گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk


۱- «شخصی بودن» یک اثر هنری:

«شب» در شعر منوچهری، مفهومی عام دارد و نشانی از فردیت و زمان و مکان شاعر در آن نیست. اما آن گاه که نیما «شب» را توصیف می‌کند، چیزی از «من»ِ نیمای آن روزگار و آن محیط با خود دارد. چنین پنداشتی حاصل برخورد بی‌واسطه و شخصی هنرمند با پیرامون‌اش است. تجربه‌های شخصی یک آهنگساز نیز در مواجهه با محیط پیرامون‌اش، به آفرینش واقعیتی موسیقایی می‌انجامد: خلق جهانی موسیقایی در برابر جهان واقع. همچون داستان‌نویسی که در برخورد با جهان واقع، جهانی داستانی خلق می‌کند. بنابراین اگر در یک نظام فرهنگی، همانند یک کارگاه صنعتی، محصولات مشابهی تولید شود، در حقیقت «شخصی‌یت»ها و «فردیت»ها از بین رفته‌‌است.

هنرمند زمانی می‌تواند شخصی بودن بیان خود را مدعی شود که بر این جریان قالبی غلبه کند. فلوبر در مکاتبه‌ای به دوموپاسان این گونه توصیه کرده بود: «یک پدیده را طوری ببین که پیش از تو آن‌گونه ندیده باشند و بعد که می‌خواهی وصفی از آن به‌دست دهی، آنقدر بنویس و باز بنویس تا آن را به گونه‌ای وصف کنی که پیش از تو کسی آن گونه وصف نکرده باشد». (۲)

می‌توان گفت برخورد هر فرد با تجربه‌های زیسته‌ی خود -که فقط و فقط به شخص او تعلق دارند- و جهانی که پیش چشم «او» گسترده است، علی‌القاعده می‌بایست به نتیجه‌ای منجر شود که به هیچ وجه با نتیجه گیری فردی دیگر مشابه نخواهد بود.

اما درگیر شدن ذهن و زبان هنرمند در باتلاق هرآنچه که با واقعیت امروزی و شخصی او بی‌ارتباط است، به ویژه در جامعه‌ای که زایش اندیشه‌ای نیز در آن رخ نمی‌دهد، سبب می‌شود که هنر، در دست و پا زدنی بی سرانجام گرفتار آید. تا همین‌جا نیز بدیهی ا‌ست که «شخصی بودن» تا چه میزان با «امروزی بودن» گره خورده ‌است. «شخص» هنرمند، خود را در معرض جهان معاصرش قرار می‌دهد و پدیده‌ها را آن گونه توصیف می‌کند که خود می‌بیند و تجربه می‌کند.

شاید به سختی بتوان کسی را در تاریخ هنر معاصر ایران یافت که هنر او به اندازه‌ی فروغ (در دوره‌ی خود)، محصول درآمیختگی بی‌چون و چرای معاصربودن و شخصی‌بودن باشد. شعر فروغ از درخت و انسان و کوچه و آینه‌ای سخن می‌گفت که فروغ آن روزگار، هر روزه می‌دید و تجربه می‌کرد. بنابراین شخصی بودن و امروزی بودن، به نوعی دو روی یک سکه‌اند و امتزاج این دو، هنر را از تکرار، دروغ، توهم و تقلید نجات می‌دهد. همه ی آنهایی که در تاریخ هنر ردپاهایی ماندگار و تعیین‌کننده از خود به جا گذاشته‌اند، به طور طبیعی این گونه بوده‌اند و باعث شده‌اند تا هنر نیز همچون طبیعت همیشه بارور شود؛ بی آنکه بمیرد.


پی نوشت

۲- رضا براهنی در کتاب «طلا در مس» و هوشنگ گلشیری در مقاله‌های «همخوانی با هم آوازان؛ افسانه‌ی نیما، مانیفست شعر نو» و «شعر روز، شعر همیشه»، به تفصیل در باب معاصربودن شعر نیما سخن گفته‌اند. توصیه‌ی فلوبر به دوموپاسان از مقاله‌ی مانیفست شعر نو نقل شده‌است.

سعید یعقوبیان

سعید یعقوبیان

متولد ۱۳۵۸ تبریز
کارشناس ارشد علوم اقتصادی و برنامه‌ریزی از دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۸۶
نوازنده‌ی تار و سه‌تار، منتقد و پژوهشگر موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است