گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

ژرف‌اندیشی درباره‌ موسیقی مردم‌پسند (۳)

فاطمی این گونه‌ها را به عنوان نیا با تصنیف قاجاری پیوند می‌دهد (۹) و سپس تقسیم‌بندی سبک‌شناختی موفقی نیز در متن کتاب برای تاریخ اولیه‌ی تصنیف پس از مشروطه ارائه می‌کند. تصنیف گذشته از این، نقش با اهمیت دیگری هم در نظریه‌ی تاریخی او بازی کرده است. او آن را نوعی موسیقی میانه (Mezzo music) می‌داند که می‌تواند مرزهای کلاسیک/مردم‌پسند را درنوردد و در هر دو سوی طبقه‌بندی حضور داشته باشد، با مناسبات اجتماعی-اقتصادی پیوند خورده و به گونه‌هایی کاملا مردم‌پسند منجر شود؛ آنچنان که به باور فاطمی در تاریخ معاصر شده است.

طبیعی است که هنگام کار بر روی یک نظریه‌ی کلی به سراغ ویژگی‌های صرفا موسیقی شناختی (یا بیشتر موسیقایی) رفته و بپرسد؛ «کیفیت موسیقایی‌ای که یک اثر پاپیولر را از یک اثر غیر پاپیولر متمایز می‌کند چیست؟ یا با چه معیار موسیقایی‌ای می‌توان یک موسیقی پاپیولر داشت؟» (ص ۸۷).

این باعث یک تفاوت بزرگ میان پژوهش فاطمی و دیگر پژوهش‌های انتشار یافته به زبان فارسی شده است.

در حالی که دیگران اغلب رابطه‌ی تولیدکنندگان و شنونده‌ی (مصرف‌کننده‌ی) این نوع موسیقی و تاثیراتش بر آنان را در کانون توجه قرار می‌دهند، این پژوهش جامع‌تر می‌نگرد و موضوع را از دیدگاه‌هایی چون معیارهای موسیقایی طبقه‌بندی (مساله ی خود آثار) نیز مورد بررسی قرار می‌دهد.

فاطمی مخالف مبانی اجتماعی طبقه‌بندی موسیقی مردم‌پسند نیست اما به درستی می‌پندارد که «[…] از آن خود کردن این یا آن موسیقی توسط طبقات اجتماعی نمی‌تواند در خلا و بدون توسل به معیارهای موسیقایی صورت پذیرد […]» و در نهایت به شکلی میانه ابراز نظر می‌کند که هر دو گروه از مبانی در تقسیم‌بندی موثرند.

سامان دادن به این همه، از دیدگاه او در گرو یافتن نوعی موسیقی است که بدون آن مشکل بتوان از مردم‌پسند بودن (یا نبودن) یک گونه‌ی موسیقی سخن گفت. این بخش دیگر، بخش «کلاسیک» یک فرهنگ موسیقایی است. در حقیقت او معتقد است که اولین لازمه‌ی پیدایش موسیقی مردم‌پسند (به مفهوم امروزین) وجود یک تمایز دوقطبی در متن فرهنگ موسیقایی است، تمایزی از جنس جداسازی «هنر عالی» و «هنر مردم» (یا حتا عمومی‌تر، فرهنگ نخبگان و فرهنگ مردم) و مانند آن.

بدین ترتیب برای جامعه‌ای که چنین تمایزهایی را درون خودش نمی‌پذیرد، به سختی می‌توان حکم داد که موسیقی‌اش مردم‌پسند است یا کلاسیک یا جز آن. اعمال این دسته‌بندی‌ها نسبتی با وضعیت آن جامعه ندارد. حتا اگر موسیقی آن جامعه‌ی فرضی نیز-از لحاظ ویژگی‌های صرفا موسیقایی- دقیقا با موسیقی‌هایی که در یک جامعه‌ی دو قطبی شده «غیرکلاسیک» تلقی می‌شوند، یکی باشد نمی‌توان رای داد موسیقی جامعه‌ی نخست مردم‌پسند است.

پی نوشت

۹- فاطمی جز این کتاب در نوشتارهای دیگری -که تاریخ تالیفشان بعد از این کتاب است- نیز نظریاتی مشابه این را ابراز داشته است. از جمله؛ فاطمی، ساسان. (۱۳۸۷) «فرم و موسیقی ایرانی»، فصلنامه‌ی موسیقی ماهور، شماره‌ی ۳۹. و (۱۳۸۸) «آیا تصنیف قاجاری نسخه‌ی ناشیانه‌ی نوحه است؟»، فصلنامه‌ی موسیقی ماهور، شماره‌ی ۴۵.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

  • اخیرا هر اثر بی ارزشی به عنوان مردم پسند به جامعه ارائه شود. آیا مردم پسند بودن یعنی هیچ ضابطه ای ناظر بر آثار هنری نباید وجود داشته باشد؟ نمی شود اثری مردم پسند باشد ولی حداقل استاندارد هایی را هم رعایت کند؟ با توجه به نقش هنر در ساختن انسانها و جامعه باید هنر مردمی بیشتر جدی گرفته شود.

بیشتر بحث شده است