گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

خلاصه‌ای از اپرای اتلو (۲)

داستان اپرا
در کرانهٔ دریای مواج و نیلگون شهر «ونیز» کاخی زیبا و با عظمت قرار داشت که از دیرباز متعلق به خاندان «برابانسیو» نجیب‌زادهٔ ونیزی و نمایندهٔ مجلس سنای آن دیار بود. دزدمونا دختر برابانسیو که در سراسر دوک‌نشین ونیز از حیث زیبایی نجابت و اصالت نظیر نداشت، در همین قصر می‌زیست و در پناه عطوفت پدری، زندگی مرفه و پر جلال خود را ادامه می داد. از آنزمان که دزدمونا پای به دوران بلوغ نهاده بود و شکوفهٔ جوانی و زیبایی او در حال شکفتن بود، صدها خواستگار از طبقات اشراف و سرشناس، به امید وصل و آرزوی کامیابی او به آستان وی رو می‌آوردند، ولی همه مأیوس و ناامید باز می‌گشتند. دزدمونا به جمال ظاهر و ثروت دنیوی توجهی نداشت؛ از جوانان خود‌ آراسته و جلف گریزان بود.

آنچه او در پی آن می‌گشت کمال باطن و در حقیقت فضایل و معنویات بود و این آرزو ناگهان در قامت یک سیاه پوست مراکشی به نام «اتللو» که در قشون ونیز خدمت می‌کرد صورت تحقق به خود گرفت.

«اتللو» سربازی بود دلیر و حادثه‌جو که اصلا از بردگان سیاه پوست مراکشی و سالیان دراز در شهر ونیز زیسته بود. به پاداش شجاعت و لیاقت فراوانی که در محاربات علیه عثمانی‌ها نشان داده بود، متدرجاً به درجهٔ ژنرالی ارتقاء و مورد علاقه و اعتماد قرار گرفته بود. «برابانسیو» نیز مانند اکثر مردم ونیز تحت تأثیر شخصیت نافذ و قابل ستایش او واقع شده بود.

اغلب او را به خانهٔ خود دعوت می‌کرد و به وی احترام فراوان می‌نمود. اتتلو چه بسیار در کنار پدر و دختر، در محیط آرام و فضای روح‌پرور قصر، بین آن دو می‌نشست و با آنها صحبت می‌داشت.

چه ساعات طولانی و دیرگذر که وی از ماجرای جنگ‌های پرحادثهٔ خود سخن گفته، از اسارت، شکنجه، گرسنگی، فرار و سرانجام رهایی خود از زندان دشمن، داستان‌ها سروده و حکایات هیجان‌انگیز گفته بود. چه شب‌ها و روزها که اتللو از بزم و رزم سخن به میان آورده، از سرزمین‌های دور دست از بلاد دور افتاده، از مردم عجیب و اخلاق و عادات حیرت انگیز، از سفرهای طولانی و آمال تمام نشدنی، از زمین‌های بی‌انتها و دریاهای بی‌پایان از تهور و بی باکی خویش حکایات جالب و افسانه‌های طولانی بیان کرده بود.

داستان‌های او به حدی مؤثر و بیان او به قدری دلنشین بود که دزدمونا شیفته و بی‌قرار بزودی خود را در برابر شخصیت نافذ و روح افسانه مانند سردار مراکشی ضعیف و ناتوان دید، با اینکه در برابر خود ده‌ها خواستگار همه جوان و زیبا و ثروتمند می‌دید که بر آستان او سر فرود آورده و عشق و وصلت او را به جان می‌خریدند، معهذا چشم از همه فرو بست و آمال و عشق نامتناهی را در وجود آن سردار سیاه‌پوست متمرکز ساخت. سرانجام روزی که فرصتی مناسب دست داد، عشق خود را بر زبان راند، در پنهانی با او به کلیسا رفت و علی‌رغم انتظار و آرزوی همه، به همسری «اتللو» درآمد.

گفتگوی هارمونیک

گفتگوی هارمونیک

مجله آنلاین «گفتگوی هارمونیک» در سال ۱۳۸۲، به عنوان اولین وبلاگ تخصصی و مستقل موسیقی آغاز به کار کرد. وب سایت «گفتگوی هارمونیک»، امروز قدیمی ترین مجله آنلاین موسیقی فارسی محسوب می شود که به صورت روزانه به روزرسانی می شود.

۱ نظر

بیشتر بحث شده است