ویژگیهای رویکرد آریستوگزنوس به موسیقی
نکات زیادی کار آریستوگزنوس را از دیگر اندیشمندان یونانی که دربارهی موسیقی به کار نظری پرداختهاند متمایز میسازد، اما آنچه از بقیه مهمتر است نقدی است که او به نظرات طرفداران فیثاغورث دربارهی موسیقی وارد میکند (۴). در حقیقت او با این کار گامی بسیار مهم در شناختشناسی علم برمیدارد (Barker 1978: 9). موسیقی از نظر او موضوع دانش ریاضی نیست؛ همچنین موضوع فیزیک یا اخترشناسی. بلکه موضوع دانشی است برآمده از الزامات خود موسیقی:
شاخهای از دانش که نام «نواشناسی» (۵) برخود دارد به عنوان یکی از بخشها یا دانشهای ویژهای شناخته میشود که دانش عمومی شامل بر آنها است و خود را بر ملودی متمرکز کرده است (Aristoxenus 2009: 165).
درست به دلیل همین چند کلمهی پر اهمیت است که میتوان او را بهنوعی اولین موسیقیشناس دانست (Gibson 2005: 1). کمی تفحص بیشتر در کتاب وی نشان میدهد که او کمتر بر خود موسیقی (به مفهوم قطعات ساخته شده و نتیجهی کار هنری) و بیشتر بر مصالح سازندهی موسیقی مانند فواصل و وزنها متمرکز است (Rowell 1979: 67) (Levin 2009: 61)، که تا اینجا با دیگر پژوهندگان مشابهت تام دارد اما او به جای اینکه این مواد و مصالح را از دنیای ریاضیات یا نجوم بیاورد، از خود موسیقی استخراج کرده است.
نکتهی مهم دیگر در کار او بهرهگیری از روش فلسفی استادش ارسطو است. ارسطو هرگز به طور مجزا و کامل به موسیقی نپرداخت و جز در چند اشارهی کوتاه آن هم مرتبط با موضوع تربیت عمومی و … موسیقی را در رسالههایش مطرح نساخت، اما «عناصر هماهنگی» آریستوگزنوس را میتوان از موفقترین کاربرد روشهای او در دنیای موسیقی دانست (Gibson 2005: 2) (Anderson 1980: 83). او تحت تاثیر «برهان پسین» (۶) روش تاسیس اصول موضوع (۷) را بهکار میبرد تا دانش مورد بحث را پایهریزی کرده و بر اساس آن بقیهی قسمتها را
بسازد. به این معنی، برهان پسین یافتن مسیری است که با تعیین ویژگیها و تعریف «مبادی اولیه» (۸) آغاز و به سوی ساختن فرضیهها و قضیههای مربوطه ادامه پیدا میکند (۹).
آریستوگزنوس این کار را در رسالهی اصول با محدود کردن دقیق موضوع، تعریف اصطلاحات مخصوص و آشکار ساختن خطاهای پیشینیان، به انجام میرساند. هر چند که نمیتوان در چنین مقالهای کلیهی اصول و اصطلاحاتی را که آریستوگزنوس تاسیس و تعریف کرده گنجاند (۱۰)، اما فهرست مختصری از ساختار کلی آنها در اینجا آمده است:
I. Introduction
A. The Harmonic Treatise
B. The Harmonicists
II. Outline of the Study
A. Motion of the Voice
B. Loosening, Stretching
C. Height, Depth
D. Pitch
E. Compass
F. Intervals
G. Scales
H. Melos
I. Continuity, Consecution
J. Genera
K. Intervals: Simple, Complex
L. Synthesis
M. Scales: Perfect and Others
N. Mixing of Genera
۰. Notes
P. Position of the Voice
Q. Conclusion
III. Motion
A. Continuous
B. Intervallic
IV. Stretching and Loosening
A. Movement
B. Contrasted to Height and Depth
V. Height and Depth
A. Cause and Effect
B. Contrasted to Stretching and Loosening
VI. Pitch
A. Definition
B. Comparison with the Definition of the Physicists
C. Contrasted to Stretching and Loosening, Height and Depth
VII. Compass
A. Magnitude
B. Smallness
VIII. Notes
B. Function
IX. Intervals
A. Magnitude
B. Consonant, Dissonant
C. Compound, Simple
D. Genus
E. Rational, Irrational
X. Scales
A. Magnitude
B. Consonant, Dissonant
C. Genus
D. Rational, Irrational
E. Conjunct, Disjunct, Combined
F. Gapped, Continuous
G. Single, Double, Multiple
XI. Melos
A. Speech
B. Music
XII. Genera
A. Diatonic
B. Chromatic
C. Enharmonic
XIII. Intervals
A. Consonant, Dissonant
B. Consonant
C. Whole-tone
XIV. Notes
A. Order
B. Immovable
C. Movable
XV. Continuity and Consecution
A. Continuity
B. Consecution
پی نوشت
۴- مهم تر از همه سکیتو کانونیس (Secito Canonis) اثر اقلیدس که مهمترین رساله با گرایشهای فیثاغورثی است.
۵- در برگردان واژهی «هارمونیکا» یا «Harmonics» مترجمان عرب عصر طلایی ترجمه «النغم» را به کار گرفتهاند (Framer 1930: 328) (فارمر ۱۳۶۶: ۲۸۴) و همانطور که دیدیم به معنای دانشی است که بر عناصر ملودی متمرکز باشد، بنابراین به نظر میرسد برگردان پارسی «نواشناسی» شایستهی این رشته است.
۶- Posterior Analytics
۷- Axiomatic Method of Aristotle
۸- First Principles
۹- این ساختمان ظریف اصول موضوعه و وضع اصطلاحات دقیق را -چنان که «پروفیریوس» (Prophyrius) نیز در شرح خود اشاره میکند- آریستوگزنوس در رسالهی «اصول» (De Principiis) که اثر جداگانهای از رسالات «عناصر هماهنگی» و «عناصر وزن»، بوده است به تفصیل مورد بحث قرار داده است. با استفاده از نظر پروفیریوس این حدس تقویت میشود که دو کتاب اول «عناصر هماهنگی» در حقیقت بخشهایی از «اصول» است که در گذر زمان تحت عنوان یک رساله به نام «عناصر هماهنگی» با هم مخلوط شدهاند (Mathiesen 1999: 297).
با درود..میشه راهنمایی بفرمایید..که خواندن وفراگیری کنترپوان رو باید اول شرو کرد یا هارمونی؟؟عده ای میگند ابتدا هارمونی(پرویز منصوری) وعده ای هم میگند گه کنترپوان رو ابتدا باید یاد گرفت..اگر کسی اطلاعی داره ممنون میشم..در جریان بگزاره منو