اما در آن «زمانه عسرت»، هنرمندانی مثل احمد شاملو، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمدرضا شفیعیکدکنی با توانایی مثال زدنی خود در سرودن اشعاری کنایهآمیز، بخشی از رسالت اجتماعی خود را در لابلای اوراق سرودههایشان گنجاندند و حتی شفیعیکدکنی با کنایهای به شاه که خواسته بود شاعران از سرودن اشعار سیاسی دست بکشند را اینگونه به سخره گرفت: «… در این زمانه عسرت به شاعران زمان برگ رخصتی دادند، که از معاشقه سرو و قمری و لاله سرودها بسرایند…» ولی چرا در حوزه موسیقی چنین اتفاقاتی را شاهد نیستیم؟
حوزه ادبیات ایران و مخصوصاً «فارسیِ دَری»، بیش از هزار سال، دوران رشد و تعالی خود را در فضای خفقان و عسرت گذرانده است و از نظر قدرت کِنایی یکی از شناخته شدهترین زبانهای زندۀ دنیاست؛ اما موسیقی محض (بدون کلام) نه تنها به خاطر طبیعتاش بهطورکلی رها از قید ارائه مفاهیم عینی است، بلکه تولید آن نیز عموماً نیاز به امکاناتی دارد که از نظر دشواری، با سرودن و ثبت شعر، فاصله زیادی دارد.
گذشته از این موضوع، نگاهی هرچند گذرا به پیشینه ادبیات کلاسیک نشان میدهد که پشتوانۀ فرهنگی و اجتماعیِ غنیتری نسبت به جامعه موسیقی دارد چراکه: ۱- نمونۀ اشعاری که بازتاب مسائل اجتماعی بودهاند در اشعار شاعران کلاسیک ایران کم و بیش وجود دارد ۲- آثار بیشماری پس از انقلاب مشروطه تا ابتدای «دهه طلایی آزادی» با مضمونهای سیاسی و اجتماعی از شاعران مختلف منتشر میشود؛ این شاعران پشتوانه جدی شاعران نسل جدیدی بودند که هوادار نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق شدند. در واقع بالاگرفتن آتش مشروطه خواهی در ایران که موجب رستاخیز دیگری در ادبیات ایران شد و مهمترین چهرههای آن میرزاده عشقی، ابوالقاسم عارف قزوینی و محمد فرخییزدی هستند، فضا را برای روی کار آمدن نسل بعدی شاعران ملیگرا که همگی درباره نهضت ملی دکتر مصدق و جایگاه او اشعاری سرودهاند همچون بدیع الزمان فروزانفر، مهدی اخوان ثالث، مظاهر مصفا، ادیب برومند، نصرت رحمانی، فریدون مشیری، محمدرضا شفیعیکدکنی و حمید مصدق باز کرد.
با این پیشینه، قطعاً اهالی ادب جایگاهی برتر از اهالی موسیقی و البته سایر هنرها در تاثیرپذیری و تاثیرگذاری بر تحولات اجتماعی داشتهاند و این نویسندگان و شاعران بودند که به شکل یک وظیفه و «رسالتِ هنری» لازم میدیدند که دشواریها و تبعات مبارزه را به دوش بکشند.
اما موضوع «موسیقی انقلابی» (که در فضای خارج از ممنوعیت ضبط و پخش میشود) و «موسیقی اعتراضی» (که در فضای ممنوعیت و به صورت زیرزمینی ضبط و پخش میشود) در ایران موضوعی به مراتب دیرپاتر است. در فاصله انقلاب مشروطه تا انقلاب ۵۷ در قیاس با شعر آثاری از این دست در موسیقی ایرانی به مقدار قابل توجهی تعداد کمتری را شامل میشوند.
به گمان نگارنده، دلیل آن جدا از خاصیت انتزاعی ذاتی موسیقی محض در ارائه مفاهیم و مشکلات ثبت و ضبط صدای موسیقی است که پیشتر گفته شد؛ دیدگاه جامعه موسیقی تا دهه پنجاه به مسئلۀ «رسالتِ هنر» است.
میدانیم که حداقل غلامرضا مینباشیان و علینقی وزیری در قیام مشروطه نقشی فعال داشتهاند، در قیام ملی مردم در ابتدای دهه سی نیز وزیری (۳) و شاگردانش یعنی ابوالحسن صبا (۴) و روح الله خالقی (۵) هر کدام حداقل یک اثر را در حمایت از حرکت ملیِ مردم ثبت کرده اند. همینطور شاگردان صبا یعنی حسین دهلوی (۶) و حسین ملک (۷) نیز از هواداران دکتر مصدق و نهضت ملی او بودهاند؛ ولی واضح است که این حضور بسیار کم رمق و کم اثر بوده است.
پینوشت
۳- علینقی وزیری یک سمفونی ناتمام به نام «سمفونی نفت» دارد که بخشهایی از طرح آن برای تار سولو ثبت شده است ولی هیچوقت به اتمام نمیرسد. بعداً سیاوش بیضایی این اثر را برای تار و ارکستر بزرگ به صورت چندصدایی درآورد.
۴- ابوالحسن صبا با اینکه ملودی پردازی طراز اول محسوب میشود ولی تنها یک اثر از خود برای نهضت ملی به جای گذاشته و آن هم شعری برای سرود «سی تیر» با ملودی شاگردش حسین ملک است.
۵- روحالله خالقی سرودی به نام «نفت» با شعری از رهی معیری دارد که بعد از انتشار تمامی نسخههای آن توسط دولت کودتا نابود میشود.
۶- حسین دهلوی با اینکه هیچ اثری درباره نهضت ملی ندارد ولی از هواداران مصدق بوده است؛ او خود به نگارنده گفت: برای حمایت از دکتر مصدق، منزل او را از پسرش اجاره کردم و این ساختمان را برای هنرستان موسیقی ملی استفاده کردیم؛ وقتی دکتر مصدق به بیمارستان رفته بود کلنل وزیری با من تماس گرفت و خواست مخفیانه دیداری با او داشته باشیم که با فاصله کمی ساواک با من تماس گرفت و اعلام کرد، متوجه این قرار شده و متاسفانه دیدار با دکتر مصدق دست نداد.
۷- حسین ملک نوازنده سنتور از علاقمندان به نهضت ملی بوده است و به صورت مخفیانه سرودی به نام «سی تیر» را تقدیم به کشته شدگان سی تیر میکند، شعر این سرود را استادش صبا میسراید.
۱ نظر