کج بشینیم، راستشو بگیم*
(دربارهی بیوکآقا شکورزاده)
در خصوص اینکه چگونه و در پی چه پیشامدی قوهی تعقل بیوکآقا در جوانی و شاید هم در میانسالی دچار اختلال شده بود داستانهایی دهان به دهان میگشت و میگردد. من نخستین بار او را در سال ۱۳۷۶ در هفده سالگیام دیدم؛ زمانیکه با دوستی برای خرید تار، سراغ سازندهی تار مراغهای جناب آقای نصرالله بوذری رفته بودیم. تابستان بود. صبح زود از تبریز راه افتادیم. به مراغه که رسیدیم مستقیم به کارگاه رفتیم. ظهر که شد جناب نصرالله مهماننوازی کردند و نهار را رفتیم منزل ایشان.
بعد نهار، ساعتی به ساز و درد دل گذشت. هر لحظه منتظر بودیم تا صحبت بیوکآقا پیش بیاید و از جناب نصرالله که همیشه هوای بیوکآقا را داشت و از اوضاع و احوال ایشان مطلع بود خواهش کنیم دیداری مهیا کند. همین هم شد. ما نشستیم تا صاحبخانه بروند و بیوکآقا را بیاورند. دیری نگذشت که در باز شد و مردی با لباسهایی چروک و نامرتب وارد اتاق شد وگوشهای روی زمین کز کرد. من و دوست همراهم از حال و احوالش میپرسیدیم و جوابهایی مشابه و گاه نه چندان مرتبط میشنیدیم. تاری هم زد و زود از خانه خارج شد.
میگفتند در بیشتر اوقات حال مساعدی ندارد و به ندرت سرحال است. همان حال و اوضاع کج دار و مریز هم نتیجهی توجه هنردوستان شهر بود. مدت کوتاهی در یک هتل رستوران نرسیده به مراغه ظهرها ساز میزد که البته آن موقعیت و موارد مشابه دیگر، بواسطهی حال روحی و روانی بیوک آقا دیری نمیپایید. خلاصه؛ همان روز تا غروب که آنجا بودیم ماجراهای زیادی در مورد بیوک آقا از زبان استاد تارساز شنیدیم. من بعدها دو یا سه بار دیگر هم بیوک آقا را دیدم. زمان گذشت و گذشت و هر از چندگاه ویدیویی یا خبری عکسی چیزی از او در اینترنت و این سو و آن سو میدیدیم و میشنیدیم تا اینکه زمستان ۱۳۹۲، خبر از بستری شدن و بعد، رفتن او رسید.
بهروز وثوقی در نقش مجید ظروفچی در صحنه ای
از فیلم سوته دلان ساختهی علی حاتمی
بیوک آقا خیلی دوست داشتنی بود. گذشته از چهرهی بانمکش، موجودی بیگناه و بی آزار بود با ویژگی جالب دست به ساز بودن که بستر شهرت او نیز شد. درواقع اینکه بیوک آقا متأسفانه مشاعرش مختل شده بود و در عین حال دست به ساز هم بود زمینهی شهرتی را فراهم کرد که سال ۱۳۷۲ با ساخته شدن فیلم مستند «زخمه بر زخم» (به کارگردانی علیرضا انصاریان)، این شهرت، ملی و به ادعای برخی بینالمللی شد.
همیشه افرادی که دچار هرگونه دگربودگی هستند به عنوان سوژه هایی جالب توجه، کنجکاوی ما را برمیانگیزند. شاید به همین دلیل است که فیلمهایی که در مورد مجانین ساخته میشوند معمولن جذاباند. فیلمهایی مانند مرد بارانی، دیوانه از قفس پرید، سوته دلان، روز هشتم و غیره.
* عنوان نوشته برگردانی از یک ضربالمثل ترکی است
۱ نظر