست گذاشت وسعی کرد با تکرار آن‌ها را قابل‌فهم‌تر کند. علاوه بر این یانگ توسط «پراندیت پران نات» (۱۶) نوازنده هندی، با سبک کیرانا (۱۷) آشنا شد که تأثیر زیادی بر روی کارهای او داشت.

تحت تأثیر این آشنایی سکوت را به‌عنوان پایه‌های موسیقی خود (حتا بیشتر از کاربرد آن در موسیقی شرق) وارد موسیقی خود کرد. از خصوصیات موسیقی یانگ کارکردن با واخوان ها بود که البته پیش از او هم این‌گونه صداهای کشیده استفاده می‌شد؛ اما یانگ به آن‌ها جایگاهی بیش از یک ملودی ساده داد.

درواقع اینگونه صداهای پایدارو کشیده برای او موضوع اصلی موسیقی بودند. او می‌خواست از طریق آن‌ها به خلوص صداها موجودیت ببخشد زیرا اعتقاد داشت صداها برای جلب‌توجه کردن به صداهای دیگر وابسته نیستند بلکه به‌تنهایی قابل‌توجه‌اند و تنها زمانی که به مدت طولانی نواخته می‌شوند می‌توانیم از آن‌ها همه‌چیز یاد بگیریم. (Mertens 1980)

در سال ۱۹۵۸ یانگ با استفاده از همین صداهای ثابت و پایدار و اقتباس از کارهای وبِرن قطعه‌ای می‌سازد که از تُن‌های ایستای طولانی و سکوت‌ها تشکیل‌شده است. این موسیقی با دو مفهوم استفاده از حداقل عناصر موسیقایی و هارمونی ایستا از سبک سریالیسم هم‌عصر خودش جدا می‌شود. نمونه زیر قسمتی از قطعه تریو برای سازهای زهی ساخته لامونت یانگ در سال ۱۹۵۸ می‌باشد.

پی نوشت
۱۳- Static harmony
۱۴- Note addition
۱۵- Note subtraction
۱۶- Prandit Pran Nath
۱۷- Kirana

آوا فرزانه‌فر

آوا فرزانه‌فر

۱ نظر

بیشتر بحث شده است