او از هنرمندان نادری بود که هم می ساخت و هم می خواند. چون او کم هستند. مسیر او در امتداد رسم کهن خنیاگری ایرانی است و در اتمسفر تجددخواهی مرسوم زمانه خود معنا می شود. خودرو و خودآموخته نبود، اما خودجوش و خودساخته بود. صدایش با صدای دیگری اشتباه گرفته نمی شد و بدون بردن نامش هم شناخته می شود. ساخته هایش، موتیف های لطیف و خوش برش و متنوعی هستند که در پیوند محکم با کلامی نیک انتخاب شده و خوانشی شفاف، آینه وار، زیبایی های روز و روزگار خود را روایت می کنند و بی هیچ دشواری به دل می نشینند. کمتر پیش آمد که از ساخته های دیگران بخواند، هر چند به آثار ماندگار دوست دوران جوانی اش استاد همایون خرم، مهر و ارادتی بسیار داشت.
دو بار طعم شهرت و محبوبیت را چشید؛ یک بار در جوانی و بار دیگر در کهنسالی. از سال ۱۳۲۵ فعالیت هنری را شروع کرد و تا سال ۱۳۴۳ در رادیو تهران به خوشنامی و پرکاری مشهور بود تا اینکه قانونی تصویب شد که کارمندان دولت نباید از دو جا همزمان حقوق بگیرند و رشیدی مجبور شد بین استودیوی ضبط موسیقی و محضرداری، دومی را انتخاب کند. انتخابی که هرگز او را پشیمان نکرد. زندگی اش تامین شد و در کوران انقلاب هم آسیبی ندید؛ چرا که به خواست خود فراموش شده بود. اما خاطره اش همیشه ثابت و پررنگ بر جای ماند.
مثل همان عکس های ویترین فتوکارلو در لاله زار که هنوز هم هست و اگر ساختمان فرسوده فتوکارلو هم روزی ویران بشود و عکس هایش هم نابود شوند، صدای رشیدی همچنان باقی خواهد ماند. اما صد سال، به هر حال زمان درازی است و برای آدمیزاد پویایی چون او تحفه های بسیار در آستین دارد. شهرت دوباره رشیدی از اواسط دهه ۱۳۷۰ شروع شد. نوارهای سالم و خوش صدایی که سالها با دقت از دوران فعالیتهایش در سالهای ۱۳۴۳ – ۱۳۳۵ نگه داشته بود به کارش آمد.
هنوز چرخه تولید و نشر آثار موسیقی از نفس نیفتاده بود و مردم موسیقی مورد علاقهشان را در قالب حاملهای صوتی تهیه میکردند و به خانه میبردند. آثار رشیدی هم در نوار کاست و هم سیدی به بازار آمد و استقبالی دور از انتظار یافت. انگار آثاری امروزیاند و نه دیروزی. «عطر گیسو» فضای خانهام را پر کرد و یادداشتی نوشتم سراسر سانتیمانتال و نوستالژیک که به همت استاد نصرالله حدادی در روزنامه خرداد چاپ شد و از شانس خوب، خوانندگان فراوان یافت.
۱ نظر