۶- ملیگرا بود، ولی نه صرفاً به معنی سیاسی آن. به آرمانهای عصر ملی شدن صنعت نفت دلبسته بود و حتی سرود ملی برای نفت ساخت، ولی سرسپردۀ دسته و حزب خاصی نشد. ملیت و انسانیت برای او بیشتر «مفهوم» بود و در محدودیتِ «مصداق»ها نبود. بزرگتر از این حد و حدود بود و «اعتدال» را هیچگاه فراموش نکرد. دلباختۀ ایران بود و ایران را بیشتر به صورت اقلیمی معنوی و عرفانی و دارای هویت غنی تاریخی میدید. دلبستۀ دوره یا سلسلۀ خاصی نبود و روحیۀ انتقادگرای مثبت را از کف نمیداد. میتوان فراوان از او آموخت و آموخت و بهکار بست.
۷- گذشتهنگر و آیندهگرا بود و از این حیث، با موسیقیدانانی که برخی استاد، برخی هم مدرس و برخی هم از شاگردان او بودند، تفاوتهایی اساسی داشت. استاد علینقی وزیری به گذشته اعتنای چندانی نداشت و همۀ حواساش معطوف به آینده بود. استاد ابوالحسن صبا، از چهلسالگی به بعد، عملاً به دستاوردهای عصر تجدد که خودش از درخشانترینهای آن عصر بود، بیاعتنا شد و مانند موسی معروفی به موسیقی عصر درویش و میرزاها برگشت؛ ولی استاد خالقی همزمان به هر دو توجه داشت. این صفت نایاب گذشتهنگری و آیندهگرایی همزمان را میتوان در بخش واپسین از جلد دوم کتاب «نظری به موسیقی» خواند و هوش درخشان او را آفرین گفت او هنگام نگارش این مطالب هنوز چهل سال نداشت.
تمام این صفات گوهرین را داشت و درباره خود کمترین ادعایی نداشت. شاید کمال مطلوب خود را در جایی بسیار فراتر از این جستوجو میکرد هرچند همین قلهای که او چنین فاخر بر بالای آن نشست هنوز برای هیچ موسیقیدانی با همه امکانات امروزین به طور کامل دستیاب نشده است، از یاد نبردهایم که تا حدود سی سال پس از مرگاش حتی لقب استاد را برای او به کار نمیبردند، برای مردی که استاد بسیاری از استادان دیروز و امروز بوده است.
سالها در مورد او سکوت شد و دشمنی در حق او تا سالها بعد از مرگش ادامه پیدا کرد حتی به دست پروردگان او در هنرستان موسیقی ملی نیز آشکار و پنهان جفا میشد. خالقی بزرگ همه اینها را از اول میدانست و برای یک عمر پیکار مهیا بود. از درون سوخت و در بیرون تا میتوانست ساخت و پرورش داد موسیقی ما افراد با استعداد و توابع هنر آفرین که ندارد؛ آنچه که داشت و دارد. انسانهای جامع و فرهنگساز است که تعدادشان طی صدسال گذشته شاید به ده نفر هم نرسد؛ و روحالله خالقی، استاد استادان، بیشک یکی از بزرگترینهای این تعداد، و از جهاتی که شرحی از آنها گفته شد، درخشانترین آنهاست.
فصلنامه فرهنگ و هنر (شماره ۵۶ – ۱۳۹۶)
۱ نظر