گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk
هوشنگ استوار (۱۳۰۵ – ۱۳۹۴) عکس از رمیسا مفیدی

استوار در سال ۱۳۳۶ به ایران بازگشت و على محمدرشیدى در مجله موزیک ایران ـ تریبون روشنفکرى موسیقى در ایران آن روز ـ با مقاله‌اى او را معرفى کرد. با همه سفرهاى پى درپى به فرانسه و سوئیس و بلژیک، استوار عملاً در ایران اقامت داشت و حتى در سالهاى پیش از آن نیز با ایرانیان فرهیخته در ارتباط بود: «از سال ۱۳۳۲ با احمد شاملو آشنا بودم. یک بار یک آهنگ خراسانى خیلى جالب را برایم خواند که نت آن را نوشتم و هنوز هم دارم. ولى هیچ وقت اجرا نشد. قطعه «لالایى» را همان موقع ساختم. براساس اشعار لالایى که شاملو چندبار برایم خواند.»

اما ارکستر سمفونیکى که اجراى قطعات برامس و بتهوون و موتسارت در تهران را فریضه واجب خود مى‌دانست، به آثار استوار و دیگر آهنگسازان ایرانى نظیر ملیک اصلانیان، که بیشترشان با حقوق معلمى و با اعتقاد تمام، براى پیشرفت موسیقى در ایران زحمت مى‌کشیدند، اعتنایى نداشت.

طرز تلقى محدود و کودکانه در آن دوره، این بود که فقط آثار موسیقیدانان مشهور قرون گذشته ارزش اجرا دارد، و بلکه قطعات آهنگسازانى که با الهام از تم‌هاى محلى و ملودى‌هاى ردیف ساخته شده بود را با تردید و تحقیر نگاه مى‌کردند. نوعى خود باختگى آزار دهنده که خوشبختانه در دهه‌هاى اخیر از بین رفته است.

هوشنگ استوار با این که از خانواده اشرافى و اصیلى برخاسته بود، هیچ وقت تمایلى به زندگى مجلل نداشت، در تمام عمرش بسیار ساده و بى پیرایه زیسته و در بافت زندگى آموزگارى بوده است. وارستگى و آزادگى او جایى براى «استوبیسم» باقى نگذاشته و جالب‌تر این که زندگى موسیقایى او هم هیچ گاه به تفرعن و برج عاج نشینى «هنرمندان» موسیقى کلاسیک آلوده نشده است.

براى کسانى که فضاهاى موسیقى و موسیقیدانان موسوم به «کلاسیک کار» در ایران را خوب مى‌شناسند، تکان دهنده است که بدانند هوشنگ استوار، استاد عالى هارمونى در هنرستان و دانشگاه که بهترین موسیقیدان‌هاى امروز ایران به شاگردى او افتخار می‌کنند، سال‌هاى سال در هتل ریتس و کافه نادرى و کلوپ آمریکایى‌ها، یعنى مراکزى که مخصوص اوقات فراغت طبقه فرهیخته و مرفه و روشنفکران تهران بود، نوازنده پیانو و عضو ارکسترهایى بوده که موسیقى جز و بلوز و قطعات معروف موسیقى رومى را مى‌نواختند.

امروزه تصور آن فضاها براى ما غیر ممکن است زیرا نظایر آن را ندیده‌ایم. توضیح لازم این است که نباید آن فضاها را با «لابى» هتل‌هاى امروزى و یا کافه تریاها و کاباره‌ها اشتباه گرفت. چرا که نوع برخوردها و شخصیت افراد وطبقه اجتماعى خاص که مشترى این مکان‌ها بودند دیگر و جود ندارد و با انواع به ظاهر مشابه خود هم شباهتى ندارد. از طرف دیگر، بهترین نوازندگان ارکستر سمفونیک، تک نوازان و معلمین ایتالیایى و اتریشى مقیم تهران و حتى موسیقیدانانى که به عنوان معلم و آهنگساز نخبه شناخته شده بودند نیز بدون اشکال در این فضاها کار مى‌کردند.

برادران گریگوریان، لوئیجى پاسانارى، فریدون فرزانه و… استوار از آن دوران با خوشى آمیخته به حسرت و کمى تلخى یاد مى کند: «کار خیلى هم جدى بود. قضیه مطربى هم نبود. درست و حسابى تمرین مى‌کردیم. البته آن زمان کسانى که فقط «آهنگساز» بودند و هیچ سازى بلد نبودند که بزنند، به کسانى که آهنگساز بودند و ساز هم مى‌زدند «مطرب» مى‌گفتند! ما پارتیسیون‌هایى داشتیم که اجراى آنها خیلى جدى بود. از اوورتورهاى مختلف اپراها تا والس‌هاى اشتراوس و حتى موسیقى هاى دیکسى لند و جزموزیک. گاهى وقت‌ها خودم هم بداهه نوازى مى‌کردم.

علیرضا میرعلینقی

علیرضا میرعلی نقی

علیرضا میرعلینقی متولد ۱۳۴۵ در تهران
روزنامه‌نگار، پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری

۱ نظر

بیشتر بحث شده است