گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نگاهی به پیوند شعر و موسیقی آوازی اثر حسین دهلوی (۱)


مقاله ای که پیش رو دارید نوشته سامان ضرابی نوازنده سنتور است که درباره کتاب “پیوند شعر و موسیقی آوازی” اثر حسین دهلوی نوشته شده که در امروز قسمت اول آن را می خوانید: ۴۳ سال کار بر روی یک موضوع مبین چیست؟ امروزه سراغ نداریم اثری که چنین مدت زمان طولانی بر روی آن کار شده باشد یا اگر هست در حد یک یا دو اثر میباشد. بدیهی است کشف قواعدی که دارای اصولی بنیادین و محکم باشد کاری بس دشوار و لازمه سالها تلاش است خصوصا ً اگر موضوع به عنصری از فرهنگ یک جامعه نیز مربوط باشد.

اهمیت به فرهنگ مقوله ای است که روز به روز پر رنگ تر میشود، حفظ آنچه داشتیم و درست بوده و حذف رنگهای غیر اصیل در تصویر سازی زندگی امروز ما.

اگر بپذیریم قواعد از سلایق جداست کتاب پیوند شعر و موسیقی آوازی حسین دهلوی را می توان بعنوان غربالی دانست که درست را از نادرست در پیوند کلام و موسیقی به ما میشناساند، مبنایی برای تجزیه و تحلیل آثار آوازی و چرایی ماندگاری و تأثیر گذاری آنها.

آموزش در مقوله فرهنگ جایگاه ویژه ای دارد که اهمیت به موضوع آموزش صحیح(درست خواندن شعر، درست فهمیدن آن و ساختن اصولی قطعه آوازی موسیقی که بیان کاملی از شعر را ارئه دهد) در بند بند این کتاب جاری است.

طبیعی است برای ساختن قطعه موسیقی مستقل احتیاجی به کلام نداریم اما زمانی که این دو(کلام و موسیقی) به دلیلی قرار است با یکدیگر ترکیب شوند، طبعاً هدف، بیان کلام یا شعر بصورت آهنگین، زیبا، دلنشین با تأثیرگذاری بیشتر از پیش میباشد و این شاید زنگ خطری برای آن دسته از تصنیف سازانی باشد که بدانند برای خلق اثر آوازی علاوه بر ذوق مناسب، دانستن موسیقی تنها کافی نیست بلکه تصنیف ساز یا ترانه سرا باید پشتوانه ای از دانش و اطلاعات در مورد شعرا ،سبک اشعار ، و حتا تاریخ ادبیات و … را دارا باشند.

آیا تا کنون هر چه خوانده شده نادرست بوده؟ بی گمان خیر. در اینکه بیان این اصول در این زمان بصورت جامع و کامل صورت گرفته بی آگاهی و بی دقتی است اگر بگوییم آثار آوازی گذشته پر عیب و نقص بوده بلکه در حقیقت برخی (یا در مواردی بسیاری) از این قواعد، آگاهانه یا ناآگاهانه توسط سازندگان تصانیف و خوانندگان مورد استفاده قرار می گرفته است.

اما حال راهنمای اینکه چگونه درست بخوانیم و بنوازیم نه تنها نمی تواند کاری کم ارزش و معمولی تلقی شود بلکه روشن است که بخوبی میتواند راهگشای همه علاقه مندان به این مقوله علمی در استفاده و حتا در بسط و گسترش این علم باشد تا تأثیر آن در انسجام فرهنگی در آینده ای نه چندان دور ملموس گردد.

آیا صرفاً هر چه ترانه سازان می سازند و مردم گوش میدهند دارای ارزش هنری مطابق با فرهنگ ایده- آل و تأثیر گذاری کامل در قالب بیان شعر از طریق موسیقی است؟ آیا وقتی همراهی ملودی و کلام بی تناسب و بدون توجه لازم صورت می گیرد و یا زمانی که موسیقی و شعر را به قیمت کمرنگ تر شدن مفهوم و زیبایی شعر و تنها بر مبنای حس مقطعی تصنیف ساز، ترکیب میشود کاری عبث، بی ارزش و متضاد با اصل حفظ ارزشهای فرهنگی نیست؟

در این مقوله آیا کلام فدای موسیقی میشود یا موسیقی فدای کلام؟ بدیهی است استعداد، ذوق و سلیقه تصنیف ساز به عنوان یک هنرمند و دانش و مهارت فنی او و قدرت چگونگی استفاده از این قواعد این موضوع را روشن میسازد که به واقع “هیچکدام لازم نیست فدای دیگری شود”.

در واقع تصنیف ساز پس از انتخاب شعر و روخوانی درست آن (منظور درست ادا کردن کلمات در قالب شعر است که البته امروزه کمتر به چشم میخورد) و درک نسبی آن، با استفاده از این اصول و قواعد، بیان آن شعر را با ملودی پردازی مناسب، کاملتر و تأثیـرگذار تر می کند و همچنین ماندگاری آنرا بیش از پیش می افزاید.

سامان ضرابی

سامان ضرابی

دیدگاه ها ۳

بیشتر بحث شده است