گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

توضیحاتی در مورد مرور آقای بهرنگ نیک آئین (۳)

مشکل مهم دیگر که آقای نیک آئین مطرح کرده اند موضوع وزن و ریتم است که در رده ۳ تعاریف مفاهیم مطرح شده است. ایشان چنین پنداشته اند که با تصور من «ویژگی لنگ بودن ضرب ها نادیده گرفته شده است»

در ص ۱۷۶ انواع وزن های ترکیبی، انواع پنج ضربی ها و هفت ضربی ها نشان داده شده است. اما این وزن ها «لَنگ» به معنی چلاق یا شل نیستند. این یک واژه عامیانه – معمول در ایران – برای وزن های ترکیبی است که از دو ضربی و سه ضربی ترکیب شده اند. مقوله وزن و ریتم به ریاضیات مربوط و دانشی همگانی است، و نوع خاص ایرانی ندارد. آنچه که من در این فصل نوشته ام استاندارد نت نویسی است. و هر نوع میزانی ذکر شده است. «ضرب» واحد زمانی در یک میزان است و «تاکید» ها ضرب ها را سازمان می دهند.

در میزان های ساده ضرب و تاکید بر هم منطبق هستند. در کسر میزان، عدد بالا تعداد ضرب ها و عدد پائین جنس زمانی ضرب را نسبت به واحد گرد نشان میدهد. و مخرج ها عداد ۲، ۴، ۸، ۱۶، هستند (نماینده سفید سیاه چنگ و دولاچنگ) بنابراین مخرج ها سرعت نسبی وزن را هم نشان می دهند. پنج هشتم ۸/۵ یعنی میزان از پنج چنگ ساخته شده و معمولا دو تاکید دارد ۳+۲ یا ۲+۳ و چلاق هم نیست. مخرج ۳ یا سیاه نقطه دار نداریم. همانگونه که در مقدمه فصل دوم با استناد به متن های مختلف آورده ام، اطلاعات در مورد مقوله وزن و ریتم به زبان فارسی و در ایران بسیار ابتدایی، مغشوش و نارسا است.

آقای نیک آئین گویا این فصل را دقیق مرور نکرده اند، که «میزان های لنگ را اساسا در این تئوری ندیده اند». در ص ۱۷۷در وجه انتقادی نوشته ام: «نکته دیگر اینکه وزن های ترکیبی پنج و هفت ضربی به «لَنگ» مشهورند، در حالیکه نوع ترکیب ها نوشته نمی شوند.» اما به علت ایراد ایشان لازم است که در چاپ بعدی مقوله های ضرب و تاکید بیشتر و دقیقتر تعریف و تفکیک شوند. در رابطه با مقوله وزن، یادآوری میکنم که تفکیک وزن موسیقایی از وزن شعر و کلام، مبحث تازه و مهمی است که در این فصل کتاب عنوان شده است. اما در مرور به آن توجهی نشده است.

در مورد «فواصل انعطاف پذیر» (مجنب ها) البته هرمز فرهت این واژه را به کار برده است. اما در جدول ص۳۷-۳۸ دو نوع فاصله مجنب ۱۳۵ و ۱۶۰ سنت تعیین کرده است. در حالیکه تحقیق و پیشنهاد اینجانب بر این پایه است که این فاصله (سل – لاکرن) بستگی به سبک و سلیقه نوازنده دارد، و بین فاصله بکار و بمل آزادانه انتخاب می شود. اما مجنب ها باید باهم با نسبت های چهارم و پنجم و هشتم کوک باشند(ص۴۶) تعداد سنت ها نقشی ندارند. این یک نظریه جدیدی است که تا بحال در هیچ نوشته دیگری دیده نشده است. نکته دیگر اینکه «مجنب» هم فاصله است و هم نام پرده وسطی که نماینده یک صدا است.(نک ص ۳۷)

ایراد جالب دیگر مربوط به منابع مورد استفاده بنده است که: «این منابع تمام تئوری های موجود نیستند» و «برای نمونه» دو تئوری پرداز را نام برده اند. حسین مهرانی (۱۳۸۳)، هومان اسعدی (۱۳۸۲) و در مورد مقاله فرم در موسیقی ایرانی (فاطمی ۱۳۸۷).

تئوریِ آقای مهرانی را هم بنده ندیده ام. اما اشاره کرده اند که «شباهت هایی با تئوری های داریوش طلایی و حسین علیزاده دارد». این دو تئوری مورد استفاده من بوده و در نوشته من نسبتا مفصل بررسی شده اند.(ص ۵۳ – ۵۵) ایراد اصلی آنها ساختار «دودانگی» مقام هااست، که مستدل نیست و از راه تجزیه و تحلیل پدیدار نمی شود. و اصولا «دانگ» به معنی فاصله چهارم نیست، بلکه یک واژه عامیانه است به معنی یک قسمت از شش قسمت.(نک ص ۵۳-۵۵)

خسرو جعفرزاده

خسرو جعفرزاده

متولد ۱۳۲۰ همدان – ۱۳۹۸ وین
موزیکولوگ و معمار
khdjzadeh@gmail.com

۱ نظر

بیشتر بحث شده است