
• در ص ۲۷ آمده است: «موسیقی ایرانی هم مثل بسیاری از موسیقی ها هپتاتنیک یا هفت نغمه ای است.» در ص ۳۱ تذکر داده شده: «در موسیقی ایرانی به جای انتخاب یک گام بالفعل (در محدوده اکتاو) یک یا دو دانگ انتخاب می شوند. یعنی یک مد می تواند به طور نظری تنها با چهار نغمه ساخته شود.» در ص ۴۳ از هنرجو پرسش می شود که:
«چگونه از یک گام بالفعل یا از یک دانگ مد ساخته می شود.» این نشان می دهد که در مورد عنصر اصلی و مهم سازنده موسیقی ایرانی یعنی سیستم «صداهای مورد استفاده» یا «مقام» بین اعضای هیئت مؤلفان توافق حاصل نشده است، برخی به هفت صدایی و برخی به دودانگی و برخی به یک دانگی گرایش دارند.
• در ص ۳۱ آمده «در این کتاب ما از اصطلاح مقام به عنوان معادل مفهوم مُد برای موسیقی ایرانی استفاده می کنیم.» گویا مفهوم مُد متعلق به موسیقی ایرانی باشد که نیست و در «رسالات کهن» که در مقدمه اشاره شده از مُد خبری نیست و علاوه بر آن در ادامه مطلب هم بیشتر از «مُد» و کمتر از «مقام» استفاده شده است.
• دو نوع گوشه شناسایی شده است: «گوشه های با مُد معین» و «گوشه های با مُد غیر معین» این نام گذاری نامناسب است. در مفهوم «مُد»، مفهوم «معین» مستتر است. مُد یعنی طرزی و یا گونه ای معین. مُد غیر معیین تضاد درونی دارد مانند آتش سرد یا آب خشک. منظور در اینجا گوشه هایی هستند که به یک مقام خاص بستگی ندارند. این گوشه ها به یک ملودی خاص یا اغلب به یک وزن عروضی خاص وابسته اند. مانند گوشه کرشمه که بر اساس وزنِ «مفاعلن فعلاتن» در مقام های مختلفی (که همه معین هستند) قابل اجرا است. «گوشه های با مد معین» یعنی گوشه هایی که معرف یک مقام و در واقع «درآمد» یک مقام هستند و اغلب بعد از مثلا درآمد مخالف سه گاه، همچنان که بعد از در آمد شور گوشه های کرشمه و نغمه و… از این قبیل در آن مقام قابل اجرا هستند.
• واژه های «گام بالقوه» برای «صداهای موجود» و «گام بالفعل» برای «صداهای مورد استفاده»، مناسب نیستند. «بالقوه» به معنی استعدادی است که در چیزی پنهان باشد و هنوز بروز نکرده باشد. در حالیکه گام ۱۷ فاصله ای، استعداد ساختن آهنگ را ندارد، بلکه مجموعه صداهای موجود در موسیقی ایرانی است.