گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

راخمانینف؛ واپسین نماینده یک سلسله بزرگ (۲)

در سال ۱۹۰۰ این دو دوست جوان با “تولستوی” ملاقات کردند. این دو به تولستوی به خاطر رمان بزرگش “آناکارنینا” و نه به خاطر کار جدلی جدیدتر او تحت عنوان “هنر چیست” احترام بسیار می گذاشتند. تولستوی وقتی شنید که این دو می خوانند و می نوازند پرسید: “آیا کسی هم هست که به چنین موسیقی ای محتاج باشد؟… انسانها به چه چیزی بیشتر نیازمند هستند؟ موسیقی دانشگاهی یا عامیانه؟… “بتهوون” مزخرف است، “پوشکین” و لرمانتف هم همین طور!”. آراء و عقائد انقلابی تولستوی راخمانینوف را به راستی عاجز و درمانده کرده بود. او را گرفتار نوعی ترس و ناتوانی پایدار ساخته بود. این وضع خانواده راخمانینوف را نگران کرد. او را نزد یک روانشناس خارق العاده و استثنائی، مردی که خود نوازنده توانای ویولن و عاشق موسیقی مجلسی بود فرستادند. این روانپزشک بیماران معتاد و الکلی خود را به کمک هیپنوتیسم درمان می کرد. روشهای درمانی او ظرف یکسال چنان بهبودی در احوال راخمانینوف پدید آورد که او به عنوان سپاس از پزشک معالج خود، دومین پیانو کنسرتوی خودش (۱۹۰۱) را به او اهدا کرد.

این اثر به زودی به چنان محبوبیتی دست یافت که پس از کنسرتوهای چایکوفسکی، هرگز نظیر نداشت. راخمانینوف حالا دیگر از برکت چاپ آثار و نیز اجرای موسیقی در مهم ترین پایتخت های اروپا، به درآمد کافی دست یافته بود. عایداتش به او امکان داد تا با ناتالیا، دختر خاله اش ازدواج کند. او بین سالهای ۱۹۰۲ تا ۱۹۱۷ دو اپرای کوتاه دیگر، دو کانتاتا از جمله “موسیقی برای زنگها” اثر “ادگار آلن پو”، دو فقره موسیقی مذهبی برای کلیسای روسیه، سومین پیانو کنسرتو، دومین سمفونی، بیش از چهل قطعه برای پیانو و پنجاه آواز تصنیف کرد.
راخمانینوف در سال ۱۹۱۷ چند هفته پس از انقلاب اکتبر، روسیه را ترک کرد و دیگر هرگز بدانجا بازنگشت. او به عنوان پیانیستی اعجوبه و تواناترین مفسر موسیقی “لیست” و تمام کنسرتوهای دوران رومانتیک، برای همیشه در ایالات متحده مستقر گشت. تمام کاری که راخمانینوف در بیست و شش سال آخر عمرش انجام داد از پنج اثر بزرگ منجمله چهارمین پیانو کنسرتو، سومین سمفونی و راپسودی بر روی تمی از پاگانینی تشکیل می گردد و جز این دیگر هیچ آواز اصیل یا قطعات پیانویی از او پدید نیامده است.

راخمانینوف در سال ۱۹۴۱ طی مصاحبه ای با “دیوید ایون” گفت:
“یک قطعه کوتاه برای پیانو نسبت به سمفونی یا کنسرتو، همیشه مرا بیشتر به رنج و عذاب کشیده و با مشکلات متعددی روبرویم کرده است. شاید بتوان گفت که در نوشتن برای یک کار ارکستری، تنوع رنگها که از برکت تنوع سازها پدید می آید، ایده ها و افه های گوناگونی را در اختیارم می گذارد، در حالیکه وقتی یک قطعه کوتاه پیانویی می نویسم، یکسره اسیر و در بند فقط یک اندیشه تماتیک هستم، عنصری که باید دقیق و بدون هیچگونه طفره رفتنی معرفی گردد.”

کارهای بزرگ سازیک راخمانینوف، کمبودهای ناشی از این طرز تلقی پر از تنبلی از شکلهای موسیقائی را نشان می دهد، در حالیکه در قطعات کوتاه، هرجا که استادی و مهارتش توانسته است بر آن “مشکلات خیلی بیشتر” فائق گردد، آنها به بهترین آثار او تبدیل گشته اند. قطعات لیتورژیک و قطعات کوتاه پیانویی او که در فاصله سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۷ ساخته شده، همگی پاکیزه تر شدن مهارت و لطیف تر شدن سلیقه اش را نشان می دهند بدون آنکه از لحاظ سبک در آنها تغییری مشاهده شود. با وجود آنکه ویژگیهای سبک نغمگی آثار راخمانینوف در این دوره، بیشتر شخصی و از آن خو اوست اما آخرین کارهایش به همان اندازه اولین کارهایش، همچنان به سبک “چایکوفسکی” نزدیک باقی مانده است.

صادق رنجکش

صادق رنجکش

۱ نظر

بیشتر بحث شده است