برخی منتقدین در سیر نوازندگی و تکنوازی های شما از شباهنگ تا کاروان صبا و انتظار و… معتقدند نوازندگی شما دچار اُفت تکنیکی یا انحراف از موسیقی ایرانی و جدی گردیده است و بر خلاف نظر شما که در مصاحبهای در جواب به این پرسش گفتهاید: «بزرگان این موسیقی را می پذیرند» بطور مثال آقای محمدرضا لطفی در بروشور آلبوم انتظار چنین نوشتهاند: «آثاری مانند انتظار می رفت تا شما را در آینده در جایگاه درستتری قرار دهد که نشد. متاسفانه هرگاه که امید جوانهای نو می زند، عدم تحلیل درست و تجربه کافی، جوانههای نو را میخشکاند.» تحلیل و پاسخ شما چیست؟
سؤال شما شامل چند بخش است اولاً: در مورد مصاحبۀ گذشته خودم باید بگویم که منظور، همۀ بزرگان نبودهاند بلکه بعضی از آنها بوده است و در پاسخ به برخی نقدها باید بگویم که من همیشه حق استادی همه ی اساتیدم من جمله آقای لطفی را مد نظر دارم و برایم همیشه حکم استادی خواهند داشت. اما در مورد بروشور CD آلبوم انتظار به نظرم نوشتۀ ایشان دور از منطق است، و در ضمن تعریف آثار مصرفی چیست؟ آیا اگر اثری با اقبال عمومی هم مواجه شد صرفاً مصرفی است؟ آیا همه هنرمندان میبایست پیش از تولید آثارشان سلیقۀ خود را با سلیقه ایشان تطبیق دهند، در غیر اینصورت آثارشان غیرجدی و مصرفی است؟
در جهان ارتباطات امروز، تعامل کردن با هنرمندان سایر نقاط دنیا و خلق و تولید اثر کار غیر جدی و مصرفی تلقی می شود؟! من در خلق اثر هنری هم اکنون دیدگاهی کاملاً متفاوت با آقای لطفی دارم و اعتقادی عمیق به پیوند هنرمند با عصر و زمانۀ خود و همکاری با هنرمندان سایر ملل در خلق و ارائه هنر دارم.
در ضمن باید یادآوری کنم بروشور داخلی یک آلبوم CD یا کاست محل توضیح ویژگی هنرمند و اثر و مواردی از این قبیل است، نه تریبونی برای نظرات سلیقهای و البته تخریب اساتید دیگر بنده مانند آقای علیزاده، با توجه به اینکه آقای لطفی سالنامۀ شیدا را نیز در دست دارند، وزینتر این بود که نقد و بررسی آثار برجستۀ آقای علیزاده، که به راحتی نمی توان از کنار آنها گذشت در آنجا صورت پذیرد، نه در بروشور آلبوم.
لازم به توضیح است در نقد و بررسی موسیقی و هنر نوازندگی شما نوعی پختگی ملودیک، پرهیز از نمایش های سرعتی بر روی ساز که در ایران برای قدرت نمایی بکار می رود همراه با دیدی متکثر و باز به موسیقی را می توان مشاهده کرد.
این تفسیر باعث خوشحالی من و لطف شماست اما دربارۀ انحراف، بحث بسیار پیچیده و البته سلیقهای و نسبی است و احتیاج به نقد و بررسی دقیقتری دارد.
آیا مقابله و نفی آثار جدید هنری که با خلاقیت و نوآوری همراه بودهاند و در تاریخ هنر هم همیشه با آن برخورد کرده ایم (در هر هنری) آیا به نوعی تعصب به سنت و گذشته نیست؟
بله، نکته مهم بحث تعصب است، این که بینیم در کجا و در چه تاریخی زندگی می کنیم مهم است. من در برههای زندگی می کنم و موضوعات را تجربه نمودم که با تجربیات و دورۀ استادانم مغایر بوده و به همین نسبت فرزندان و شاگردان ما هم دوره و عصر دیگری را پیش رو خواهند داشت و با مسائل جدیدتری رو به رو خواهند شد. چون هر کدام از ما نماینده یک نسل متفاوتیم.
درست است که به عنوان هنرمند، جواهری را دست به دست رد می کنیم که میراث فرهنگی ماست ولی وقت امر این است که فقط وظیفه ما رد کردن جواهر نیست، ما نمیبایست نقش سازمان میراث فرهنگی را ایفا کنیم، پس نقش هنر و هنرمند و خلاقیت چیست و کجاست؟ ما اهل هنر هستیم قرار است که بیان فردی داشته باشیم. و خلاصه این میراث به نوعی زبانی است که گویش و ادبیات آن محترم می باشد اما قرار است به وسیله ی این زبان حرف خودتان را در عصر حاضر بگویید.
۱ نظر